ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی

فهرست مطالب:

تصویری: ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی

تصویری: ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی
تصویری: اختلال شخصیت دوقطبی و ناپایدار مرزی 2024, ممکن است
ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی
ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی
Anonim

بیشتر مشتریان من افرادی هستند که به اصطلاح تیپ شخصیتی مرزی دارند. گاهی اوقات ، با شدت شدید ویژگی های مرزی ، روان درمانگران و روانپزشکان اختلال شخصیت مرزی را مطرح می کنند.

این به روش های مختلف بیان می شود. گاهی اوقات این در سبک ایجاد روابط قابل توجه است. همچنین می تواند در ناتوانی در کنترل واکنش های احساسی آنها بیان شود. گاهی اوقات این درد شدید جسمی و / یا احساسی است. بسیاری از افراد ، از جمله روان درمانگران ، هنگام مواجهه با این نوع شخصیت ها می ترسند و قابل درک نیستند. من می توانم آن را درک کنم. به هر حال ، افرادی که دارای ویژگی های مرزی هستند اغلب به طور غیرقابل پیش بینی و غیرقابل درک برای دیگران رفتار می کنند. با این وجود ، اغلب "مرزبانان" افرادی هستند که از نظر روانی سالم هستند و دارای سابقه شخصی بسیار ترسناک هستند. واکنش های احساسی آنها فقط پاسخی است به آنچه در گذشته برای آنها اتفاق افتاده است.

اگر به روانشناسی علاقه دارید ، می دانید که سرکوب احساسات نمی تواند برای همیشه کار کند. دیر یا زود ، همه احساسات حفظ شده ظاهر می شوند.

در این مقاله می خواهم شخصیت مرزی را تا حدودی عادی کنم ، یا بهتر بگویم آسیب شناسی کنم. و حتی اختلال شخصیت مرزی.

این تیپ شخصیتی چیست؟

من تمرین کننده تجزیه و تحلیل معاملاتی و روان درمانی یکپارچه با تمرکز بر رابطه ریچارد ارسکین هستم. این مسیری است که به فرایند درمان به عنوان فرآیند ادغام بخشهای مختلف شخصیت نگاه می کند. و بر این اساس ، کاهش تعداد واکنش های روانی کنترل نشده. یک رویکرد یکپارچه به دنبال اجتناب از تشخیص است. مهم است که به شخص و جلوه های او به عنوان داستانی نگاه کنیم که از طریق "علامت" بیان می کند.

من اغلب از عبارت "اختلال شخصیت مرزی" یا "اختلال شخصیت مرزی" در اینجا استفاده می کنم. اما این بیشتر محتمل است زیرا بسیاری از مردم آن را بیشتر درک می کنند ، این یک اصطلاح رایج است. من تعریف ارسکین از این فرآیند را ترجیح می دهم - درهم تنیدگی احساسی دوران کودکی. برای من ، این به وضوح توصیف کننده آنچه در روح فردی است که دارای "تیپ شخصیتی مرزی" یا "اختلال شخصیت مرزی" است ، می باشد.

اخیراً سعی کرده ام از کلمات "تشخیص" ، "علائم" اجتناب کنم. به نظر می رسد که ما در مورد بیماری صحبت می کنیم. من BPD را راهی برای سازگاری یک کودک کوچک با دنیایی غیرقابل درک و غیرقابل پیش بینی می دانم. و اجازه دهید روانپزشکی که به طور تصادفی به وب سایت من برخورد کرده است برای این کار سنگ به سر من بیاندازد … تمرین من ، و مهمتر از همه ، تجربه کمک واقعی به افرادی که دارای تیپ های شخصیتی مرزی هستند نشان می دهد که حتی در موارد شدید این وضعیتی است که در خانواده آموخته می شود. مهم نیست چقدر از بیرون ناکافی به نظر برسد.

اختلال مرزی و صفات

و من می خواهم در مورد این نوع شخصیت با یک مشاهده جالب صحبت کنم. مشتریان من ، هر یک از آنها ، دارای بخش مرزی هستند. در واقع ، مانند من:-). اما تفاوت های خاصی وجود دارد. از اینجا من دو دسته از مشتریان را انتخاب کرده ام و کار با آنها بسیار متفاوت است.

مرز به عنوان یک مهارت

دسته اول افرادی با هر تیپ شخصیتی هستند که بخشی مرزی دارند. او مسئول واکنش های خاصی در یک زمینه خاص از زندگی است. به عنوان مثال ، در یک رابطه. و در بقیه عمر ، شخص می تواند به عنوان یک نوع شخصیت اسکیزوئید ظاهر شود. یا کاملاً خودشیفته باشید. اما به محض اینکه چنین فردی وارد رابطه می شود ، قسمت کاملاً متفاوتی روشن می شود. و در زندگی عادی ، یک فرد بسیار آرام شروع به ظهور تهاجمی می کند. گاهی حتی برای دیگران و برای خود نیز مخرب است. چنین فردی می تواند در یک رابطه غیرقابل تحمل باشد. اغلب ، سابقه روابط او شامل جهل است. و این شخص نمی تواند در دوران کودکی دلبستگی مطمئن و مطمئن به چهره های والدین ایجاد کند.سپس این سردرگمی دوران کودکی در این واقعیت خود را نشان می دهد که شخص صادقانه نمی فهمد منظور از رابطه چیست. او اغلب مانند یک کودک کوچک رفتار می کند ، گاهی مضطرب ، گاهی شاد ، گاهی عصبانی. این استثناء است تا قاعده. و این همان چیزی است که ویژگی ها و اختلال شخصیت مرزی را متمایز می کند.

چرا فکر می کنم در این مورد ، ویژگی های مرزی بیشتر یک مهارت بقا هستند تا یک ساختار شخصیتی؟ زیرا معمولاً مردم این شیوه تعامل را به عنوان تنها روش م learnثر یاد می گیرند. به عنوان مثال ، وقتی والدین آرام و سالم بودند ، والدین با نیازهای او هماهنگ نبودند. آنها معتقد بودند که او خوب کار می کند و به نیازهای عاطفی خود توجه نمی کند. و گاهی حتی فیزیکی. کودک آموخته است - برای به دست آوردن آنچه در یک رابطه مورد نیاز است ، باید خود را به روشنی بیان کنید ، تا توجه زیادی را به خود جلب کنید. این معمولاً بین سه تا پنج سالگی اتفاق می افتد. و به عنوان م ageثرترین سنی که فرد به عنوان یک مهارت در خود دارد ، نحوه برقراری رابطه و دستیابی به آنچه در آن نیاز دارید ، ثبت شده است.

مرز به عنوان یک ساختار شخصیتی اختلال مرزی

این کاملاً موضوعی دیگر است که سردرگمی احساسی اولیه در هر زمینه ای از زندگی فرد منعکس شود. این بیشتر کسانی هستند که به من مراجعه می کنند. سردرگمی احساسی ، درک نادرست از آنچه برای آنها اتفاق می افتد ، علائم جسمی ، مشکلات در کار و روابط - همه اینها نتیجه چندین رویداد آسیب زا در زندگی فرد است. این اتفاق می افتد اگر کودکی در خانواده ای غیرقابل پیش بینی و ناامن بزرگ شود.

به عنوان مثال ، وقتی کودکی غمگین بود ، احساسات او متفاوت نامیده می شد.

یا وقتی کودک درد می کرد ، تنها می ماند. یک داستان نیز ممکن است ، زمانی که آنها به آرامش نسبت به رفتار یا احساس خاصی واکنش نشان می دادند ، و در دیگری فریاد می کشیدند و مجازات می کردند.

من می گویم یک بخش مهم ، حتی اجباری ، از سابقه افراد مرزی خشونت است. مهم نیست نوع خشونت چیست. به نظر من اندازه گیری میزان درد غیرقابل قبول است. نمی توان گفت کودکی که در طول زندگی خود به طور سیستماتیک مورد ضرب و شتم قرار گرفته است کمتر از کودکی که به طور سیستماتیک مورد تجاوز قرار گرفته است ، رنج می برد. یا به طور سیستماتیک تحقیر و نادیده گرفته می شود. این همان سطح درد ، همان سطح آسیب های شخصیتی است. چنین افرادی اغلب رنج می برند. رنج آنها تقریباً محسوس است. تاریخ آنها آنقدر عمیق است که اغلب آنها فقط احساس درد می کنند و نمی توانند به یاد بیاورند که در چه زمانی و در چه شرایطی بوجود آمده است. زیرا همیشه درد وجود داشته است. این همان چیزی است که "اختلال شخصیت مرزی" نامیده می شود.

"گونه" های مختلف خط مرزی چه ویژگی مشترکی دارند؟

اگرچه راه های ایجاد ارتباط و روابط با این دو نوع شخصیت مرزی متفاوت است ، اما آنها شرایط و مشکلات مشترکی دارند.

  • در درجه اول، مشکلات روان تنی … صرف نظر از این که فردی با این تیپ شخصیتی متعلق به کدام دسته باشد ، از تعدادی از علائم جسمانی غیرقابل توضیح شکایت خواهد کرد. به عنوان مثال ، میگرن مزمن ، تا حالت تهوع. بی خوابی مداوم ، کابوس ، درد جسمی در بدن بدون هیچ گونه علائم پزشکی یا حذف.
  • مشکل در ایجاد روابط … اکثر مشتریان مرزی من افراد موفقی در حرفه خود هستند. و می توان برای آنها خوشحال بود. اما اغلب این اتفاق می افتد زیرا فرد به دنبال اجتناب از احساسات مرتبط با یک رابطه یا فقدان آن است. نوعی جبران خسارت بیش از حد. در مورد روابط ، آنها اغلب بسیار تکه تکه هستند. افرادی که دارای تیپ شخصیتی مرزی هستند اغلب روابط جنسی ناامنی دارند و اغلب شریک زندگی خود را تغییر می دهند. یا تمام تلاش خود را می کنند تا به شریک ثابت خود وابسته نشوند. آنها او را از خود و تجربیات خود دور می کنند. برای شرکای افرادی که دارای تیپ های شخصیتی مرزی هستند مهم است که بفهمند عزیزشان هر روز یک داستان بسیار ترسناک را در سطح احساسی به خاطر می آورند.این قابل رفع است و پایان می یابد ، اما شما باید صبور و بردبار باشید. در واقع ، "مرزبانان" می دانند چگونه عشق را دوست داشته باشند و قدر آن را بدانند. فقط به دلیل میزان درد عاطفی که در ابتدا در معنادارترین روابط خود دریافت کردند ، در ابتدا بسیار مشکل است.
  • زنگ هشدار پس زمینه ثابت … یک فرد گیج شده از نظر احساسی تقریباً هرگز در آرامش نیست. نه فیزیکی و نه اخلاقی. اینها کارگران فوق العاده کارآمدی هستند که اطلاعات چندانی از استراحت ندارند. و هنگامی که آنها غیر فعال هستند ، اغلب احساس گناه می کنند. و ترس از انداختن به دلیل بی تاثیر بودن. یادگیری آرامش و پذیرش خود در این انفعال یکی از وظایف اصلی روان درمانی است. در واقع ، در این سکوت ، در واقع ، تعداد زیادی از نیازهای ارتباطی پنهان شده است. این اضطراب ، تمایل به تجمع دارد. و در محل تجمع ، اتفاقی می افتد که خود "مرزبانان" اغلب آن را "خرابی" می نامند. عود مانند یک واکنش جسمی عاطفی بسیار شدید به نظر می رسد. در ظاهر ، به نظر می رسد که فرد دردی غیرقابل تحمل دارد. این ممکن است برای موقعیت نامناسب به نظر برسد. اما به یاد داشته باشید که این وضعیت برای برخی شرایط دیگر در گذشته فرد مناسب است. این فقط یک خاطره است ، خاطراتی که دردناک است. و این همیشه در مورد بیماری روانی نیست.
  • مشکلات مربوط به اعتماد … علاوه بر ضربه ، در یک یا همه زمینه های زندگی ، داستان یک کودک گیج شده از نظر احساسی ، داستان خیانت مکرر توسط افراد مهم است. برای مدت طولانی ، کودک اعتماد کرد ، رفتار شخصیت های والدین را برای خود توجیه کرد. و هر از گاهی به او خیانت می کردند. درک نکردن آنچه کودک نیاز دارد و چه احساسی دارد ، کاهش نیاز او. و گاهی اوقات باعث درد جسمی یا روحی غیرقابل تحملی می شود. بنابراین ، جای تعجب نیست که با احساس امنیت و اعتماد در یک رابطه بزرگ نشوید. برای جلب اعتماد چنین فرد گیج شده احساسی ، زمان و صبر لازم است. اما وقتی اعتماد دریافت می شود ، این یک رابطه قوی و قابل اعتماد است.
  • طغیان های احساسی شدید. همه مشتریان من شکایت دارند که گاهی تحت تأثیر احساسات بسیار شدید قرار می گیرند. و آنها قادر به کنترل واکنش های خود نسبت به افراد دیگر نیستند. اغلب این احساسات حتی نامی ندارند زیرا تعداد آنها زیاد است و همزمان بروز می کنند. این عدم درک از آنچه اتفاق می افتد است که این حالت را تشدید می کند و در خود شخص این احساس را ایجاد می کند که مشکلی در او وجود دارد و او حالش خوب نیست.
  • احساس "چیزی در مورد من اشتباه است" این وسیله دیگری برای روابط ناامن است که شخصی با تیپ شخصیتی مرزی دارد. وقتی آنها نسبت به چیزهای عادی واکنش نشان نمی دهند ، همانطور که نسبت به چیزهای عادی واکنش نشان می دهند ، دیر یا زود ممکن است شک کنید که همه چیز مرتب است. به هر حال ، غیرممکن است که همیشه در یک درگیری داخلی بین احساسات خود و واکنش افراد دیگر زندگی کنید. بنابراین یک فرد احساس می کند که مشکلی با او وجود دارد. و از آنجا که نزدیک به بزرگسالی است ، "مرزبان" شروع به یادآوری رویدادهای آسیب زا از طریق احساسات و بدن می کند ، واکنشهای او واقعاً تا حدودی شدید به نظر می رسد. اغلب اوقات ، اطرافیان با واکنش خود ، به وضوح می گویند که چیزی اشتباه است. این امر صرف نظر از آنچه در واقع اتفاق می افتد ، احساس "غیرعادی" بودن را تقویت می کند.

روان درمانی مرزی

بسیاری از همکاران من را باور نمی کنند ، اما من واقعاً عاشق کار با مشتریان مرزی هستم. این یک کار بسیار دشوار است ، اما همیشه بسیار سودآور است. اگر فردی با انگیزه تغییر ، با تمایل به ایجاد روابط سالم و بهبود زندگی خود آمد - نتیجه این نیست که شما را منتظر نگه دارد. حتی اگر اختلال شخصیت مرزی باشد.

ایجاد اعتماد

اما اگر نگویم که روان درمانی مرزی زمان زیادی می برد ، صادق نخواهم بود. گاهی چندین سال طول می کشد. چنین زمانی به منظور عدم اعمال خشونت دیگر علیه شخص مورد نیاز است.برای اینکه به او احساس ندهید ، کاری کنید و فکر کنید که برای چه چیزی آماده نیست. یادگیری اعتماد ، زمان می برد ، گاهی اوقات طولانی. این کار صبر زیادی از من می خواهد. و احترام به نحوه آموختن فرد برای سازماندهی تماس خود با دیگران به امن ترین روش برای خود.

کار واقعی زمانی شروع می شود که اعتماد وجود داشته باشد و آنجا آسان نباشد. به محض اینکه شخصی شروع به ایجاد دلبستگی به درمانگر می کند ، روان سعی می کند تا آنجا که ممکن است دفاع بیشتری را انجام دهد تا از درد جدید جلوگیری شود. کار بیش از حد سریع ، متناسب با ریتم درونی و نیازهای ارتباطی مشتری ، می تواند آسیب بیشتری را به همراه داشته باشد. غیر قابل قبول است.

تحقیقات تاریخ

در مرحله دوم کار ، ما با مشتری با هم به داستان او می پردازیم. ما به دقت آنچه را که فرد موفق می شود به خاطر بسپارد بررسی می کنیم. و ما مجبور نیستیم آنچه را که مشتری هنوز برای آن آماده نیست به خاطر بسپاریم. گاهی کار من دقیقاً کند کردن و کند کردن جریان خاطرات شبیه بهمن است. برای توجه کافی به همه ، دیدن این کودک در این داستان که ترسیده و گیج شده بود و سعی می کرد به هر قیمتی زنده بماند.

این کودک همیشه دوستانه نیست. گاهی اوقات ترس او را به پرخاشگری می کشاند ، سپس من باید صبور باشم. اما با این وجود مرزها را حفظ کنید. گاهی اوقات مرز برای مراجعه کننده دردناک است. زیرا در تجربه او هیچ شخصی وجود نداشت که در احساسات قوی نزدیک بماند و در عین حال سقوط نکند. و به شخص اجازه نداد که به خود یا سایر اطرافیان آسیب برساند. این نقش بزرگ من است.

اهمیت مرزها

مرز یک نیاز بزرگ و ترس بزرگ از یک مشتری گیج شده از نظر احساسی است. معمولاً این مرزها ثابت ، خیلی سفت و سخت یا به طور کلی وجود نداشت. بنابراین طبیعی است که مشتریان من وقتی با مرزها روبرو می شوند عصبانی و می ترسند. این مهم است که آموزش دهید که اگر می دانید چگونه با آنها برخورد کنید ، می توانید امن و حتی دلپذیر باشید. این یکی از وظایف اصلی درمانگر در کارهای مرزی یا اختلال شخصیت است - آموزش مرزهای سالم به مراجعه کننده.

در روند کار ، مشتری خاطرات جدید جدیدی را پشت سر هم دارد. این خاطرات اغلب دردناک و آسیب زا هستند. زندگی مجدد آنها بسیار ناخوشایند است ، سپس ممکن است مشتری برای مدتی بدتر شود. و همیشه از بین می رود ، پس از آن تسکین می آید.

کار با تروما مرا به یاد پزشک تروما می اندازد. اغلب لازم است که استخوان های نادرست جوش خورده شکسته شوند و به فرد آموزش راه رفتن با هر دو پا داده شود. چنین لحظاتی از تشدید کمتر و کمتر خواهد شد. اما اگر هدف ما کار عمیق با ضربه باشد ، اجتناب ناپذیر هستند. و در نتیجه - تجربه یک رابطه ایمن با شخص دیگر. فردی که به نیازها پاسخ می دهد و به مرزهای آنها احترام می گذارد.

در واقع ، وظیفه اصلی من در کار با این نوع شخصیت ها این است که یک کودک سردرگم را حل و فصل کنم. به او اطمینان دهید که بدون توجه به آنچه در اطراف اتفاق می افتد ، همه چیز در نظم اوست. به شما بیاموزید که چگونه با احساسات و نیازهای خود کنار بیایید. آموزش صحبت کردن در مورد آنچه باید برای خود و دیگران ایمن باشد ، تعیین مرزها.

وقتی در مورد مشتریان مرزی صحبت می کنم ، همیشه یک استعاره در ذهنم وجود دارد. یک کودک بسیار کوچک ، تنها در یک اتاق بزرگ و تاریک بزرگ. در میان برخی ویرانه ها این کودک ترسیده است و اجازه نمی دهد کسی به او نزدیک شود و به شدت از ایمنی خود دفاع می کند. و همیشه دلیلی برای آن وجود دارد. من شخصی هستم که در آستانه در ایستاده ام و با قدم های کوچک نزدیک می شوم. قبل از هر مرحله ، از کودک اجازه بخواهید و صادقانه بخواهید به او کمک کنید.

روان درمانی مرزی پایان دارد. در این مرحله ، فرد فرصتی برای ایجاد روابط ، موفقیت در شغل ، احساس جسمانی بهتر به دست می آورد. او گذشته دردناک خود را به خاطر خواهد آورد ، اما این زخم خواهد بود ، نه زخم.من واقعاً معتقدم که زخم های ایجاد شده در یک رابطه را می توان در یک رابطه التیام بخشید. و یک رابطه درمانی یک درمان فوق العاده است.

توصیه شده: