یک قصه معمولی

تصویری: یک قصه معمولی

تصویری: یک قصه معمولی
تصویری: از صبح تا شب چکار میکنیم تو خونه؟ یک روز معمولی از زندگی ما 2024, آوریل
یک قصه معمولی
یک قصه معمولی
Anonim

بازیگران:

او (همسر) یک کودک دوست نداشتنی است که از نظر عاطفی در خانواده توسط والدین رها شده است ، توسط پدر و مادرش مورد آزار جسمی قرار گرفته و همچنین دستکاری گناه و ترس از دست دادن او انجام شده است. من متقاعد شده ام که او کودکی عادی داشته است.

او (شوهر) تنها فرزند خانواده است ، به شدت به مادرش وابسته است ، که تمام عمر با کمک اتهامات و دستکاری ها بر او حکومت می کرد ، به زندگی او حمله کرد. رابطه من با پدرم سرد است. من متقاعد شده ام که او کودکی عادی داشته است.

کراوات:

او هرگز مدل دیگری از رابطه بین زن و مرد را ندیده است ، به غیر از مدلی که والدینش به او نشان داده اند. او دائماً از او ناراضی است و مدام چیزی برای ناراحت شدن پیدا می کند. یک قدم به چپ ، یک قدم به راست از امیدها و انتظارات او نسبت به او - و … شکست در حمله. برای مدت طولانی. او فکر می کند که او ، مانند پدرش ، یکبار او را تهدید می کند و او را به گناه می کشاند ، کنترل او تنها راه محافظت از خود ، زنده ماندن و از دست دادن او نیست.

او نمی داند چگونه او را راضی کند. او متوجه نمی شود که او در غر زدن بی پایان مادرش را به یاد مادر خودش می اندازد. او حتی در ذهن خود نمی لرزد که این زنان به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند: همسر و مادر. مدام مجبور می شود بهانه بیاورد و عذرخواهی کند. با گذشت زمان ، عذرخواهی با بی ادبی و کلمات تند جایگزین می شود - جمله هایی که او یک بار جرات نمی کرد به مادر سلطه گر خود بگوید. در حال حاضر او قوی تر شده است و می تواند نه تنها به او ، همسرش توهین کند ، بلکه در صورت لزوم ضربه می زند. تهاجم دفاعی او به او صدمه می زند ، و او دوباره آزرده می شود و … قبلاً از او می ترسد. برای زنده ماندن ، شکست دادن او ، او حتی بیشتر آزرده می شود ، گریه می کند ، رنج می برد. اکنون نیازی به ارائه دلیل نیست. با قدرت بیشتر ، سرزنش های او به نقطه دردناک او - گناه ، ضربه زد. او گناهکار است ، به این معنی که او جایی نمی رود ، نمی رود. برای رهایی از بندهای گناه ، در عوض او را سرزنش می کند. عصبانیت و عصبانیت او از او خارج از مقیاس است. او به خیانت می رود. او هیچ چیز در مورد آن نمی داند. و او نمی فهمد چگونه می تواند این کار را انجام دهد. و احساس گناه دوباره او را فرا می گیرد. او بیش از پیش آسیب پذیر می شود و در هر حرکت او ، در سکوتش ، در غیاب او ، آزرده خاطر می شود. برای همه.

به اوج رسیدن:

یک دور باطل: احساس گناه باعث افزایش کینه می شود ، کینه باعث افزایش احساس گناه می شود. نفرت ، درد ، ناامیدی و … ترس از دست دادن زندگی جنسی آنها را از بین می برد. و ناشنوایی آنها نسبت به ادعاهای یکدیگر هر سال قوی تر می شود.

سالها می گذرد. کودکان در حال بزرگ شدن هستند. رفتار کودکان گویی همه آن پرخاشگری های بیان نشده ای را که در دو روح عاشق شده پنهان شده بود ، منعکس می کند. در اینجا پسر برای اولین بار مست شد و با مادرش بی ادب بود. در اینجا یک دختر - نوجوان - به خانه نیامده است تا شب را بگذراند. چه باید کرد؟

خانواده در بحران طولانی مدت قرار دارند. در یک چنگال ، در یک دوراهی. در آن سنگ پری خاکستری بسیار بزرگ ، که روی آن سه تیر با کتیبه ها کشیده شده است:

"شما به سمت راست خواهید رفت - درد جدایی ، پوچی ، تنهایی و فرزندان مشترک ناراضی و … عدم درک محل زندگی ، با چه وسیله ای را خواهید یافت. شما امیدوار خواهید بود که در شرف ملاقات با شخص دیگری هستید و همه چیز با او متفاوت خواهد بود. اما وقتی ملاقات می کنید ، می فهمید که شبیه اسب تسبیحی هستید که در دایره سرنوشت خود می دوید …"

"اگر به سمت چپ بروید ، روانگردان ها را در یک نسخه سبک پیدا خواهید کرد - افسردگی ، بی خوابی ، فشار خون بالا ، آرتریت ، ورم معده یا حتی بدتر. اما در این حالت مدیریت وضعیت در خانواده آسان تر است. بیمار می تواند هر کاری را انجام دهد. و ممکن است یک کودک مریض باشد ، زیرا یک کودک بیمار خانواده را سیمان می کند …"

اگر مستقیم بروید ، خود را در مطب رواندرمانگر خواهید دید. گران. صدمه. برای مدت طولانی. با ترس شرمنده. و با این حال زندگی در حال تغییر است. تعداد زیادی از آنها در طول راه وجود دارد. اما این عدم قطعیت دردناک … و تضمین ها کجا هستند؟ ضمانت نامه ها فقط به دو روش بالا توضیح داده شده است و صد در صد هستند. جایی که بعد از روان درمانی می روید ، زمانی که آن را گذرانده اید ، خواهید فهمید. اما این دیگر یک افسانه معمولی نخواهد بود."

تبادل:

بسیاری از افراد به این فکر نمی کنند که مستقیم حرکت کنند.گاهی اوقات ترک زندگی آسان تر از درک آسیب های دوران کودکی و پذیرفتن مسئولیت نحوه زندگی شما تحت تأثیر آنها است. به هر حال ، توضیح همه چیز با چشم بد ، حسادت دیگران ، یا دیوانگی آن دیگری که می خواهد بازسازی کند ، آسان تر است. نه خودم ، بلکه او ، او … خیلی راحت می توان گفت: "اما من کاری به این ندارم. من قربانی شرایط و افراد شیطانی ، جادوی سیاه ، حسادت هستم … ".

آره. در کودکی برای هریک از ما اتفاقاتی می افتد. همه مادران و پدران فرزندان خود را آسیب می بینند. حتی روانشناسان مادر و پدر نیز از این قاعده مستثنی نیستند. چرا اینطور است؟ زیرا تنها از طریق ضربه ، تشخیص آنچه یک بار اتفاق افتاده است ، از طریق مسئولیت تصمیمات خود ، نحوه برخورد با آن (با این آسیب) ، از طریق توسعه آگاهی ، فرد در این جهان به بلوغ می رسد. و درد یک علامت رشد است ، این یک سیگنال است که فرصتی برای بزرگ شدن وجود دارد. اما در عین حال ، همیشه انتخاب شما و مسئولیت شما در قبال این که با این درد چه می کنید و کجا تصمیم دارید بروید وجود دارد:

درست،

ترک کرد

یا مستقیم؟

توصیه شده: