سونامی من چگونه تغییر کرد

تصویری: سونامی من چگونه تغییر کرد

تصویری: سونامی من چگونه تغییر کرد
تصویری: Как происходит цунами — Алекс Гендлер 2024, ممکن است
سونامی من چگونه تغییر کرد
سونامی من چگونه تغییر کرد
Anonim

قبلاً ، من اغلب خواب سونامی می دیدم. این یک احساس باور نکردنی است شما در ساحل می نشینید ، آفتاب می گیرید و هیچ کس را اذیت نمی کنید. و سپس … موج … درست بالای شما. فقط هیجان انگیز است. و پویایی را به خاطر دارم.

در ابتدا ترسناک بود ، متاسفم برای فرانسوی من. فقط افتضاح! می دویدم ، پس انداز می کردم ، سعی می کردم همه اطرافیانم را نجات دهم. من به ارتفاع صعود کردم ، در شهر دویدم … با عرق از خواب بیدار شدم ، و سپس بدن من مدتها حالت ترس را به یاد آورد. یکبار حتی یک موج مرا بلعید ، خفه شدم و در خواب "مردم". البته ناگهان بیدار شدم و سریع و زیاد شروع به تنفس کردم.

به یاد دارم که گاهی اوقات به یاد می آوردم که روز دیگر سونامی را دیدم و از آن فرار کردم. اما بعد از نیم دقیقه به یاد آوردم که این یک رویا بود … و هنوز از خودم می پرسم … "شاید شما هنوز خواب ندیده اید؟" و این طعم تازه یک تجربه دوسویه داشت. و به نظر می رسد بسیار ترسناک است ، اما چگونه می خواهید امتحان کنید ، آن را در واقعیت تجربه کنید. می دانید ، این زمانی است که می دانید شما را می کشد ، اما باید بررسی شود ، و اگر نه؟ و حتی اگر چنین باشد ، ارزش مرگ دارد …

این دوره بسیار طولانی بود ، شاید دو یا سه سال. این قبل از درمان و اولین سال درمان بود.

سپس من رویای یک دریا آرام را دیدم ، اما این رویاها لزوماً با اعلاناتی مبنی بر نزدیک شدن پایان جهان و نیاز به نجات همه همراه شد. این مجموعه رویاها با این واقعیت به پایان رسید که من مجبور بودم روی آب راه بروم تا بتوانم به زندگی دیگری بروم … من با خودم گفتم که مهمترین چیز این است که باور کنم. و من رفتم … درست روی سطح صبح درخشان دریای سیاه …

سپس من اغلب در مورد یک شهر وجود نداشتم و دریا در آن وجود داشت. با هر رویا ، شهر و این دریا بهبود یافت و روشن تر شد. تا جایی که قطار از طریق دریا حرکت کرد ، کارخانه هایی در دریا و مجتمع های تفریحی در نزدیکی - درست در وسط دریا - وجود داشت.

مدتی گذشت ، شاید یک سال ، شاید دو سال ، و من دوباره شروع به خواب سونامی کردم. اما حالا من از او نمی ترسیدم. و او حتی خود را نجات نداد. فقط از کنارم گذشت فقط ایستادم و به موج موج دار بالای سرم نگاه کردم. نفسم در گلویم گرفت. اما نه از ترس. و از اینکه چقدر زیباست! چه معجزه ای از طبیعت است! من کاملاً متقاعد شده بودم که ما با این معجزه طبیعت دوست هستیم.

و حالا دلم برای سونامی تنگ شده است ، بیشتر در خواب به سراغ من بیایید! تو ذات منی تو همه چیز من هستی. شما من هستید. و من نمی توانم غیر از کسی مثل شما باشم - همه کاره ، هیجان انگیز ، ترسناک ، اما در عین حال ، احساسی ، توجه کننده و ملایم ، اگر به این معجزه طبیعت اعتماد کنید … و من دلم برای شما تنگ شده است! مهم نیست که چگونه سعی کردم متفاوت باشم … شما نمی توانید اصل من را تصحیح کنید - من یک سونامی هستم!

توصیه شده: