2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
روانی سازی توانایی پیش فرض و تأمل در مورد حالات روانی خود و دیگران است. ذهنی سازی عمدتاً ناخودآگاه است و با هدف درک یا تفسیر رفتار خود و سایر افراد بر اساس حالات روانی انجام می شود. به عبارت دیگر ، توانایی ذهنی به فرد اجازه می دهد تا از ایده ها برای درک ، توصیف و بیان زندگی درونی ، تنظیم تأثیر و ایجاد حس منسجم از خود استفاده کند. وقتی ذهن متقابل با چهره های دلبسته رمزگذاری و درونی می شود ، پایه و اساس ذهنیت در اوایل زندگی گذاشته می شود.
توانایی روانی سازی از طریق تعامل با والدینی ایجاد می شود که نشان دهنده حالات درونی کودک است و با او به عنوان فردی رفتار می کند که حالات روانی خود را دارد. بنابراین ، توسعه ذهنیت در کودک تا حد زیادی با توانایی ذهنی کردن چهره های دلبستگی تعیین می شود.
والدین باید بتوانند شرایط روانی کودک را که به صورت غیر کلامی بیان می کند ، بپذیرند و به جدایی دنیای درونی او احترام بگذارند. توانایی والدین برای ذهنیت بخشیدن به دنیای درونی کودک ، که با محتوای خود او پر شده است ، شامل توانایی معنا بخشیدن به تأثیرات قوی نوزاد است.
اگر مراقب ناتوان از تجربیات درونی کودک باشد و بر اساس آن واکنش نشان دهد ، در نتیجه او را از تجربیات اساسی که برای ایجاد حس پایدار از خود لازم است محروم می کند.
اختلالات قابل توجه در مراقبت از کودک می تواند به شدت به توانایی های ذهنی آسیب برساند ، مراقبت هایی که نیازهای کودک را برآورده می کند ، برعکس ، به توسعه ، تمایز و ادغام حالات اثرگذار خود کمک می کند و زمینه را برای ذهن سازی ایجاد می کند. چنین کودکی با بزرگ شدن می تواند حالات درونی خود را درک کرده و در مورد آنها فکر کند. او همچنین قادر است تجربیاتی را که اساس عملکردها یا عکس العمل های دیگران است درک کند. چنین افرادی بین واقعیت داخلی و خارجی به خوبی تمایز قائل می شوند ، آنها از انگیزه ها ، احساسات ، رفتار خود آگاه هستند ، می توانند در مورد خود و سایر افراد تشخیص دهند.
روابط آشفته هم ذهنیت را مختل می کند و هم خود را با اختلال در آن تضعیف می کند. ذهنی شدن اغلب وابسته به زمینه است ، فرد می تواند در اکثر موقعیت های بین فردی با موفقیت روانی سازی کند ، اما ممکن است توانایی ذهنی شدن در آن زمینه های بین فردی که احساسات قوی را برانگیخته یا ایده هایی را که با دلبستگی مرتبط هستند ، فعال کند ، در دسترس نباشد. نمونه های معمول ذهنیت غیابی به شرح زیر است.
- وفور جزئیات در غیاب انگیزه احساسات یا افکار
- تأکید بر عوامل اجتماعی بیرونی مانند مدرسه ، همسایگان و غیره.
-تأکید بر برچسب های فیزیکی یا ساختاری (تنبل ، زود مزاج ، زودباور)
- مشغله با قوانین
- انکار مشارکت در مشکل
- تقلب و اتهام
- اعتماد به افکار و احساسات دیگران
فقدان ذهنیت همیشه در محتوای آنچه گفته می شود آشکار نمی شود ، همچنین می تواند خود را در سبک اظهارات نشان دهد.
یکی از اشکال اختلال روانی این است شبه ذهنی ، که به سه دسته تقسیم می شود:
- شبه ذهنی وسواس گونه ، که زمانی رخ می دهد که اصل جدایی یا کدورت دنیای درونی دیگران رعایت نشود ، شخص معتقد است که می داند طرف مقابل چه احساسی دارد یا چه فکر می کند. این نوع ذهن سازی در زمینه ای از دلبستگی نسبتاً شدید صورت می گیرد که در آن فرد شبه روانی درباره احساسات شریک زندگی خود صحبت می کند ، اما زمینه مشخص را ترک می کند یا آنها را به صورت قاطع بیان می کند ("من فقط همه چیز را می دانم") ؛
- شبه ذهنی بیش فعال - با انرژی بیش از حد سرمایه گذاری شده در تفکر درباره آنچه دیگران فکر می کنند و احساس می کنند ، مشخص می شود. شخصی که چنین ذهنیت شبه ای ایجاد می کند ممکن است از عدم علاقه به مفهومی که او ایجاد کرده است شگفت زده شود.
- ذهنی سازی مخرب مبهم - با نفی واقعیت عینی مشخص می شود ، نادرستی شامل نفی احساسات شخص دیگر و جایگزینی آنها با مفهوم نادرست است ، اغلب چنین شبه ذهنیتی به شکل اتهام ظاهر می شود ( من خودم آن را خواستم”).
رایج ترین شکل ذهنیت بد این است درک خاص این غالباً بر ناتوانی کامل در اهمیت دادن به حالات داخلی گواهی می دهد. یک فرد نمی تواند بین افکار و احساسات از یک سو و اقدامات خود و شریک زندگی اش از سوی دیگر ارتباط برقرار کند. ویژگی بارز این ذهنیت ، عدم انعطاف پذیری و تفکر در دو دسته "سیاه" و "سفید" است. در این حالت ، در توانایی مشاهده افکار و احساسات خود نقصی ایجاد می شود ، که با تشخیص اینکه افکار و احساسات شما بر دیگران تأثیر می گذارد مشکل ایجاد می کند. اگر شخصی نتواند بفهمد که اغلب عصبانی است ، درک واکنش دیگران در برابر خصومت دائمی اش برای او دشوار است. یکی دیگر از ویژگی های چنین روانی ، ناتوانی در تشخیص احساسات افراد دیگر است ، چنین ناتوانی می تواند باعث شود که شخصی در تلاش برای درک احساسات شریک زندگی اش ، که در آنجا نبود ، به دنبال ارواح برود. عدم تصور در مورد حالات ذهنی می تواند منجر به تعمیم بیش از حد بر اساس ابراز قصد واحد شخص دیگر شود. به عنوان مثال ، تعریف و تمجید ممکن است به عنوان تجلی عشق پرشور اشتباه تفسیر شود.
تعداد قابل توجهی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت شدید مبتلا هستند توانایی های ذهنی بیش از حد این تصور به این دلیل ایجاد می شود که آنها از ذهنیت به منظور کنترل رفتار دیگران استفاده می کنند. واکنشهایی که هنگام فشار دادن دکمه ها دریافت می کنند معمولاً منفی هستند ، مانند دستکاری برای برانگیختن خشم. چنین آگاهی از "دکمه" های دیگران ، با فشار دادن بر روی آنها واکنش مورد انتظار را برمی انگیزد ، می تواند تصور یک توانایی استثنایی در ذهن سازی را ایجاد کند. با این حال ، برای چنین افرادی ، "خواندن ذهن" افراد دیگر اغلب به ضرر توانایی ذهنیت افکار و احساسات خود آسیب می زند. بیشتر اوقات ، چنین روانی با هدف دستکاری ، که مربوط به شرایط اجتماعی خاصی است ، انجام می شود.
یک مورد شدید از ذهنیت بیش از حد در شخصیتهای ضد اجتماعی (سایکوپاتیک) ارائه می شود که از دانش خود در مورد احساسات دیگران به صورت سادیستی استفاده می کنند ، این نوع دستکاری برای ایجاد اعتماد و سپس سوء استفاده از روابط استفاده می شود.
نمونه ای از ذهنیت بیش از حد ، القای احساس اضطراب ، احساس گناه ، شرم به منظور تحت کنترل نگه داشتن طرف مقابل است. من یک مثال از همدلی تاکید شده از عمه روانی مراجعه کننده خود ، که چندین سال "به طور دقیق" حالات یک دختر کوچک را که یادگیری آن دشوار است ، و سپس یک دختر نوجوان را که عذاب عشق را تجربه می کند ، مثال می زنم.. تضاد با مادر "بی ادب" و "غیر همدل" عمه را تبدیل به یک بت واقعی از محبت کرد. در همان زمان ، همانطور که بعداً معلوم شد ، عمه از همان ترفندها در رابطه با مادر موکلم استفاده کرد ، احساسات اضطرابی را در او القا کرد و احساس شرمندگی را برای فرزند "شیرین" خود ایجاد کرد ، که منجر به کنترل دخترش را که با غیرت بیشتری برای خاله "فهمیده" تلاش می کرد افزایش داد. بنابراین ، هر دو (مادر و دختر) در مشکلات مالی بی پایان که عمه موکلم تجربه می کرد ، به یاورانی راحت تبدیل شدند ، که در نهایت برای او به زندان ختم شد.
شکل ویژه ای از این سوء استفاده شدید از ذهنیت ها ، از بین بردن توانایی تفکر دیگری است.برای فردی که توانایی ذهنی شدن ندارد ، به نظر می رسد حضور شخص دیگری که دارای این توانایی است تهدید جدی باشد. سپس ، به منظور اجتناب از خطر ، او به یک روش ساده برای از بین بردن توانایی ذهنی متوسل می شود - از طریق تهدید ، تحقیر ، فریاد ، تأثیر فیزیکی فعالیت بدنی بیش از حد ، دیگری را به حالت هیجان می برد.
دبلیو بتمن و پی فوناگی خاطرنشان می کنند که سوء استفاده از روانی با ضربه و سوء استفاده همراه است. کودکان در پاسخ به قصد مخرب یک بزرگسال نسبت به خود ، توانایی آنها را برای فکر کردن در مورد حالات روانی متجاوز خود مهار می کنند. در این زمینه ، نیاز یک فرد آسیب دیده برای ایجاد حالت خالی یا وحشت در افراد مناسب تر است تا خود از درد روانی رهایی یابد. یکی از مظاهر اختلال روانی پس از سانحه ترس از افکار خود و به طور کلی از ذهن است. همچنین روش های قابل اعتمادی برای ترک تفکر وجود دارد - الکل ، مواد مخدر و سایر انواع اعتیاد.
نویسندگانی که در بالا ذکر شد تأکید می کنند که افراد مبتلا به BPD تمایل دارند در زمینه های مختلف ارتباطی ، روانپزشکان "معمولی" باشند ، اما این توانایی در زمینه روابط دلبستگی مختل می شود. آنها هنگام برانگیختن عاطفی قادر به ذهنی شدن نیستند و با تغییر رابطه آنها در حوزه دلبستگی ، توانایی آنها در تصور حالات روانی دیگری به سرعت از بین می رود.
ادبیات
بتمن ، آنتونی دبلیو ، فوناگی ، پیتر. روان درمانی اختلال شخصیت مرزی. درمان مبتنی بر روان ، 2003.
Bateman U. ، Fonagy P. درمان اختلال شخصیت مرزی بر اساس ذهنیت ، 2014
Linjardi V. ، McWilliams N. Psychodiagnostic Manual ، 2019
توصیه شده:
کار با عزت نفس. بهبود نقشه ذهنی و احساسی دنیای شخصی
دوستان ، من پیشنهاد می کنم در مورد یکی از مهمترین موضوعات روانشناسی بحث کنید - کار با عزت نفس. و نه تنها بحث کنید ، بلکه به استراتژی های مولد برای حل درخواست فوق اشاره کنید. به نفع خوانندگان! اشکالی نداره؟ سپس به س importantال مهم بعدی پاسخ دهید:
12 مرحله و روانکاوی. چشم اندازها و ویژگی های کار در روسیه. تجربه ذهنی
من می خواهم بلافاصله توجه داشته باشم که من خودم یک روانکاو نیستم ، و فکر می کنم در این زمینه مناسب است که دلیل نوشتن این مقاله را توضیح دهم. در 10 سال گذشته ، من با افراد وابسته به مواد شیمیایی ، عمدتا معتادان به مواد مخدر ، و عزیزانشان ، کسانی که وابسته به هم نامیده می شوند ، کار می کردم.
4 عادت ذهنی که شادی ما را می ربایند
عادت شماره 1 نگران آینده باشید. این عادت ذهنی چنین افرادی را می دزدد جزء مهم شادی به عنوان آرامش و آرامش است . نگرانی درباره آینده یکی از بدترین عادات ذهن ماست که زندگی و هر آنچه در آن خوب است را "مسموم" می کند. نگرانی از آینده (یعنی آنچه هنوز نیست و آیا خواهد بود ، ناشناخته است) انرژی و شادی را از زمان حال می دزدد.
7 مهارت افراد با ثبات ذهنی - توصیه روانشناس الکسی کرویتور
افرادی در جهان وجود دارند و وقتی خود را در کنار آنها می بینید ، بلافاصله شروع به آرامش می کنید. آنها پایدار ، عظیم ، محکم هستند و به نظر نمی رسد هرگز غرق شوند. اگر سرنوشت آنها را بفهمید ، معلوم می شود که این یک ویژگی ذاتی آرامش نیست ، بلکه برعکس ، یک زندگی بسیار شلوغ است که از آن درس های درستی آموخته است.
L.S. VYGOTSKY بازی و نقش آن در رشد ذهنی کودک
وقتی در مورد بازی و نقش آن در رشد کودک پیش دبستانی صحبت می کنیم ، دو سوال اصلی در اینجا ایجاد می شود. اولین س aboutال در مورد چگونگی بوجود آمدن خود بازی در توسعه است ، مسئله منشأ بازی ، پیدایش آن. س secondال دوم این است که این فعالیت چه نقشی در رشد دارد ، بازی به عنوان شکلی از رشد کودک در سنین پیش دبستانی به چه معناست.