2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در پذیرایی ، زنی زیبا ، پرانرژی و کنجکاو. یکی از آن افراد شگفت انگیزی که حتی در 90 سالگی نیز درخشش خود را در چشم و علاقه خود به زندگی از دست نمی دهند. بیایید او را ماشا صدا کنیم ما مدتهاست کار می کنیم ، اتحاد گرم و صمیمانه است. در این جلسه ، درخواست خاصی وجود نداشت و این فتنه را بیشتر کرد.
در مقطعی ، ما به موضوع پیچیده ای از گرما در ارتباطات و قدردانی رسیدیم.
ماشا: به نظر می رسد همه چیز را درست انجام می دهم ، صادقانه ، مودبانه ، ظریف صحبت می کنم. اما مردم ارتباط برقرار می کنند ، تشکر می کنند و بر نمی گردند.
سرگئی: می توانید مثال بزنید؟
ماشا: خوب ، اخیراً متوجه شدم که یکی از پسران بخش من ، که با او مشکلاتی داشت ، با او و مادرش کار می کرد (ماشا در مدرسه به عنوان روانشناس کار می کند) ، به مدرسه دیگری نقل مکان کرد و با موفقیت در آنجا تحصیل می کند.
سرگئی: عالی! دیدن نتایج کار من بسیار خوب است.
ماشا: من با این مادر ملاقات کردم و وضعیت آنها را به من گفتم.
سرگئی: داستان او را چگونه دوست دارید؟
ماشا: من خوشحال شدم. اگرچه ، البته ، این تنها شایستگی من نیست.
سرگئی: در گفتگو برای شما دشوار بود؟
ماشا: بله ، مادرم از من بسیار تشکر کرد ، اما من به نوعی احساس می کنم که خشک واکنش نشان دادم.
سرگئی: میشه بهم بگید چطور؟
ماشا: گفتم برایت خوشحالم.
خوشحالم برای شما ، خوشحالم برای شما … من احساس می کنم که به نظر می رسد صدایی صادقانه اما دور است. و مودبانه ، به نقطه ، اما چیزی کم است. چی؟ فکر کنید ، فکر کنید ، اینجا چیزی وجود دارد ، اما چه؟ متوقف شدن برای زمان
سرگئی: خوب ، بله ، همه چیز مودبانه به نظر می رسد. من هیچ گونه رد یا تحریکی احساس نمی کنم ، اما انگار به شما نزدیک نشده ام. آیا منظور شما از خشکی این است؟
ماشا: بله. شاید من کار اشتباهی انجام می دهم و مردم آن را احساس می کنند. و نزدیک نمی شوند.
سرگئی: من شروع کردم به تعجب که فرم جالب "خوشحالم برای شما" چیست. او مانند یک کمانه به عقب برمی گردد. معلوم می شود که شخص در مورد خود ، قدردانی خود چیزی به شما می گوید و شما نیز در مورد او به او می گویید. گویی خود ، احساسات خود را از دیالوگ حذف می کنید.
ماشا: اما من در مورد شادی خود صحبت می کنم؟
در واقع ، او می گوید. در مورد شادی باز هم نوعی ناسازگاری. اما من به وضوح احساس کردم که سرد و خشک است. این را نیز نمی توان نادیده گرفت. فکر!
سرگئی: بله ، به نظر می رسد شما در مورد شادی صحبت می کنید. چیزی که من گیج شدم. برخی از تصورات در حال چرخش است ، اما من نمی توانم آن را درک کنم.
شادی برای شما ، خوشحالم برای شما ، من برای شما زندگی می کنم … یک فرم زیبا ، اما هیچ محتوایی در آن وجود ندارد. به نظر می رسد فهمیده است - هیچ چیزی در مورد خودش در او وجود ندارد!
سرگئی: گوش کن ، ایده آمد. در اینجا مردی از شما تشکر می کند. من آن را نوعی هدیه به شما می دانم. هدیه می گیری؟ و او برای شما چگونه است؟ چه احساسی نسبت به خودتان دارید؟
ماشا: خوب ، من یک جورهایی آن را قبول دارم … فکر می کنم می فهمم. من خوشحالم ، اما در مورد آن صحبت نمی کنم. چگونه می توانید غیر از این بگویید؟
سرگئی: خوب ، ما هنوز وقت داریم. اگر می خواهید ، می توانیم آزمایش کنیم. جالب هست؟
ماشا: بیا!
سرگئی (تظاهر به اینکه مادر سپاسگزار است): ماشا ، خیلی ممنون! ما به مدرسه جدیدی نقل مکان کردیم و کودک هیچ مشکلی در آنجا ندارد.
ماشا: خوشحالم برای شما! آخ. خود به خود اتفاق می افتد!
سرگئی: ترسناک نیست. آیا در حال حاضر چیزی در مورد خود احساس می کنید؟
ماشا: بله. من خوشحالم که من خجالتی هستم.
سرگئی: می توانی این را به من بگویی؟
ماشا: سعی می کنم. (با اشاره به من به عنوان مادر یک کودک ، او به آرامی صحبت می کند ، گویی به کلمات فکر می کند). این دوست داشتنی است! از شنیدن آن بسیار خوشحالم. من کمی خجالتی هستم - سهم زیادی از شما در اینجا وجود دارد. برای شما خوشحالم و برای شما آرزوی موفقیت روزافزون دارم!
سرگئی: می دانید ، اکنون در مورد شما شنیدم. و وقتی هدیه ام را دوست داشتم چنین تجربه ای داشتم. من فکر می کنم شما کار بسیار خوبی کردید تا چیزی را به شیوه ای جدید بیان کنید. چه احساسی دارید؟
ماشا: به نظر من وقتی می گویم آنچه برای من اتفاق می افتد ، هیجان و گرمای بیشتری را تجربه می کنم.
سرگئی: من همچنین احساس گرمای بیشتری در مکالمه مان دارم. مرا گرم نگه می دارد.
ماشا رفت. روی کاناپه نشستم و فکر کردم چگونه گاهی اوقات واقعاً می توانید بخواهید به هم نزدیک شوید و نتوانید. این آسان نیست ، اما ممکن است - در مورد خود و احساسات خود نسبت به شخص دیگری صحبت کنید. به عنوان دعوت نامه برای ورود. و سپس فرصتی برای ملاقات واقعی با کسی وجود دارد.
توصیه شده:
رابطه - خشم - صمیمیت - آگاهی - شادی
در کلاس های ژیمناستیک بدن "بیداری اژدها" ، پس از مدیتیشن ، هنگامی که بدن پر از انرژی است و روح آرام است ، به سراغ ساتسنگ می رویم: گفتگو در مورد معانی و حقیقت زندگی . در این لحظه ، به عنوان یک قاعده ، س usualال معمول شنیده می شود (ممکن است متفاوت به نظر برسد ، اما اصل همیشه یکسان است):
آیا عشق شادی است؟ آلفرد لنگل
(سخنرانی عمومی در دانشگاه دولتی آموزشی مسکو ، 21 نوامبر 2007) ترجمه از آلمانی: ولادیمیر زاگوزدکین. رونوشت ، ویرایش شده توسط Evgeny Osin. بیایید در مورد آنچه که ما مایل به انجام آن هستیم صحبت کنیم - در مورد عشق. صحبت از عشق آسان نیست.
کودک شکسته داخلی: ضربه اولیه و شادی از دست رفته
کودک شکسته داخلی: ضربه اولیه و شادی از دست رفته نویسنده: Iskra Fileva Ph.D. کودکی بد ما را از ایجاد شخصیت سالم باز می دارد. وقتی اتفاق بدی برای ما رخ می دهد ، از منابع درونی خود برای مقابله با آن استفاده می کنیم. این پایداری است: توانایی ما در ایجاد و استفاده از یک مخزن داخلی قدرت.
بیماری به عنوان راهی برای به دست آوردن شادی. رفت و آمد به بیمارستان
مریض شدن سالم نیست. درد می کند ، درد می کند ، ناراحت کننده است. درمانده ، تحریک پذیر است. این نیاز به تلاش زیادی دارد ، برای بدن هزینه بر است ، هزینه دارد ، برنامه ها را خراب می کند ، تمام خانواده را در آماده باش قرار می دهد. و با این حال ، روزی خود را در اینجا می بینیم - در بیماری و در بیمارستان.
30 نقل قول اریک فروم در مورد عشق واقعی ، شادی ، آزادی ، اضطراب و تنهایی
ما به شما نقل قول هایی ارائه می دهیم که زندگی می بخشد ، نقل قولی که به ناراحت کننده ترین س questionsالات بشر پاسخ می دهد. فیلسوف و روانشناس برجسته آلمانی اریش فروم اسرار روح و نگرانی های ما را برای ما فاش می کند و به ما در یافتن آزادی و شادی خود کمک می کند.