2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چندین بار نشستم تا این افکار را بنویسم. ساده نیست. همیشه صحبت درباره مرگ سخت است
در اصل تعداد کمی از مردم آماده هستند که در مورد او به طور جدی و بدون شوخی صحبت کنند. او ترسناک است حداقل شما را به فکر وا می دارد. در اصل ، ما نمی دانیم چگونه باید خداحافظی کنیم. تعداد کمی از والدین در دوران کودکی در مورد زندگی صحبت می کردند ، جایی که قبلاً می شد در مورد مرگ صحبت کرد. در دوران کودکی ، همه ما سعی می کنیم با این اضطراب ، احساس درماندگی و ترس از نیستی ، فقدان زندگی کنار بیاییم. بنابراین ، کودکان با بازی پزشکان ، زخم های جدی را برای یکدیگر و والدین خود التیام می دهند. بنابراین ، با انجام بازی های جنگی ، آنها تظاهر به کشتن یکدیگر می کنند تا واقعاً زنده شوند.
وقتی بزرگ می شویم ، افکار دردناک مرگ را جابجا می کنیم ، به طرق مختلف با از دست دادن برخورد می کنیم. کسی می بندد ، با سر کار را ترک می کند ، کسی در پشت عبارات فلسفی پنهان می شود ، عبور از کسی آسان تر است و متوجه آن نیست ، احساس نمی کند.
بستن چشمان ، فکر کردن به چیزهای دیگر و متقاعد کردن خود برای انجام هیچ کاری راحت تر و ایمن تر است. زیرا به محض نزدیک شدن کمی ، دست یاری دراز کنید ، کاملاً و بدون گزینه می فهمید: در اینجا ، مرگ ، بسیار نزدیک است ، تقریباً می توانید نفس آن را احساس کنید. و مخفی شدن از او منطقی ترین خواسته است. زیرا غیرقابل تحمل است که آن را همیشه از خود عبور دهید.
و بنابراین شما یاد گرفتید که مرگ های روزانه در جنگ را نادیده بگیرید ، زیرا آنها از تصادفات جاده ای دور هستند ، زیرا همیشه قوانین را رعایت می کنید ، یا کهولت سن ، زیرا این دست ناگزیر زمان است. فریاد شاکی گربه ها و سگ ها شما را تحت تأثیر قرار نمی دهد ، زیرا قوی ترین افراد زنده می مانند و اینها قوانین انتخاب طبیعی هستند. و ناگهان ، مانند تندی از باد سرد ، مانند باران یخبندان در گرما ، اخباری در مورد بی رحمی قتل یک دختر کوچک در شهر شما به گوش شما می رسد. و دیگر نمی توانید سپرهای سنگی را به عقب برگردانید ، زیرا دختری هم سن و سال در اتاق بعدی خوابیده است ، که دوست دارد بدون شما به فروشگاه بعدی برود و برای او آماده هستید که رودخانه را به عقب برگردانید. شما درک می کنید که زندگی چقدر شکننده است. نه تنها عزیزان ، بلکه خود شما نیز. و شما همچنین درک می کنید که مرگ بسیار نزدیکتر و دائمی تر از آن چیزی است که دوست دارید فکر کنید. شاید هیچ چیز ماندگارتر و پایدارتر از مرگ نباشد.
مرگ اجتناب ناپذیر است و آنچه بسیار ترسناک است ، اغلب اوقات کاملاً ناگهانی است. آمادگی برای آن بسیار دشوار است ، بسیار کمتر برای امتحان در یک موسسه. زیرا در امتحان فقط باید موضوعی را که می خواهید بفهمید ، حتی اگر فاسدترین معلم شهر باشد. اگرچه در این مورد می توانید یک ارزیابی خریداری کنید یا او را اخراج کنید. با مرگ ، این ترفند جواب نمی دهد. و مهم نیست که چگونه مطالب را "یاد می گیرید" و برای خداحافظی آماده می شوید ، پس از مرگ یکی از عزیزان ، سخت ترین کار باقی می ماند - یادگیری زندگی با آن. در صورت مرگ ، رشوه غیرممکن است. فقط باید تمام مراحل را از انکار تا پذیرش طی کرد.
مرگ چیزی است که شما همیشه با آن روبرو هستید. در خیابان ، وقتی می بینید که جوجه ای از لانه در حال سقوط است یا در روبان قرار دارد ، هنگامی که با فریاد دیگری برای کمک به بچه گربه ها برخورد می کنید ، دختر جوانی که با بیماری مبارزه می کند ، مادربزرگ که توسط دو نفر دیگر در محل عابر پیاده زمین خورد. -راننده دستی
شما می توانید هر اندازه که دوست دارید در مورد این واقعیت زندگی کنید ، همه فانی هستند ، این اجتناب ناپذیر است و شما درست خواهید گفت. شما حتی می توانید با عصبانیت از اینکه چگونه افرادی با سطح فکری بالا می خواهند ناراحت شوید ، نه ، خواهان مجازات بی رحمانه کسانی که در مرگ عزیزان خود نقش دارند ، باشید. شما می توانید برای بشریت و هر چیزی جذاب باشید. و در این مورد همیشه یک ذره منطق منطقی وجود خواهد داشت ، اما تا حد زیادی این موقعیت همان خواهد ماند - محافظت از ناتوانی خود قبل از مرگ.
شاید یکی از بهترین و م effectiveثرترین راه ها برای مقابله با ترس از مرگ ، حداقل به طور موقت ، این است که جهان اطراف خود را نابود کنید. وقتی کسی برای از دست دادن وجود ندارد ، مرگ فقط به یک قضاوت تبدیل می شود. در حالی که برای.
پس همین.شما می توانید هر اندازه که دوست دارید از فلسفه ، تناسخ ، سرنوشت ، سرنوشت از خود دفاع کنید ، اما در اعماق قلب ، هرکسی که دوست دارد و می خواهد زندگی کند از مرگ می ترسد. صرفاً به این دلیل که بدون این عطش برای زندگی نمی توان از مرگ هراسی داشت.
عزیزان را در آغوش بگیرید. یک لحظه متوقف شوید ، به خودتان فکر کنید. و از چنین افکار ناخوشایند مرگ اجتناب نکنید. این زندگی را با رنگ ها و معانی روشن تر پر می کند. به قول معروف si vis pacem، para bellum
و مواظب خودت باش.
توصیه شده:
احساسات قفل شده ، اشک های ناگهانی
اشک هایی وجود دارد که اصلا انتظارش را ندارید. نه ، وقتی فیلم عاشقانه ای را تماشا می کنید ، آنها را به تازگی می فهمید ، زیرا اخیراً از محبوب خود جدا شده اید. وقتی آنها را به یک ملودی غم انگیز پس از یک باخت کاملاً تازه تبدیل می کنید ، متوجه می شوید.
خالی بودن. ناگهانی و بی معنی نیست
در ابتدا به نظر می رسد که چنین چیزی اتفاق نمی افتد. کار ، ملاقات با دوستان ، تمیز کردن خانه در روزهای شنبه و اسب سواری در روزهای یکشنبه. و ناگهان ، مانند یک باد سرد در تابستان گرم ، می فهمید: چیزی اشتباه است. شما پشت پیانو می نشینید تا سوئیت برگاماسک مورد علاقه دبوسی را بنوازید و در هر نت دوم گم شوید.
نارکولپسی - سندرم خواب ناگهانی
نام دیگر نارکولپسی بیماری ژلینو است. به عنوان یک قاعده ، نارکولپسی در جوانان رخ می دهد ، بیشتر در مردان و 20 تا 40 مورد در 100000 نفر است. علل نارکولپسی کاملاً مشخص نیست ، احتمالاً این بیماری با کمبود اورکسین (هیپوکرتین) - هورمون مغزی که فرایندهای خواب و بیدار شدن را تنظیم می کند ، همراه است.
ناگهانی بزرگسالی
شما ناگهان بالغ می شوید . به عنوان مثال ، وقتی صبح ، چشم خود را بر مثلاً پنجاهمین سالگرد تولد خود باز می کنید ، روال عادی را مشاهده می کنید. بدون گل ، بدون شگفتی ، حتی شکلات با کمان جشن. فقط روتین زیرا برای همسر (یا شوهر) این روز هیچ تفاوتی با بقیه ندارد.
انزوا از احساس شرم دائمی
انزوا به دلیل شرم - چگونه اتفاق می افتد و چرا ، در مورد آن چه باید کرد؟ موقعیتی را تصور کنید که شخصی در دنیای درونی خود ، در آپارتمان یا خانه خود بسته می شود ، تجربیات و احساسات خود را با دیگران در میان نمی گذارد. چه چیزی می تواند باعث این امر شود؟ منبع اصلی ترس شدید از قضاوت است.