برادر بزرگتر شما را تماشا می کند

فهرست مطالب:

تصویری: برادر بزرگتر شما را تماشا می کند

تصویری: برادر بزرگتر شما را تماشا می کند
تصویری: برادر بزرگتر مراقب شماست 2024, ممکن است
برادر بزرگتر شما را تماشا می کند
برادر بزرگتر شما را تماشا می کند
Anonim

برادر بزرگتر شما را تماشا می کند

غازها ، غازها! -ها-ها-ها. - میخوای بخوری؟ - بله بله بله. - خوب ، پرواز کن! - ما نمی توانیم! گرگ خاکستری زیر کوه ما را به خانه نمی رساند! - خوب ، هرطور که دوست داری پرواز کن ، فقط مراقب بالهایت باش!

با عقده حقارت ، یک فرد این اعتقاد را دارد که بی اهمیت است ، زیرا نمی تواند به آنچه نیاز دارد برسد. و این می تواند هر چیزی باشد که شما می خواهید ، از روابط گرفته تا شغل جدید. با بررسی دلایل این ناسازگاری ، به جرات می توانم ادعا کنم که شخصی نمی تواند "نمی تواند" ، این برای او کاملاً ممنوع است

من یک مثال می زنم ، که نوعی تصویر جمعی از تمرین است.

مرد می خواهد تجارت شخصی خود را افتتاح کند. در حال حاضر ، او مدیر کسب و کار در مشاغل دیگران است. او به طور مستقل آن را هدایت می کند ، صاحب مشاغل در مدیریت شرکت نمی کند و فقط از استراتژی های پیشنهاد شده توسط این شخص انتخاب می کند. وقتی قهرمان نمونه ما شروع به برنامه ریزی برای تجارت خود می کند ، چیزهای عجیب و غریبی برایش اتفاق می افتد ، او کسل می شود ، به خواب می رود ، و حواسش پرت می شود. سردرد وحشتناکی دارد. کار را به تعویق می اندازد و می گوید ، دفعه بعد به آن فکر می کنم. اما بار دیگر شرایط تکرار می شود. وقتی به تجارت دیگران فکر می کند ، ذهنش روشن است ، او م effectiveثر و مولد است ، در مورد خود ، یک احمق احمق با ضربان در معابد خود.

اما گاهی اوقات می تواند در خواب ببیند ، گاهی هنگام نوشیدن مشروب می بیند که چگونه می تواند به خود احترام بگذارد اگر زیرمجموعه نباشد ، بلکه مالک باشد. صاحب یک تجارت ایده آل که بلافاصله بوجود می آید. خواب می بیند که چگونه همه چیز را در آنجا به گونه ای دیگر سازماندهی می کند.

شما می توانید خواب ببینید ، اما به دلایلی انجام هر کاری در این جهت ممنوع است. بدن فوراً بلند می شود و حتی اگر حداقل نیم قدم در این جهت بردارید ، شروع به حمله می کنید.

وضعیت مشابهی است که یک زن (مرد) رویای یک رابطه را می بیند ، اما در یک تاریخ مانند یک احمق-احمق (احمق-احمق) رفتار می کند. و مهمتر از همه ، او نمی تواند بفهمد که چه چیزی به سرم آمده است و معده ام نیز به شدت درد می کرد ، اسهال همراه با ورم معده در همان زمان.

یک وضعیت مشابه نه تنها در مورد کار و روابط ، بلکه حتی در نوشتن پست در FB اتفاق می افتد. یک فرد افکار زیادی دارد و به نظر می رسد چیزی برای نوشتن دارد ، اما این تنها در تخیل قابل انجام است. در واقعیت ، نه ، نه. و فشار افزایش می یابد یا برعکس ، حتی در مورد فکر شروع ، کاهش می یابد.

پس از این همه تلاش برای شروع کاری در جهت تجارت ، روابط ، پست ها ، یک فرد معمولاً به این نتیجه می رسد: "من یک فرد غیر قانونی هستم ، این را می دانستم. من خودم را از فکر کردن در مورد آن و یا حتی تلاش برای شروع آن منع می کنم."

این نتیجه گیری به نظر می رسد دارای نقص مهلک است. از آنجا که این یک دروغ کامل ، 100 است ، حقیقتی با علامت منفی در داخل معلوم شد. چنین "ضد حقیقت" را می توان با ناامیدی ، ناامیدی و محدودیت در تفکر تشخیص داد.

اکنون ما با شما سعی می کنیم درک آنچه را که در جلوی اتفاق می افتد ، بیابیم و حقیقت را بیابیم.

به شخص کاملاً ممنوع است که مشاغل خود را باز کند ، در رابطه باشد ، پست بنویسد. این به طور کلی دارای یک "اما" ، یک شرط است که این ممنوعیت را پنهان می کند. این در روان انسان ذخیره می شود: "شما می توانید تجارت شخصی خود را باز کنید ، اما باید فوراً سودآور باشد و همه باید توانایی شما برای انجام تجارت را تحسین کنند. شما می توانید رابطه ای را آغاز کنید ، اما شریک باید شما را همانطور که هستید بپذیرد و بلافاصله بخواهد با شما ازدواج کند (ازدواج کنید). شما می توانید یک پست بنویسید ، اما پانصد نفر باید آن را دوست داشته باشند و سیصد اشتراک بگذارند."

و "گرگ خاکستری" شما به شما می گوید ، "پرواز کن" ، هر کس اجازه نداد شما وارد شوید ، "پرواز کنید ، پرواز کنید ، فقط به بالهای خود در آنجا نگاه کنید."

مراقبت از گرگ خاکستری ، اینطور نیست؟ و شما فکر می کنید: "چه کسی زندگی مرا ممنوع می کند ، من همه فرصت ها را دارم. این من تنبل / احمق / زشت هستم. من هیچی نیستم. " مشکل این است که "محافظت از بالهای شما" از قبل شرطی غیرممکن است ، زیرا گرگ خاکستری منتظر شما نیست ، بلکه مردی با تبر است. چه کسی با احساس گناه ، با پیشنهاد حقارت نسبت به شما شروع به قتل می کند ، و شما آنقدر صدمه می بینید ، آنقدر شرم آور می شوید که فکر می کنید: "مردن آسان تر از تحمل این است."و بدن شما به شما کمک می کند که پرواز نکنید ، به شما کمک می کند تا فلج دراز بکشید.

این تمام زندگی شماست ، که تحت تأثیر ضربه قرار دارد ، مانند قفسی که از شما محافظت می کند و در عین حال شما را رها نمی کند. فقط می توانید کاری را انجام دهید که دیگر در این ضربه غرق نشوید. اجازه بدهید الان توضیح دهم.

این شخصیت که شما را از دریافت آنچه می خواهید منع می کند در منطقه کور شما قرار دارد ، زیرا شما مجبور شدید در یک تجربه عمیق ناخودآگاه از خود پنهان شوید. از شر شرم ، شرم و عدم تحمل آنچه اتفاق می افتد دور شوید. برای اینکه این سارکوفاگ را باز نکنید ، می توانید آنچه را که موفق نشده اید انجام دهید ، فقط در صورت موفقیت 100٪ ، یعنی در صورت تضمین اینکه در شرایط مشابه قرار نخواهید گرفت. و روان شما به طور اشتباه تشخیص می دهد که چه زمانی سعی می کنید خود را متوجه شوید ، به هیچ وجه شما را از انجام این کار منع می کند ، یا آن را تخریب ، تحریف می کنید و در قالب "بدون درد" برای شما ذوب می کند. بدن شما یک نگهبان می شود ، و اگر شما هنوز هم تلاش ناامیدی را برای تکان دادن انجام دهید ، یک تیر کنترل را با درد شلیک می کند تا قایق را تکان ندهید.

آیا می دانید چرا اینگونه است؟ آیا می دانید در کودکی چه گذشت؟ وقتی سعی می کردید کاری را خودتان انجام دهید ، کار شما بی ارزش و مورد تمسخر قرار می گرفت ، اما وقتی آنچه را که والدین به شما گفته بودند انجام می دادید ، مورد تحسین و افتخار خود قرار می گرفتید. وقتی سعی می کردید در رابطه صادقانه و گشاده رو باشید ، آنها شما را از خود دور کردند ، سرما را به شما آغشته کردند و به شما اجازه دادند فقط مطیع باشید ، سپس آنها قبول کردند. وقتی سعی می کردید اولین نتیجه گیری ها ، نتیجه گیری ها را انجام دهید ، آنها به شما طوری نگاه می کردند که گویی دیوانه بوده اید و اجازه دارید احمق و قابل فهم باشید ، یا در موارد شدید ، از کلاسیک ها نقل قول کنید و شعر خودتان را نخوانید. هیچ کس تا به حال به شما توضیح نداده است که مراحل وجود دارد ، اشتباهاتی وجود دارد ، در حال تبدیل شدن است ، پتانسیلی وجود دارد که به تدریج باز می شود و روابط باید ذره ذره ایجاد شود ، و افکار شما در ابتدا می تواند "لنگ" باشد ، نکته اصلی این است که آنها منحصراً متعلق به شما هستند و شما سعی کرده اید این کار را انجام دهید.

این شرم هنوز با شماست ، درد شما به طور قابل اعتماد از شما محافظت می کند ، احساس گناه خفته شما وسیله ای بهتر برای جلوگیری از بارداری ناخواسته است. شما مجاز نیستید ، در قفس هستید ، اما فکر می کنید نمی توانید و برای زندگی در آن استعفا می دهید.

لطفاً به خاطر داشته باشید که چگونه به خود اجازه داده اید کاری را برای خود انجام دهید ، فقط در صورتی که توسط شخص خارجی تأیید شده باشد. اگر می خواهید یک چیز جدید بخرید ، آیا در چشم خود به چشم چه کسی نگاه می کنید؟ برای شما کافی نیست که او را دوست داشته باشید. خوب ، غذا و پارچه ها به نوعی راحت تر هستند. بهتر است تصور کنیم چگونه می خواهید نظر خود را در FB منتشر کنید ، که با اکثریت متفاوت است ، و قبلاً تصور می کنید که چگونه در نظرات مورد حمله قرار خواهید گرفت ، به دلیل جهل ، غیرحرفه ای مورد سرزنش قرار خواهید گرفت ، اما می خواهید آن را منتشر کنید ، می خواهید به آن بگویید دنیایی که هستم و شما متن شخص یا عکس گربه ها یا عکس خود را (افراد آن را خوب می پسندند) یا پست "همه دوست خواهند داشت" را منجمد کرده و مجدداً ارسال می کنید ، که در آن با اشاره به "هوشمند" یا "عادی" ، موارد پیش پا افتاده را منعکس می کنید. افکار عمومی را شنید

سانسور داخلی یک شوخی نیست.

- خوب ، لطفا ، خوب ، آیا می توانم با هم قرار ملاقات بگذاریم؟

- آیا می دانید که هیچکس واقعاً به شما احتیاج ندارد؟

- می دانم ، من همین کار را می کنم ، با یک نفر قدم بزن ، و سپس او مرا ترک خواهد کرد.

- الان دروغ نمیگی؟ آیا می دانید که فقط اگر او شاهزاده باشد و بلافاصله با شما ازدواج کند ، می توانید به جلسه بروید؟ آیا به یاد می آورید که چگونه صد بار شما را رها کرده بود؟ آیا می خواهید دوباره به آن برخورد کنید؟

- من به شما گفتم که آمادگی دارم ، او مرا ترک خواهد کرد ، می فهمم که او شاهزاده نیست ، می فهمم که هیچکس به من احتیاج ندارد.

-باشه پس برو

و او رفت و آماده بود تا با چشمانی پر از نفرت از درد آتی که برایش ایجاد می کند ، به او نگاه کند ، و او بر این اساس رفتار کرد ، پر از بدبینی ، کنایه و انواع دیگر پرخاشگری. و او نیز با چنین حالتی راه می رفت. او فکر کرد: "او یک شاهزاده خانم نیست" و او فکر کرد: "او یک شاهزاده نیست." و بوآ فکر کرد ، خوب ، این رابطه در شکل است.

این که چگونه می توانیم خود را در واقعیت نشان دهیم به دلیل ضربه ای است که ما تجربه کرده ایم ، یعنی ممنوعیت هایی که ما را از درد محافظت می کند. محافظت زودهنگام است ، بنابراین روانگردانهای زیادی وجود دارند که درد غیرقابل تحملی ایجاد می کنند یا حتی آنها را با ناتوانی جنسی فلج می کنند. هنگامی که ما فعالیتی را انجام می دهیم که قبلاً سانسور شده بود ، به گونه ای رفتار می کنیم که مطمئناً نیازهای ما را برآورده نمی کند و خود را متوجه نمی شویم. از آنجا که حداقل فردیت و حداکثر "ایده آل" وجود دارد ، که در انجیر هیچ کس به آن احتیاج ندارد ، مردم به اندازه کافی خودشان را دارند.

#ویم_آنیما

#الگا_دمچوک

توصیه شده: