آشنایی من با اضطراب

فهرست مطالب:

تصویری: آشنایی من با اضطراب

تصویری: آشنایی من با اضطراب
تصویری: داستان آشنایی من با سینا 😅 پکیج آموزش مخ زنی 2024, ممکن است
آشنایی من با اضطراب
آشنایی من با اضطراب
Anonim

آشنایی من با اضطراب

من می خواهم یکی از اولین تجربیات آگاهانه خود را با اضطراب شرح دهم. به نوعی من به همه این آموزش ها ، پروژه های بقا ، تمرینات استقامتی علاقه مند شدم. با الهام ، تصمیم گرفتم سعی کنم این را برای خودم به کار ببرم ، استقامت و تحمل اضطراب را آموزش دهم (از آنجا که افزایش اضطراب بسیار آزاردهنده بود و به من اجازه نمی داد به طور کامل زندگی کنم). من فکر می کنم ، من یک آزمایش را انجام خواهم داد ، تا جایی که می توانم در اضطراب خواهم ماند ، نگاه خواهم کرد که چقدر به اندازه کافی دارم و چه چیزی از آن به دست می آید.

و در اینجا چیزی است که من شخصاً مشاهدات و نتیجه گیری را دریافت کردم:

  • این وسوسه بسیار عالی است که اضطراب را به محض ظاهر شدن به فعالیت "چپ" تبدیل کنید.
  • وسوسه بزرگی وجود دارد که همه اضطراب و تحریکات ایجاد شده در اطرافیان را کنار بگذارید (زیرا آنها دلیل زیادی برای شما خواهند آورد).
  • وسوسه بزرگی برای ادغام اضطراب در "حالت افسردگی" ، در نقش "قربانی" وجود دارد ، به طوری که آسان تر می شود و نیازی به حل هیچ چیزی نیست.
  • وسوسه انگیز است که اضطراب را به اعتیاد ، وسواس و سایر اشکال موجود برای بیهوشی حواس و کاهنده اضطراب تبدیل کنیم.
  • تنش ، تحریک ، عصبانیت و اضطراب به دلیل طرد شدن ، انکار و اجتناب از احساس اضطراب افزایش می یابد.

و مهمترین چیزی که من فهمیدم: اگر اضطراب را به روش های مختلف "ادغام" نکنید ، پس اضطراب کاملاً قابل تحمل است. می توانید در اضطراب باشید. اضطراب برای چیزی ضروری و مهم است. خراب نمی کند ، نمی کشد. من به بودن ، به وجود خود ادامه می دهم. احساس می کنم!

اما وقتی تصمیم گرفتم که از اضطراب فرار نکنم ، بلکه خودم به دنبال اضطراب فرار کنم ، برعکس ، حتی سعی کنم آن را در موقعیت ها و روش های مختلف ایجاد کنم ، آن وقت احساس شگفت انگیزی کردم - اضطراب از بین رفت ، هیچ اضطرابی وجود نداشت ، نتوانستم پیدایش کنم. دارم می گردم ، می گردم ، اما پیدا نمی کنم.

سپس در این مکان من علاقه ، هیجان ، کنجکاوی کردم. من می خواستم (واقعاً می خواستم) نگرانی را از نزدیک ببینم. درک کنید ، کاوش کنید. سوالات زیادی پیش آمد: چرا؟ مانند؟ چرا؟ و برای چه؟ و متوجه شدم که این یک فرایند است ، یک فرایند طولانی و هیجان انگیز است. که بسیاری از ناشناخته ها و پنهان ها ، ناتوانی ها و عدم درک زیاد وجود دارد. اما این درک اصلی و مهم وجود دارد که احساسات و بازتاب های من کاملاً طبیعی است. شاید این پذیرش ، پذیرش کامل و بدون قید و شرط باشد؟

توصیه شده: