6 نشانه افراد سمی

تصویری: 6 نشانه افراد سمی

تصویری: 6 نشانه افراد سمی
تصویری: شش نشانه افراد سمی که باید سریعا از آن ها دوری کنی 2024, ممکن است
6 نشانه افراد سمی
6 نشانه افراد سمی
Anonim

چگونه می توانید تشخیص دهید که فرد سمی در اطرافتان است؟ در واقع ، این یک مفهوم علمی نیست و هیچ معیار تشخیصی مشخصی وجود ندارد. اگر شخصی ، به نظر شما ، زندگی شما را مسموم کند ، بیشتر یک احساس ذهنی است و بر این اساس ، هر یک از معیارها را می توان به میزان بیشتری یا کمتر در طرف مقابل بیان کرد

بنابراین چگونه می فهمید که در رابطه با شخص خاصی چه چیزی برای شما سمی است؟

یک فرد زندگی خود را به عنوان یک شکست کامل درک می کند - هر گونه تلاش برای تغییر چیزی بیهوده است ، خارج شدن از این سوراخ عمیق و بی انتها غیرممکن است. علاوه بر این ، او شما را به هر طریق ممکن متقاعد می کند. هرگونه شکست یا وضعیت منفی شما توسط وی به عنوان "فاجعه جهانی" تعبیر می شود. چنین گفتگوهای منفی اغلب تکرار می شود و با گذشت زمان فکر می کنید: "شاید او درست می گوید؟"

اغلب این رفتار از برخی رفتارها صحبت می کند - درون شخص بد است ، بنابراین او تمام منفی را کنار می گذارد. یک مثال عالی دو میمون از کارتون "ماداگاسکار" است که همیشه می گفتند: "درست است! بیایید مدفوع را به طرف مدرس پرتاب کنیم! " به طور نسبی ، این شخص مدفوع را به همه جا پرتاب می کند. این نوعی مکانیسم اولیه کودکان برای محافظت در برابر درد است.

یک فرد سعی می کند شما را همیشه کنترل کند ، شما را از نظر روانی خرد کند ("کجایی؟ چرا آنجا هستی؟ کجا بودی؟"). اگر در یک نقطه ای موضوع گفتگو را از دست بدهید یا گم شوید ، او فکر می کند که شما تقلب می کنید - اتهامات و تجلی بی اعتمادی آغاز می شود. شک و تردید همچنین با مکانیسم دفاعی اولیه کودک به نام کنترل همه کاره مرتبط است.

علاوه بر این ، این شخص غالباً از منابع منابع شما که در آنها حمایت می کنید انتقاد می کند (این می تواند روابط با خویشاوندان ، آشنایان ، دوستان باشد) ، سعی می کند در دوستان خود چیز ناپسندی پیدا کند و آنها را در مورد نگرش بد متقاعد کند ("چرا او چنین کرد شما این را می گویید؟ او چگونه به شما نگاه کرد؟ و آیا اغلب آنها را می بینید؟ "). بعضی اوقات آنها حتی روی مرزهای روان درمانی قدم می گذارند ("درمانگر شما به نوعی اشتباه می کند! او چیزهای اشتباه می گوید!") ، اغلب این اتفاق در مناطق زمانی رخ می دهد که شما سعی می کنید از مرزهای خود محافظت کنید. در مناطقی که محدودیت هایی را تعیین می کنید (مخصوصاً اگر این کار با کمک دوستان یا روان درمانگر انجام شود) ، با منفی نگری روبرو می شوید ("واسیا فکر می کند که ما روابط را به روش اشتباه ایجاد می کنیم؟ نه ، این اشتباه واسیا شماست! او تأثیر بدی بر شما دارد ، ارزش آن را دارد که با او ارتباط برقرار کنید! "). به عنوان یک قاعده ، اگر یک رابطه طولانی مدت باشد (به عنوان مثال ، یک زن و شوهر متاهل) ، پس از یک سال ، دو ، پنج سال شما بدون دوستان ، آشنایان و پشتیبانی می مانند. تنها حمایتی که در زندگی خود خواهید داشت این شخص است. با این حال ، اگر شما گزارش کاملی از اقدامات خود را در اختیار او قرار ندهید ، در عوض با عصبانیت ، اتهام ، نفرین توهین آمیز ، تحقیر ، جریان تجاوز منفعل (او از نشان دادن تجاوز قوی و آشکار می ترسد) روبرو می شوید و در نتیجه ، در یک رابطه احساس فشردگی و له شدن می کنید.

غر زدن مداوم ، گریه ، شکایت از این که چیزی از دست رفته است - چنین افرادی تقاضا می کنند که تا آنجا که ممکن است وقت ، پول ، توجه ، منابع ، مراقبت ، با آنها تمیز کردن آپارتمان ، شستن ظروف ، درآمد بیشتر و غیره شکایت کنند ، احساس "دایره معیوب" وجود دارد - شما قبلاً هر کاری را که می توانستید انجام داده اید ، اما نارضایتی شریک فقط "مانند گلوله برفی می چرخد." در نتیجه ، انرژی شما تخلیه می شود ، حالت عاطفی شما شبیه یک "لیمو فشرده" می شود - شما تلاش می کنید ، انجام می دهید و انجام می دهید ، اما هیچ چیز قابل قدردانی نیست ، همه اقدامات شما به سادگی بی ارزش می شوند. این همچنین سطح اولیه مکانیسم دفاعی است.

یک فرد اغلب انتقاد می کند ، به شدت در جهت شما صحبت می کند ، محکوم می کند ، و اظهارات تهاجمی خود را مستقیماً به نفس خود ، به دردناک ترین نقطه روان شما هدایت می کند. معمولاً چنین افرادی در یافتن نقاط دردناک بسیار باهوش هستند ، بی رحمانه به آنها ضربه می زنند ، شما را بدون فکر کردن به چیزی بی ارزش می کنند ، 80 of از وقت آنها با این واقعیت تنظیم شده است که همه چیز در زندگی بسیار بد است. علاوه بر این ، آنها اغلب خود را با سایر افراد موفق تر مقایسه می کنند (به طور طبیعی ، در ضرر خود ، به عنوان مثال: "شما والدین ثروتمند دارید ، به همین دلیل همه چیز درست شد") ، گویی آنها هیچ تلاشی برای رسیدن به خواسته خود نکرده اند هدف.

شخص همیشه تقصیر را به گردن دیگری می اندازد ، زیرا نمی تواند اشتباهات خود را بپذیرد و مسئولیت اعمال خود را بر عهده می گیرد (این در اصل برای روان او غیرممکن است ، بسیار کوچک است - به عبارت دیگر ، توسعه روان در سن یک سال) من هنوز نمی توانم مسئولیت را بر عهده بگیرم ، بنابراین فقط می توانم سرزنش کنم - همه اطرافیان بد هستند (رئیس جمهور یکسان نیست ، مقامات یکسان نیستند ، کشور یکسان نیست ، شرایط کار یکسان نیست)!

این شخص نمی تواند چیزی را تغییر دهد ، کنترل را به دست خود بگیرد ، کاری را به تنهایی در زندگی انجام دهد ، قادر نیست ، به دلایلی انجام نمی دهد. ممکن است موقعیت دیگری وجود داشته باشد - او کارهایی را به عهده می گیرد ، اما آن را تا انتها به پایان نمی رساند (بی مسئولیتی همه چیز ماست!). اغلب اوقات ، چنین افرادی صادقانه قول می دهند تغییر کنند ، به صورت تئاتری و زیبا به پای آنها می افتند ، گریه می کنند. به طور طبیعی ، شما از شنیدن چنین وعده هایی ("من خودم را جمع می کنم! خودم را اصلاح می کنم ، تغییر خواهم کرد!") و عذرخواهی صادقانه خوشحال خواهید شد ، اما به خاطر داشته باشید که رفتار فرد تغییر نخواهد کرد - او به انجام این کار ادامه می دهد همان ، همان درد را برای شما به ارمغان می آورد … این رفتار معمولاً برای افراد الکلی ، معتادان به مواد مخدر - روان آنها در مراحل اولیه رشد است ، آنها واقعاً می خواهند تغییر کنند ، اما منابع داخلی کافی ندارند.

یک شخص دائماً نام زندگی خود را می گذارد ، اما به محض این که شما بخواهید به او کمک کنید ، او از کمک امتناع می کند ، زیرا نمی تواند ("این برای من نیست ، دقیقاً آن چیزی نیست که من در زندگی می خواهم"). اریک برن در تحلیل معاملاتی خود بازی "بله ، اما …" را به عنوان مثال ذکر کرد و این "بله ، اما" در این افراد ذاتی است ("بله ، اما موفق نمی شوم" ، "بله ، اما این برای من نیست "،" بله ، اما شرایط اشتباه دارم "و غیره). این رفتار باعث ناتوانی و عصبانیت غیرقابل تحمل شما می شود - شما در حال تلاش برای کمک به یک فرد هستید ، می خواهید برای او کاری انجام دهید (راهی برای خروج وجود دارد!) ، اما هیچ چیزی کار نمی کند ، در نتیجه از قبل احساس خستگی و ناراحتی می کنید. عدم پذیرش کمک ، مذاکره نامیده می شود و همچنین یک شکل نسبتاً اولیه مکانیسم دفاعی محسوب می شود.

به طور خلاصه همه علائم فوق - در کنار افراد سمی ، انرژی ، الهام ، هیجان را از دست می دهید. به نظر می رسد که آنها پروژه جدیدی را ارائه کرده اند که باید آزمایش شود ، اما پس از به اشتراک گذاشتن ایده با این شخص ، در پاسخ خواهید شنید: "شما هنوز موفق نخواهید شد! زندگی یک رشته مداوم شکست است ، چرا سعی می کنید کاری انجام دهید؟ آرام بنشینید و تکان نخورید! ". در نزدیکی یک فرد سمی ، بار انرژی شما همیشه کاهش می یابد ، شما خستگی مزمن و سوزش را تجربه خواهید کرد. حتی اگر با الهام از جایی در طرف مقابل "شارژ" کنید ، اما ایده ها و خواسته های خود را با او در میان بگذارید ، او شما را در غیر منطقی ترین مکان "از بین می برد".

تغییر وضعیت تقریباً غیرممکن است ، زیرا یک فرد آنقدر متقاعد شده است که زندگی بد است و هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد.

با این حال ، شما نباید برچسبی را روی شخصی آویزان کنید ("همین! این فرد سادیست و روان پریش ، خودشیفته است! من با او ارتباط نخواهم داشت!") ، او همچنین نوعی روابط انسانی می خواهد. مهم است که بفهمیم این سمیت از کجا ناشی می شود. در حقیقت ، اینها افرادی هستند که روان ضعیفی دارند (هسته ذهنی ضعیف) ، رفتار نوزادی را نشان می دهند که مادر او را دلداری نمی داد (او همیشه بد و مضطرب است ، باید از او دلجویی کرد - "همه چیز خوب می شود ، دان نگران نباش! ")در برخی موارد ممکن است فرد بشنود ، اما به طور کلی ، چنین افرادی به درمان طولانی مدت احتیاج دارند تا بتوانند مسیر ثابتی را طی کنند. از طرف دیگر ، می توانید خود را در برخورد با چنین افرادی محدود کنید ، از لحاظ احساسی درگیر دنیای بدبینانه آنها نشوید ، یا با آنها ادغام نشوید. با این حال ، مهمترین چیز - فقط درک کنید که این فردی است که به احتمال زیاد دوران کودکی دشواری داشته است ، به ویژه در دوران نوزادی ، و روان او وقت شکل گیری نداشت ، بنابراین او توانایی گرفتن منابع از زندگی را ندارد. او فقط نکات منفی را در این زندگی می بیند.

اگر تحت تأثیر چنین افراد سمی قرار بگیرید ، نوعی قلاب در روان شما وجود دارد که آنها شما را به آن قلاب می کند. فکر کنید چه چیزی ممکن است باشد. مهم است که بفهمید در چه چیزی شرکت کرده اید ، چه چیزی شما را در رابطه با این شخص نگه داشته است.

توصیه شده: