وقتی عشق هم هست (تله های عشق)

فهرست مطالب:

تصویری: وقتی عشق هم هست (تله های عشق)

تصویری: وقتی عشق هم هست (تله های عشق)
تصویری: You Know How - E1~7 | مینی سریال رسم عاشقی - قسمت‌های 1~7 2024, ممکن است
وقتی عشق هم هست (تله های عشق)
وقتی عشق هم هست (تله های عشق)
Anonim

مقاله را با نظریه ای که در قسمت اول متن نشان داده شده است ادامه می دهم که همه آسیب شناسی روانی ناشی از زیاده روی یا فقدان است. عدم رضایت ، رد نیازهای افراد مهم منجر به انواع مختلف نقض یا انحراف در رشد کودک می شود. و عشق ، به عنوان مهمترین نیاز بشر ، در اینجا مستثنی نیست.

من سعی خواهم کرد انواع مختلف نقض رضایت از نیاز به عشق والدین و پیامدهای آن در زندگی یک فرد را شرح دهم. و آن تله هایی که می توانند منتظر یک فرد در اینجا باشند.

عشق بی قید و شرط (کمبود)

عشق بی قید و شرط ، همانطور که در بالا ذکر شد ، به کودک اجازه می دهد ارزش و منحصر به فرد بودن من خود را تجربه کند و شرط پذیرش خود و عشق به خود است. شرایطی را در نظر بگیرید که کودک در برآوردن نیاز خود به عشق مشکل دارد.

وضعیت: کودک عشق بی قید و شرط را دریافت نمی کند یا به اندازه کافی از آن دریافت نمی کند.

چرا این اتفاق می افتد؟

1. والدین ، در اصل ، از دوست داشتن بی قید و شرط یک کودک ناتوان هستند (این وضعیت را در قسمت اول مقاله توضیح دادم).

2. والدین در یک دوره خاص نمی توانند کودک را دوست داشته باشند (ثابت بر روی خود ، مشکلات خود را حل کنید).

3. والدین نمی توانند به دلایل مختلف (بیماریهای جدی جسمی و روحی) محبت کنند.

در نتیجه ، کودک تجربه لازم از عشق و پذیرش را دریافت نمی کند. او دارای یک سطح اولیه شکل نگرفته از هویت ، توانایی پذیرش خود و دوست داشتن خود است و در آینده نمی تواند به خود تکیه کند. عشق بی قید و شرط برای او مهمترین ارزش است و زندگی او به جستجوی آن تبدیل می شود.

پیامدهای این امر:

  • ناتوانی در پذیرش خود ؛
  • جستجوی وسواسی برای عشق بی قید و شرط در اشیاء دیگر ؛
  • ناتوانی در تکیه بر خود ؛
  • عدم حساسیت به خود ؛ تحمل بیش از حد ، رسیدن به سطح مازوخیسم ؛
  • کمرویی اجتماعی ، ناتوانی در بیان نظر خود ؛
  • ناتوانی در مراقبت از خود ، اغلب با نگرانی نسبت به دیگری جایگزین می شود.
  • عزت نفس پایین ؛

ویژگی های دنیای درونی چنین فردی

تصویر از من: من بی اهمیت ، بی ربط ، وابسته به دیگران هستم.

تصویر دیگری: دیگری برای بقای من در این جهان ضروری است.

تصویر جهان: جهان خطرناک ، غیر دوستانه یا بی تفاوت است.

نگرش های زندگی: برای زنده ماندن ، باید سر خود را پایین نگه دارید ، تحمل کنید.

ویژگی درخواست ها در صورت درخواست درمان

بیشتر اوقات ، در این مورد ، مراجع تظاهرات متفاوتی از افسردگی را نشان می دهند. آنها با کمبود انرژی حیاتی (سرزندگی) ، بی تفاوتی ، ناتوانی در تعیین اهداف زندگی و دستیابی به آنها ، عدم تماس با من ، عدم درک خواسته های آنها ، عدم ابتکار مشخص می شوند.

اطلاعات جالب:

انسان با سایر پستانداران متفاوت است. فقط 15 درصد از مغز انسان در هنگام تولد دارای اتصالات عصبی است (در مقایسه با شامپانزه ، نزدیکترین نخستی مشابه ، که 45 درصد از اتصالات عصبی را هنگام تولد دارد). این نشان دهنده نابالغی سیستم عصبی است و اینکه در 3 سال آینده مغز کودک مشغول ایجاد این ارتباطات خواهد بود و این تجربه او در 3 سال اول ، رابطه او با والدینش و به ویژه رابطه او با مادرش است. ، که "ساختار" شخصیت او را تشکیل می دهند. هنگامی که نوزاد متولد می شود ، سیستم های کنترل هورمونی و سیناپس های مغزی مطابق با درمانی که نوزاد تجربه می کند ، ساختارهای دائمی خود را می گیرند. گیرنده های غیر ضروری مغز و ارتباطات عصبی ناپدید می شوند و گیرنده های جدید مناسب برای دنیای اطراف کودک تقویت می شوند.

کودکان از طریق نحوه واکنش اطرافیان (والدین ، برادران ، خواهران) نسبت به آنها و بسته به این ، تصویر خود را از این جهان می سازند.چنین فرد بالغی در زندگی خود به دام اطاعت می افتد ، که من آن را در فصل "زندگی یخ زده" به تفصیل شرح خواهم داد.

عشق بدون قید و شرط (تثبیت)

وضعیت: کودک بزرگ می شود و آنها همچنان با او طوری رفتار می کنند که انگار هنوز کوچک است.

چرا این اتفاق می افتد؟

به دلیل ناتوانی چهره های والدین در "رها کردن" کودک. والدین از کودک برای حفظ نیازهای خود استفاده می کنند ، سوراخی را در تصویر ناپایدار و نامحدود خود ایجاد می کنند. کودک در این مورد برای آنها بسیار ضروری می شود ، او به معنای زندگی آنها تبدیل می شود. عشق در اینجا چیزی بیش از ترس والدین نیست - ترس از تنها ماندن با خود خالی ، بنابراین شکل وسواس به خود می گیرد.

والدین با کمک عشق ، کودک را از ملاقات با جهان و در نتیجه بزرگ شدن باز می دارند. تمام نیازهای او توسط والدینش برآورده می شود و نیازی به احساس هیچ نیازی ندارد. او همچنان در ارتباط همزیستی با والدین خود است. در همان مورد ، هنگامی که کودک هنوز سعی می کند از بند والدین خارج شود ، والدین از روشهای دستکاری برای مهار کودک استفاده می کنند و به گناه متوسل می شوند (ما برای شما بسیار کار کردیم ، آیا نمی توانید اینقدر ناسپاس باشید؟) ، یا ارعاب (جهان خطرناک است).

پیامدهای این امر:

  • کودک گرایی ؛
  • خودمحوری ؛
  • گرایش به ایده آل سازی ؛
  • نسبت به مرزهای خود و سایر افراد حساس نیستید.

ویژگی های دنیای درونی چنین فردی

تصویر اول: من کوچک ، نیازمند هستم.

تصویر دیگری: عالی دیگر ، بخشنده ؛

تصویر جهان: وقتی جهان دوست داشتنی است که دوست داشتنی هستید و وحشتناک - وقتی آنها دوست ندارند.

نگرش های زندگی: در این جهان ، مهمترین چیز عشق است!

ویژگی درخواست ها در صورت درخواست درمان

بیشتر اوقات مشتریان با مشکلات جدایی روبرو می شوند. در اینجا می توان به درخواست در پیچیدگی جدایی فرزندان بزرگسال از خانواده والدین (احساس گناه ، خیانت) ، ناتوانی والدین در رها کردن فرزند بزرگسال (ترس ، معنی زندگی) ، مشکلات روابط در افراد وابسته اشاره کرد. زوج (کنترل ، قدرت و مسئولیت ، مرزهای روانی).

بیشتر اوقات ، نوع افرادی که توصیف می شوند در مورد عشق والدین به دام مادر می افتند ، که بعداً در فصل های این کتاب به تفصیل شرح داده شده است.

عشق شرطی (بیش از حد)

عشق متعارف به طور معمول به کودک اجازه می دهد ارزش و منحصر به فرد دیگری را تجربه کند و شرط ورود او به دنیای مردم است.

عشق شرطی با ظاهر دیگری در فضای روانی I ارتباط دارد. ظاهر دیگری شرط غلبه بر موقعیت نفس محوری است. دیگری ، با عشق مشروط ، جهان را نشان می دهد ، چگالی ، کشش آن ، که باید با آن در نظر گرفته شود ، ویژگی های آن در نظر گرفته شود و با آن سازگار شود.

عشق مشروط یک شکل بزرگسالانه از عشق است. و اجتماعی. این شرط اجتماعی شدن است ، برای ورود کودک به دنیای بزرگسالان.

ظاهر عشق مشروط در زندگی کودک به معنای جایگزینی آن برای عشق بی قید و شرط نیست. در کنار عشق مشروط ، عشق بی قید و شرط نیز باید باقی بماند. این عملکرد پذیرش اولیه را انجام می دهد ، که توسط کودک به شرح زیر تجربه می شود: "والدین هیچ یک از اقدامات خاص من را دوست ندارند ، اما آنها به هیچ وجه از عشق به من دست نمی کشند".

اگر هر دو والدین قادر به چنین نگرشی نسبت به کودک باشند ، خوب است. وقتی این یا آن شکل از عشق به والدین خاصی وابسته باشد ، شرایط را برای درگیری های درون فردی ایجاد می کند ، اما کودک را برای رشد باز می گذارد. یک وضعیت پیچیده تر زمانی رخ می دهد که عشق هر دو والدین مشروط یا بدون قید و شرط باشد.

وضعیت: عشق والدین شامل شرایط مختلف است.

چرا این اتفاق می افتد؟

والدین با پذیرش خود مشکل دارند و از کودک به عنوان بخشی از خود ، گسترش خود ، گسترش تصویر خود یا گسترش خودشیفته استفاده می کنند. کودک از نظر آنها به عنوان بخشی از تصور خود از خود تلقی می شود و انتظارات خود را بر او نشان می دهد.آنها روی یک کودک سرمایه گذاری زیادی می کنند (توجه ، مراقبت ، منابع مادی) ، اما همچنین نیاز زیادی دارند.

کودکی در چنین خانواده ای با این احساس زندگی می کند که باید انتظارات والدین را برآورده کند و سرمایه گذاری والدین را توجیه کند. نتیجه چنین وضعیت خانوادگی شکل گیری هویت مشروط یا "اگر" در کودک است: "آنها مرا دوست خواهند داشت اگر …"

پیامدهای این امر:

  • مسئولیت پذیری بیش از حد ؛
  • کمال گرایی (تلاش برای تعالی) ؛
  • جهت گیری ارزیابی ؛
  • پیوسته به دنبال تأیید دیگران است ؛

ویژگی های دنیای درونی چنین فردی

تصویر از من: من بسته به شناخت ، بزرگوار یا بی اهمیت هستم - نه تشخیص دیگران.

تصویر دیگری: دیگری وسیله ای برای اهداف من است ، عملکردی برای برآوردن نیازهای من:

تصویر جهان: جهان در حال ارزیابی است.

نگرش در زندگی: به رسمیت شناخته شدن به هر قیمتی ضروری است.

ویژگی درخواست ها در صورت درخواست درمان:

مشکل چنین مشتریانی ناتوانی در روابط نزدیک ، ناتوانی در شادی ، عشق ، جستجوی مداوم برای تأیید ، تشخیص است. مشتریان معمولاً در دو مورد می آیند. در مورد اول ، با درخواست دستاوردهای بیشتر در زندگی. در مورد دوم ، با درخواست از دست دادن معنای زندگی ، ناتوانی در شادی ، عشق ، در روابط نزدیک است. من این نوع را در فصل "مرد شبح" به تفصیل شرح خواهم داد

درباره خرد و بینایی والدین

والدین وابسته از عشق به عنوان راهی برای بستن کودک به خود استفاده می کنند ، او را از کار می اندازند و ترس از جهان و وابستگی به دیگری را در ذهن او پرورش می دهند.

والدین خودشیفته از عشق برای کنترل کودک استفاده می کنند ، او را محکوم می کند تا از دیگری تأیید کند و با دیگری مطابقت داشته باشد و نیازهای خود را نادیده بگیرد.

هم یکی و دیگری از کودک برای حل مشکلات اعتماد به نفس پایین خود استفاده می کنند ، تصویر غیرقابل قبول از من. هر دو کوته بین عمل می کنند ، زیرا مشکلات واقعی خود را بدون فکر کردن در مورد کودک حل می کنند.

والدین بالغ از نظر روانی قادرند همزمان کودک را بدون قید و شرط و به طور مشروط دوست داشته باشند. او عشق کافی برای پذیرش بی قید و شرط کودک و خرد کافی برای درک این واقعیت که کودک در دنیای افراد دیگر زندگی می کند ، دارد که در آن شرایط و شرایط زیادی وجود دارد. چنین والدینی فرزند خود را به تدریج به جهان رها می کند ، او را برای نیازها ، خواسته های این جهان آماده می کند ، در حالی که عشق ، مراقبت و حمایت او را به او منتقل می کند. در این مورد ، کودک بیش از ترس از جهان به شناخت جهان علاقه دارد و می تواند انتخابهایی را انجام دهد که وجود واقعیت من ، واقعیت افراد دیگر و واقعیت جهان را در نظر بگیرد..

توصیه شده: