قصه های ناگفته: راهکارهای زنان برای جذب شریک

فهرست مطالب:

تصویری: قصه های ناگفته: راهکارهای زنان برای جذب شریک

تصویری: قصه های ناگفته: راهکارهای زنان برای جذب شریک
تصویری: ۵ راز داشتن نفوذ کلام و قدرت تاثیر گذاری در حرف زدن 2024, آوریل
قصه های ناگفته: راهکارهای زنان برای جذب شریک
قصه های ناگفته: راهکارهای زنان برای جذب شریک
Anonim

"ما انتخاب می کنیم ، ما انتخاب می شویم. هر چند وقت یکبار همخوانی ندارد …"

تقریباً همه کلمات این آهنگ را از فیلم Big Change می دانند. اما تعداد کمی از مردم فکر می کنند: چرا؟ چرا مطابقت ندارد؟ از این گذشته ، همه رویای یک وفادار ، مهربان ، مهربان (درج ویژگیهای لازم) ، اما مهمتر از همه - یک شریک مناسب را در سر می پرورانند. و در اینجا چنین بدبختی - چیزی مطابقت ندارد …

به هر حال ، مردم قطعات یک ماشین نیستند ، مهره یا دندانه نیستند ، آنها می توانند با یکدیگر سازگار شوند. و اگر از ایده امکان تعدیل متقابل شرکا پیش برویم ، کار در مرحله اولیه رابطه به تعریف "X" می رسد - جستجوی شخص مناسب ، جذب و حفظ او تا ازدواج. و مطمئناً - او تحمل می کند ، عاشق می شود …

اما چگونه آن را انتخاب کرده و نگه می دارید؟ س anال ساده ای نیست. حتی زیگموند فروید ، پدر روانکاوی ، نوشته است که هنگام انتخاب یک شیء جنسی ، انرژی (میل جنسی) از اولین اهداف عشق - والدین - به شریک زندگی تغییر می کند. و بنابراین ، یک مرد به دنبال دوست دختری است که شبیه مادر است ، و یک دختر به دنبال پدر است. این نظریه جالب است ، اما 100 اثبات نشده است. به هر حال ، کلمه "مشابه" بسیار مبهم است. شریک زندگی دقیقاً چگونه باید شبیه مادر و پدر باشد؟ چقدر شباهت دارد؟ برای تعیین این امر ، لازم است تحقیقات پیچیده زیادی انجام شود. و مردم گاهی به یکدیگر نگاه می کنند و می فهمند - این سرنوشت است.

بیایید با هم تلاش کنیم تا بررسی کنیم: چگونه دختران به دنبال شریک زندگی می گردند؟ چگونه انتخاب خود را انجام می دهند؟ و چگونه آنها انتخاب شده خود را حفظ می کنند؟ برای انجام این کار ، اجازه دهید به شخصیت های افسانه ای مشهور بپردازیم: دخترانی که همه فضیلت ها را در یک زمان نداشتند ، اما ، با این وجود ، انگشت آرزوی انگشت خود را دریافت کردند.

1. "سیندرلا"

این داستان نشان می دهد که چقدر مهم است که علاقه مرد را برانگیخته و اجازه ندهید این علاقه فوراً برآورده شود. این داستان افسانه ای برای دخترانی است که در اولین ملاقات ، آماده هستند ، مانند یک شوخی ، "همه چیز را بگویند و همه چیز را نشان دهند". و این همیشه لازم نیست!

شخصیت اصلی - سیندرلا - فقیر ، مورد آزار جسمی و روحی است. به همین دلیل است که برای او بسیار مهم است که از شرایط مهیبی که در آن زندگی می کند خارج شود.

Cinderella
Cinderella

آلینا از یک شهر کوچک استانی به پایتخت آمد. پدر مشروب می خورد ، خانواده در فقر و استرس مداوم زندگی می کردند. آلینا فهمید که تنها فرصتی برای تغییر زندگی او مربوط به یک ازدواج موفق است. او مادرخوانده پری نداشت ، بنابراین مجبور شد خودش را امتحان کند. آلینا در مدرسه خوب درس می خواند و بلافاصله برای یک واحد رایگان وارد دانشگاه می شود. برای دو سال تحصیل ، مطمئن شد که همکلاسی ها گزینه مناسبی برای او نیستند. آنها خود نیاز به تزریق مالی دارند و آلینا به سختی زندگی خود را تأمین می کرد. او با بورسیه زندگی می کرد ، پول به دست می آورد ، شایسته درس می خواند - و تماشا می کرد. پس از مدتی ، او به تنهایی از مردی مراقبت می کرد - دانشیار ، لیسانس ، مشتاق علم ، از دانشکده همسایه. او در حال حاضر بیش از 30 سال داشت ، از نظر ظاهری زیبا نبود ، اما آلینا خجالت نمی کشید. او فهمید که او یک "پادشاهی" کامل دارد - یک آپارتمان سه اتاقه در مینسک. آیا نمی نوشد ، سیگار نمی کشد ، یوگا می کند - چرا او یک شاهزاده نیست؟

با این حال ، دانش آموزان و همکاران دیگر دائماً در اطراف "شاهزاده" تکان می خوردند. سپس آلینا تصمیم گرفت استراتژی جلب توجه را تدوین کند. او تا آنجا که ممکن بود در مورد عادات و سرگرمی های او (فوتبال ، سیاست ، تاریخ - تقریباً یک مجموعه استاندارد) آموخت. معلوم شد که او ترسناک است ، از دختران می ترسد و همیشه از آنها در علم فرار می کند. باهوش آلینا ، این اطلاعات برای توسعه یک برنامه عملی کاملاً کافی بود. او فهمید که "شاهزاده" در چه روزی کلاس داشت ، هنگام صرف غذا و در لحظه مناسب پشت میز او نشست. او تنها بود ، که کار را آسان تر کرد. از س innocال بی گناه آلینا: "ببخشید ، آیا می توانید بگویید منچستر دیروز چگونه بازی کرد؟" آنها به بحث سیاسی و سپس زندگی ادامه دادند. چند ثانیه قبل از اینکه "شاهزاده" آب میوه را تمام کند ، آلینا خود را معذور کرد و پرواز کرد.دفعه بعد که او را شناخت ، لبخندی زد و ایستاد. او جذاب بود ، چند دقیقه با او صحبت کرد و با اشاره به مشغله ، دوباره فرار کرد. "شاهزاده" شروع به نشان دادن علاقه کرد. در عرض یک ماه ، آنها دو بار در هفته ملاقات می کردند ، اما او تقریباً هیچ چیز در مورد او نمی دانست. در روزهایی که او سخنرانی می کرد ، آنها با هم غذا می خوردند. و سپس آلینا … به مدت یک ماه ناپدید شد. او تمرین کرده بود و به سختی مکث کرد ، بنابراین می خواست او را ببیند. اما او می ترسید که همه چیز را خراب کند. و حق با او بود

به غیر از نام دوره و دانشکده خود ، "شاهزاده" چیزی نمی دانست. و … شروع به جستجوی دختر کرد. و او آن را پیدا کرد ، اگرچه نه کفش و نه شماره تلفن همراه داشت.

سپس همه چیز مانند یک افسانه نبود ، و آلینا مجبور بود سخت کار کند قبل از اینکه "شاهزاده" سرسخت ، ترسناک و پیر به او دست ، قلب و اجازه اقامت در پادشاهی سه اتاق را ارائه دهد ، اما در سال پنجم او یک انگشتر در انگشت حلقه دست راست خود داشت.

بنابراین ، سیندرلا هیچ ویژگی فوق العاده ای ندارد ، مگر انعطاف پذیری ، پشتکار و مهارت های زنانه او در جلب توجه ، نشان دادن علاقه به انتخاب شده و رفتار مرموز و ناپدید کننده. اگرچه سیندرلا یک موجود اصیل نیست ، بلکه یک نژاد خوار است ، او می داند چگونه علاقه عمیقی را به شخص خود برانگیزد. برخی از مردان به ظاهر "دل می بندند" ، برخی - به دلیل عقل ، برخی - به این دلیل که به او گوش داده و درک می شود.

وظیفه سیندرلا این است که در میان جمعیت متمایز شود ، با رفتار یا ظاهر خارق العاده علاقه را برانگیزد ، کیفیت منحصر به فرد مورد نیاز شاهزاده را نشان دهد - و فرار کند. به طوری که خدای ناکرده شاهزاده شک نکند که سیندرلا تار می بافد. همه چیز باید کاملاً تصادفی به نظر برسد. سیندرلا باید غریزه شکارچی شاهزاده را بیدار کند و اگر طبق قوانین عمل کند ، پس از مدتی شاهزاده خودش شروع به جستجوی مورد علاقه خود می کند.

استراتژی سیندرلا:

1) شی مورد نظر را جستجو کنید.

2) نشان دادن منحصر به فرد بودن او به او.

3) برانگیختن علاقه.

4) ناپدید شدن.

5) اجازه می دهد خود را پیدا کند.

6) عروسی

نقاط 4 و 5 را می توان چندین بار تکرار کرد - نکته اصلی این است که اثر تازگی از بین نمی رود.

2. "شاهزاده قورباغه"

داستان برای آن دسته از دختران آموزنده است که دارای فضیلت های درخشان و آشکار نیستند. بیایید یک افسانه را به خاطر بسپاریم: پدر از پسران شیرخوار خسته شد و تصمیم گرفت با آنها ازدواج کند. و از آنجا که آنها تقریباً اهمیتی نمی دهند با چه کسی ازدواج کنند (که در واقع ، به خاطر هرزگی!) ، پدر هر یک از آنها را دعوت می کند تا یک تیر بزنند. جایی که او می رود - انتخاب شده وجود دارد. پسران بزرگتر یک تیر در حیاط به دختران مناسب می زدند ، و پسر کوچکتر … شرم آور است که بگویم …

به طور کلی ، برای ارتباط یک تیر با کرامت مرد ، نیازی به روانکاو نیست. و سپس واضح می شود که منظور از "زدن تیر" چیست: حتی قبل از ازدواج ، یک دختر توانایی های خود را در زمینه مهارت های جنسی و شهوانی نشان می دهد.

بنابراین ، تیر در دهان قورباغه بود. اجازه دهید در این مورد شوخی نکنیم ، قورباغه سزاوار احترام است. به هر حال ، ما با یک قورباغه ایده هایی مانند "سرد" ، "تند و زننده" ، "ناخوشایند" را مرتبط می کنیم. بنابراین ، قورباغه ، بدون داشتن داده های زنده واضح ، یا به عبارت دقیق تر ، زشت بودن ، راه درستی را برای برنده شدن پسر کوچک پیدا می کند.

با این حال ، در زمان ما این کافی نیست: تعداد طلاق ها و جدایی ها در حال افزایش است و دختر قورباغه نه تنها باید نامزد خود را بگیرد ، بلکه او را نیز نگه دارد. بنابراین ، پس از ازدواج (یا پس از شروع زندگی مشترک) ، قورباغه ها استعدادهای مختلفی را نشان می دهند. در یک افسانه ، قورباغه با سطح بالایی از توسعه مهارت های سنتی زن شگفت زده می شود: توانایی دوختن ، آشپزی و استخراج حداکثر ارزش از ظاهر آن. توجه داشته باشید که قورباغه عاقل از مهمترین فرد برای ایوان (شوهرش) - پدرش حمایت می کند. از این گذشته ، هنگامی که محیط اجتماعی یک فرد مورد علاقه خود را تحسین می کند ، این اعتماد مرد را در درستی انتخاب خود تقویت می کند ، عزت نفس او را افزایش می دهد و علاقه او را حفظ می کند. یک مرد به قورباغه اش وابسته می شود ، زیرا برای او است که او خیلی تلاش می کند.و سپس ، طبق داستان ، قورباغه ناپدید شد ، ایوان به سرعت تفاوت بین "زندگی با …" و "زندگی بدون …" را احساس می کند.

lugushka
lugushka

ماکسیم و نستیا چندین سال ملاقات کردند. ماکسیم مردی عجیب و غریب ، خودخواه و زیبا است که در جستجوی مداوم خود است. نستیا یک دختر معمولی است. خوب … به طور کلی ، زیبایی نیست. او دارای یک چهره دوست داشتنی ، موهای فوق العاده است ، اما در غیر این صورت از ایده آل های مدل دور است. مخصوصاً وقتی در کنار ماکسیم خوش تیپ باشد.

ماکسیم ، بدون تردید ، به طور دوره ای به نستیا اطلاع می داد که آنها زن و شوهر نیستند ، زیرا او فقط یک مرد ایده آل بود و نستیا ، اگر نه وزغ ، مطمئناً برای او مطابقت ندارد. نستیا همه اینها را با حوصله تحمل کرد. او فداکارانه از ماکسیم مراقبت می کرد ، برایش غذا آماده می کرد ، به تمام داستانهای او گوش می داد و هرگز از کنایه های او در مورد ظاهر او ناراحت نمی شد.

اما اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد - ماکسیم می خواست با تیرهای خود شلیک کند ، و تیر خود را فرستاد ، و این تیر پرواز کرد … فرض کنید - به حیاط به طرف دختر دیانا رفت. و ماکسیم به نستیا گفت که با دختر دیگری بسیار زیبا ملاقات کرده است و او با او نستیا را فریب داده است. او نیز از آن جان سالم به در برد. اما وقتی او به طور جدی پیشنهاد کرد که هر سه نفر زندگی کنند ، نستیا رفت - اما او آرام و با وقار رفت.

آنها سه ماه است که نه ملاقات کرده اند و نه تماس گرفته اند. به این ترتیب شادی کوتاه مدت ماکسیم با دیانا زیبا دوام آورد. معلوم شد که دومی دمدمی مزاج ، دمدمی مزاج ، سرسخت و از خود ماکسیم کمتر خودخواه نیست. در عرض یک ماه ، او فهمید که زیبایی در رابطه مهمترین چیز نیست و وقتی دیانا چندین بار با او مشاجره کرد ، عاقل تر شد. معلوم شد که دیانا احمق است - از این گذشته ، او دائماً در مورد رفتار غیر انسانی و درآمد غیرمردانه اش به ماکسیم اشاره می کرد ، یا حتی مستقیماً به او اطلاع می داد. البته ، او عقل و حوصله نستیا را نداشت (او هرگز به ماکسیم حقیقت سخت را نگفت ، هموار کننده روابط بود) ، و نه مهارت های آشپزی و مهارتهای نظافت او.

پس از رسوایی پر سر و صدا ، ماکسیم از دیانا جدا شد و به محض ترک او ، او سعی کرد به نستیا بازگردد. اما آنجا نبود. حکیم نستیا گفت که آمادگی ادامه رابطه در قالب قدیمی نامحدود را ندارد. علاوه بر این ، او یک مرد داشت - بزرگتر و نه چندان زیبا (به افسانه نگاه کنید - شخصیت Koschey ، او یک رقیب است). اما این مرد نستیا را یک زیبایی می داند ، برای او دعا می کند و حتی اکنون آماده ازدواج است. با او ، او احساس آرامش و اعتماد به نفس می کند.

همانطور که در یک افسانه ، ماکسیم مجبور بود برای نستیا بجنگد. به هر حال ، وقتی "قورباغه در جعبه" شخصی شماست ، یک چیز است و زمانی که توسط برخی کوشچی ربوده شد ، یک چیز دیگر است. مسابقه ای که ماکسیم در آن شرکت کرد به او حس ارزش و اهمیت یک دختر را داد. و همه دوستان-آشنایان-بستگان-والدین ، انگشتان خود را در معابد خود در مورد اقدامات ماکسیم چرخاندند ، همچنین سهم خود را داشتند.

به طور کلی ، پس از تمام مراحل ، "پایان خوش" وجود داشت. ماکسیم موفق شد نستیا را برگرداند (البته او خیلی مقاومت نکرد). نستیا موفق شد نگرشی محترمانه نسبت به خود ماکسیم ایجاد کند.

در عروسی ، نستیا دوست داشتنی بود ، مانند همه عروس ها ، در کنار همسر زیبا و الهی خود. خیلی برای وزغ شما.

بنابراین ، برای یک قورباغه ، ظاهر مهمترین چیز نیست. استعداد او در جای دیگری نهفته است.

استراتژی شاهزاده قورباغه:

1) حمله سریع به یک شیء مناسب.

2) کسب جایگاه در نزدیکی مرد.

3) ایجاد اعتیاد در مردان.

4) جلب همدردی محیط اجتماعی خود با نشان دادن شایستگی های خود.

5) ناپدید شدن در پاسخ به اقدامات تهاجمی یا کاهش ارزش ، اما تنها پس از نقطه 3.

6) هیجان رقابت با انتخاب شده با دیگر واقعی یا مجازی.

7) به خود اجازه دهید خود را به عنوان یک جایزه شایسته برنده شوید.

8) عروسی

3. "زیبای خفته"

این داستان به ویژه برای دخترانی جالب است که به دلایلی زمان طلایی را "از دست داده اند" ، زمانی که همه هم سن و سالانشان ازدواج می کنند و اکنون به خود آمده اند و به دنبال شاهزاده هستند.

از روی داستان مشخص است که دختری که به بلوغ رسیده است با دوک خورده شده است (باز هم نماد ، اگر اشتباه باشد). سپس او به خواب رفت.مردی که او را پیدا کرد طبیعتاً جوینده ، طبیعت شناس ، پیشگام بود. او مجبور شد از میان انبوهی متراکم عبور کند (ما می دانیم این در مورد چیست) ، شاهزاده خانم را بیابد ، ببوسد و او را بیدار کند. اما ، به محض بیدار شدن شاهزاده خانم ، تمام اطرافیانش بلافاصله بیدار می شوند. و درست در زیر بغل سفید - تاج شاهزاده آزادیخواه! بوسید؟ همه دیدند! و هیچ کس به یاد نمی آورد که شاهزاده خانم 100 سال پیش در دوک چه کسی سوراخ شد. امور روزهای گذشته … اما شما خودتان راه خود را از میان تپه عبور کردید - این بدان معناست که شما به عنوان یک فرد شایسته باید ازدواج کنید!

Sleeping-Beauty
Sleeping-Beauty

مارینا تا 27 سالگی "خوابید". یعنی من مشروط خوابیدم. دقیق تر ، راه می رفتم. برخی از روابط شش ماهه ، برخی دیگر دو ماهه هستند. مارینوچکا بیش از یک دوک را سوزاند. اما والدین تصور می کردند که دختر آنها بسیار شایسته است. فقط گاهی اوقات با دوستان زندگی می کند ، گاهی اوقات به سفرهای کاری می رود. و وقتی مادربزرگم آپارتمان را ترک کرد ، مشکلات به کلی از بین رفت.

اما وقتی مارینا از خواب بیدار شد ، معلوم شد که او تنها است و هیچ کس برای ازدواج با او عجله ای ندارد. به نظر می رسد همه چیز آنجاست - حرفه ، رشد شغلی ، آپارتمان. با این حال ، یک دهقان خوب - بنابراین همه در حالی ازدواج کردند که مارینا در حال فکر کردن و حل و فصل بود.

و سپس مارینا شروع به توسعه یک طرح کرد. با ملاقات با استیوپا ، یک جوان نظامی امیدوار و پرانرژی نظامی ، او را با عجیب بودن خود علاقه مند کرد ، و شیفته زنانگی بود. و همچنین - این داستان که او یک دختر شایسته است و منتظر منتخب خود است.

استپان برای چندین ماه "راه خود را از میان تپه عبور کرد." پس از دریافت جایزه آرزو پس از همه اوه ها ، اوه ها و اشک های مارینا ، او روز بعد با او به اداره ثبت نام رفت. اما به نوعی او تردید کرد … برای اینکه همه چیز خوب باشد ، مارینوچکا دروغ گفت - بعد از 3 هفته او گفت که آنها به زودی والدین شادی خواهند شد … در واقع ، هیچ فرزندی وجود نداشت ، اما هر دو مارینا و والدینش لازم را ایجاد کردند محیط اطراف. در عرض چند روز استپان شوهر کرد. و پس از مدتی "سقط وجود داشت" …

آنها به زودی بچه دار نشدند ، اما ازدواج پایدار است. مارینا اکنون واقعاً "بیدار شده است" - هم به عنوان یک زن و هم به عنوان یک همسر و مادر. حیف است که ازدواج با فریب شروع شد - اما استپان خوشبختانه از آن خبر ندارد.

استراتژی های زیبایی خواب

1) یک تجربه جنسی ناموفق که او را "منجمد" می کند ، یا عدم توجه کامل به جنس مخالف به دلیل ناپختگی فیزیولوژیکی یا روانی.

2) آگاهی از نیاز به یافتن شریک ازدواج.

3) "فریب" شریک با نیاز به غلبه بر زیبایی و به دست آوردن آن.

4) اجازه دادن به شریک برای "بیدار شدن" خودش (یا بوسه ، یا "خاراندن با دوک" - تقریباً یک چیز).

5) دادن شریک به عنوان یک نجات دهنده منحصر به فرد.

6) ایجاد شرایطی که ازدواج "نجات دهنده" را با زیبایی خفته الزامی می کند.

7) عروسی

سه داستان پری که توصیف می شود اهمیت ترکیب انعطاف پذیر استراتژی ها و تاکتیک ها در یافتن ، انتخاب ، جذب و حفظ شریک ازدواج را نشان می دهد. با گذراندن "فیلترهای اجتماعی و روانی" مختلف ، شریک احتمالی ازدواج یا شایستگی خود را نشان می دهد ، یا در سطل زباله قرار می گیرد.

چه چیزی باید برای دختری که نه پسر ، بلکه شوهر را انتخاب می کند به خاطر بسپارد؟

اولا - برای انتخاب صحیح در ابتدا این سخت ترین بخش است ، زیرا هم نیاز به درک خود دارد و هم "تشخیص سریع" ویژگی های شریک زندگی.

ثانیاً ، ایمان داشته باشید که هر طرحی به نیرو و انرژی نیاز دارد ، صعودها با سقوط جایگزین می شوند ، ماهی گاهی از قلاب نزدیک ساحل می لغزد ، اما این دلیل نمی شود که دیگر ماهیگیری نکنید.

سوم ، تجزیه و تحلیل کنید و درک کنید که کدام ترکیب عناصر م mostثرتر خواهد بود. اگر شریکی برای راحتی و آرامش تلاش می کند ، باید توانایی خود را در ایجاد راحتی و آرامش نشان دهید. اگر برای او مهم است که فاتح و مبارزه کند ، بگذارید به عنوان جایزه اصلی با شما رقابت کند. اگر می خواهد نجات غریق باشد - به او فرصت دهید تا شما را نجات دهد - از آنفولانزا ، غرق شدن در حمام ، والدین عصبانی …

استراتژی ها می توانند تغییر کنند - ما نیز تغییر می کنیم.شخصی خود را وزغ می داند و منتخب سیندرلا را در او می بیند. سپس باید نفس بکشید و به خاطر بسپارید که ، همانطور که شکسپیر نوشت ، "همه دنیا تئاتر است" … و برای بازی آنچه برای مخاطبان اصلی شما بسیار مهم است.

توصیه شده: