آیا همه مردان بز هستند؟ چگونه می توان از نصب اشتباه خلاص شد؟

تصویری: آیا همه مردان بز هستند؟ چگونه می توان از نصب اشتباه خلاص شد؟

تصویری: آیا همه مردان بز هستند؟ چگونه می توان از نصب اشتباه خلاص شد؟
تصویری: ۵ راز داشتن نفوذ کلام و قدرت تاثیر گذاری در حرف زدن 2024, ممکن است
آیا همه مردان بز هستند؟ چگونه می توان از نصب اشتباه خلاص شد؟
آیا همه مردان بز هستند؟ چگونه می توان از نصب اشتباه خلاص شد؟
Anonim

در اولین سالهای زندگی ، کودک مجموعه ای از هنجارها ، قوانین ، نگرش ها ، اعتقادات را شکل می دهد ، که بر اساس آنها قصد دارد بقیه عمر خود را ادامه دهد. این برنامه زندگی ناخودآگاه معمولاً سناریوی زندگی نامیده می شود. شکل گیری فیلمنامه در سن 6-7 سالگی به پایان می رسد.

و سپس ، در روند زندگی ، "دنبال" این سناریو وجود دارد. به عنوان مثال ، پدر خانواده را در زمانی که دختر بسیار جوان بود ترک کرد. مادرش سعی کرد زندگی شخصی او را ترتیب دهد ، اما موفق نشد. به دلایلی او با مردان "اشتباه" ملاقات کرده بود. مادر که از کل جمعیت مرد آزرده خاطر شده بود ، دخترش را با این جرم "آلوده" کرد. ناخواسته ، او نگرش های آسیب شناسی مانند: "شما نمی توانید به دهقانان اعتماد کنید" ، "آنها به هر حال شما را ترک خواهند کرد" و غیره را شکل داد. و دختر ، با چنین اعتقاداتی وارد بزرگسالی شده است ، ناخودآگاه شروع به "جذب" می کند ، دقیقاً آن مردان نالایق را انتخاب می کند ، در نتیجه نگرش های کتاب مقدسی خود را که از مادر درک می شود تأیید می کند. چنین "لگد" هایی که یک دختر بزرگسال پا به پای آنها می گذارد ، این باور او را تأیید می کند که "همه مردان یکسان هستند".

Image
Image

مثال عملی. اجازه مشتری برای انتشار دریافت شده است. یک دختر جوان در حال درمان است ، بگذارید او را دارینا صدا کنیم. - من می خواهم نگرش خود را نسبت به مردان تغییر دهم ، یاد بگیرم که به آنها احترام بگذارم. والدین دارینا هنگامی که او دو ساله بود از هم جدا شدند ، مادرش به سرعت برای بار دوم ازدواج کرد. ده سال دارینا ناپدری خود را پدر نامید و صادقانه معتقد بود که این مرد دلسوز پدر خود او است. سپس مادرم از ناپدری اش جدا شد. دارینا دیگر او را ندید. دختر از دست دادن محبت بسیار نگران بود ، سپس ناامیدی دیگری در انتظار او بود ، او حقیقت را در مورد اینکه پدر واقعی او کیست ، پیدا کرد. دارینا تصمیم گرفت که نمی توان به مردان اعتماد کرد ، آنها غیرقابل اعتماد هستند و او را ترک می کنند - ابتدا پدرش ، سپس ناپدری اش که جایگزین او شد. پدر برای اولین بار در زندگی دختر ظاهر شد زمانی که دارینا برای سفر به خارج از کشور به اجازه او نیاز داشت. مادرم پیشاپیش خشمگین بود: "او اجازه نمی دهد ، راههای زیادی برای رد کردن و مسخره کردن من پیدا خواهد کرد." اما ، پدر اجازه داد. او با ترس از وضعیت دخترش پرسید و در تعطیلات با او تماس گرفت. پدر در شهر دیگری زندگی می کرد ، به عنوان معلم در یکی از دانشگاه های معتبر کار می کرد. او مدتها خانواده متفاوتی داشت. و اکنون دارینا در یک گروه درمانی است. من به دختر پیشنهاد می کنم یک صورت فلکی کوچک را اداره کند ، برای این کار او از اعضای گروه نمایندگان برای سه نقش انتخاب می کند: خود ، پدر خودش ، مادر. معاون دارینا به پدرش نگاه می کند ، چشمانش را تنگ کرده و دهانش را پیچ می دهد. بی احترامی به مرد روی صورتش نوشته شده است.

Image
Image

او در نهایت می گوید: "من نمی بینم که برای چه چیزی می توانم به شما احترام بگذارم." - آیا می توانید به مادر خود بگویید: "مامان ، من دختر خوبی هستم ، من با مردان همانطور رفتار می کنم که تو رفتار می کنی"؟ - بله ، من این کلمات را حتی بسیار پاسخ می دهم. تکرار می شود ، در چشمان مادر نگاه می کند. پدر ناامید با عصبانیت می گوید: "من نمی خواهم به همه چیزهای ناخوشایند که به من خطاب شده گوش کنم. من حاضرم از تو حمایت کنم ، دختر. اگر آن را قبول ندارید ، خوب ، این انتخاب شما است. " معاون دارینا از تعجب در جا یخ زد: - اوه ، وقتی پدرم اینقدر مطمئن صحبت می کند ، من به او علاقه مند می شوم. اما ، من نمی توانم این علاقه را نشان دهم. احساس می کنم یک خالکوبی در پشت سرم دارم: "همه مردان بز هستند". من می توانم به مردان لبخند بزنم ، اما به محض اینکه پشتم را برگردانم ، همه می توانند نگرش واقعی من نسبت به آنها را ببینند. مامان بی سر و صدا گفت: "لازم نیست مرا در همه کارها تکرار کنید." - شما می توانید هر طور که می خواهید با پدر خود و در واقع با همه مردان رفتار کنید. - من می خواهم تاتو را حذف کنم ، اما نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم. - شاید شما ایده ای دارید که چگونه می توان این کار را انجام داد؟ - من پرسیدم. - به جادوگری که تاتو را با لیزر جادویی حذف می کند ، کمک می کند. از این بابت خوشحال می شوم. - معاون این جادوگر را انتخاب کنید. دارینا از بین اعضای گروه یک جادوگر جانشین را انتخاب کرد و او کتیبه را "حذف" کرد.- دوست دارید کدام نصب جدید جایگزین نصب قبلی شود؟ - من متوجه مردان باهوشی می شوم که خود را در جامعه درک کرده اند ، فعال هستند. - این مرکز در کجا واقع شده است؟ - روی سینه. - به پدر خود نگاه کنید ، آیا او دارای ویژگی هایی است که با نگرش جدید شما مطابقت دارد؟ دارینا فکر کرد ، به پدرش نگاه کرد و با خوشحالی گفت: "بله." و پدرش لبخندی به او زد. بدون هیچ حرفی به طرف هم قدم برداشتند و بغل کردند. دارینا "اشک شاد" بر روی شانه پدرش گریه کرد و او نیز مانند یک کودک سر او را نوازش کرد. مامان در سکوت این صحنه را از کنار تماشا کرد.

Image
Image

بسیار مهم است که شما و نه صدای والدین خود را بشنوید ، با چشم های خود به جهان نگاه کنید ، احساسات و احساسات خود را بپذیرید. سپس سناریو تغییر می کند ، ما راه ها و فرصت های جدیدی داریم ، متوجه افرادی می شویم که ویژگی های غیر معمول برای ما دارند. و این تجربه جدید می تواند به طرز دلپذیری در زندگی ما شگفت زده و "ثبت" شود….

توصیه شده: