سینه با کلمات "مهم"

تصویری: سینه با کلمات "مهم"

تصویری: سینه با کلمات
تصویری: دلیل علمی علاقه مردان به سینه زنان 2024, ممکن است
سینه با کلمات "مهم"
سینه با کلمات "مهم"
Anonim

شایعه ای در مورد مردی که آقا صندلی مخفی با کلمات "مهم" آورده بود در شهر پیچید. بسیاری از مردم پس از اطلاع از این موضوع در میدان جمع شدند. در میان آنها تحصیلکرده و بی سواد ، ثروتمند و فقیر ، باهوش و نه چندان … اما همه نگران یک سوال بودند: "چه اتفاقی برای سینه افتاد؟"

- خوب ، فرض کنید من این صندوقچه را می خرم ، - تاجر به آرامی گفت ، - و بعد با آن چکار کنم؟ این کلمات چه فایده ای برای من دارد؟ من آنها را به کی می فروشم؟ او سر طاس سرش را خاراند ، پول کیف پول مهره دارش را شمرد ، لب پایینی اش را گاز گرفت و سکوت کرد.

- به جهنم با ما enti کلمات! - فریاد حامل آب محلی ، که خود را صدای دهان بی سواد می دانست. (علاوه بر این ، او همیشه نظر خود را بدون علاقه به دیگران بیان می کرد.) - ما ادامه دادیم بدون آنها و ما به زندگی خود ادامه خواهیم داد. "من در بازار چانه زنی می کنم ، اگر اینطور باشد ، با زن صحبت خواهم کرد" و خنده ای زنانه بلند شد. - برای جمع آوری یک بشکه آب - به چیز زیادی احتیاج ندارید! و من می توانم اسب خود را بدون این کلمات حیله گرانه سوار کنم. و با خوشحالی اسب لاغر خود را روی خشکی ها می زد.

- اگر این آقا قفسه سینه خود را برای ما باز نکند و ما هنوز متوجه نشویم چه کلماتی در آن وجود دارد؟ - دانشجویی که فلسفه خوانده با ترس گفت: - شاید معلوم شود که این کلمات بسیار مهم هستند و توسعه فرهنگی بیشتر ما بدون آنها غیرممکن است.

- شاید این فقط یک فتنه دیگر برای جمع آوری افراد بیشتر و طرح برخی شعارها باشد؟ - آقا که از اعضای اخوت مخفی بود ، صحبت کرد. (کدام یک ، در اینجا نیازی به روایت نیست. اخوان مخفی بسیاری در قرن 19 وجود داشت).

و در پشت حدس و گمان و فرضیه های مختلف ، مردم در میدان اصلاً به صندوقچه قدیمی که در نتیجه حرکات فعال جمعیت به طرف خود کوبیده شد توجه نکردند.

یک دختر کوچک ، حدود هفت ساله ، تنها از بینندگان ، به این "آشغال" علاقه مند شد. به سینه نزدیک شد و آن را به راحتی با دست باز کرد. بچه ها بلافاصله در انتظار شگفتی های دلپذیر دور او جمع شدند.

دختر به آرامی و با علاقه محتویات سینه را بررسی کرد ، اما از آنجا چیزی دریافت نکرد.

- خالی است! - یک زن تاجر از بازار پرندگان فریاد زد. - ما فریب خورده ایم! - جمعیت به طرف دختر حرکت کردند ، که با بررسی سینه ، به داخل آن رفت.

دختر گفت: "اینجا چیزی نوشته شده است." - حالا سعی می کنم بخونمش. و کلمات زیر را با صدای بلند گفت: - درک و پذیرش!

برای شگفتی جمعیت هیچ محدودیتی وجود نداشت. سر و صدا شد و بسیاری شروع به ترک میدان کردند.

- فقط فکر کنید - کلمات مهم! - تاجر گفت ، میدان را ترک کرد.

- من اسبم را می فهمم ، - حامل آب زمزمه کرد و آب را به قسمت دیگری از شهر برد.

- صبر کنید ، هنوز پیامی از آینده وجود دارد! - دختر یک یادداشت غیر معمول در سینه پیدا کرد. بقیه مرده اند. همه سعی کردند با دقت گوش دهند ، در آینده با این کلمات چه اتفاقی می افتد؟

- اینجا می گوید که تا صد سال دیگر برخی به طور جدی به معانی این کلمات علاقه مند می شوند. آنها "رابطه کمک" را توسعه داده و سپس توصیف می کنند.

و پس از صد سال دیگر ، مدلی برای استفاده گسترده از چنین کلمات و مفاهیمی ، حتی در زندگی روزمره وجود خواهد داشت. خانواده ها شروع به گفتن یکدیگر می کنند: "من شما را شنیدم (-la)" ، ظاهراً در مورد درک اطلاع رسانی می کنید ، اما در واقع این همان است که: "من شما را (-لا) دور کردم" ، یا "مرا تنها بگذارید ، اکنون به تو بستگی ندارد "…

و بسیاری دیگر در مورد پذیرش صحبت خواهند کرد: "من شما را قبول دارم" ، بدون درک عمق و اهمیت این مفهوم. و در واقع آنها گزارش خواهند داد: "همه چیز برای من خوب است ، خودتان را دقیقتر ببینید" …

جمعیت سکوت کردند. صدای غوغای سم اسب در حال عقب نشینی بود که هم بشکه آب و هم یک حامل آب نادان را می کشید.

دانشجو-فیلسوف تأمل کرد ، چیزی را روی یک کاغذ نوشت و با یک قدم سریع از میدان دور شد. مردم شروع به پراکنده شدن کردند. شخصی آینده را لمس کرد ، کسی در مورد معنی کلمات "مهم" فکر کرد ، و کسی اصلاً چیزی نفهمید.

و دختری که صندوقچه را کشف کرد و کلمات مهم و یادداشتی از آینده را خواند ، خوشحال بود که خواندن را یاد گرفته است.اما او هنوز باید معنای اکثر کلمات را درک می کرد …

توصیه شده: