ناگهانی بزرگسالی

تصویری: ناگهانی بزرگسالی

تصویری: ناگهانی بزرگسالی
تصویری: پیشگیری از مرگ ناگهانی در شب 2024, ممکن است
ناگهانی بزرگسالی
ناگهانی بزرگسالی
Anonim

شما ناگهان بالغ می شوید. به عنوان مثال ، وقتی صبح ، چشم خود را بر مثلاً پنجاهمین سالگرد تولد خود باز می کنید ، روال عادی را مشاهده می کنید. بدون گل ، بدون شگفتی ، حتی شکلات با کمان جشن. فقط روتین زیرا برای همسر (یا شوهر) این روز هیچ تفاوتی با بقیه ندارد. او فقط عصر یک هدیه می خرد (خوب ، او وقت نداشت!) ، او بعداً یک منو برای شام تهیه می کند (شاید). اما نه - تحویل کار می کند.

شما زمانی بزرگسال می شوید که در زیر زنگ هشدار ، به جای قلاب های مورد نظر برای یک میله چرخان ، یک کارت پستال بدون علامت و یک مجموعه استاندارد از کف اصلاح ، فقط در بسته تعطیلات ، از پسرتان که به ندرت می آید دریافت کنید. زیرا تعطیلات فقط چند روز در تقویم هستند. زیرا او هرگز یاد نگرفت که درخشش را در چشم دیگران ، به ویژه افراد نزدیک خود ، یعنی افراد ، متوجه شود.

دوران کودکی زمانی تمام می شود که یک جعبه کوچک را طبق دستورالعمل تمام شب بچسبانید تا با شیرینی های مورد علاقه همسرتان پر شود و عصرها یک کار دو ساعته در سطل زباله پیدا می کنید بدون این که از یک "تشکر" پیش پا افتاده استفاده کنید. زیرا شما "بزرگسالان هستید و وقت بازی کودکان را ندارید".

بزرگسالی به روزی می رسد که برای سالگرد او ، بلیط های دو نفره به جمهوری چک را به او می دهید ، که مدتها بود می خواستید با هم گشت و گذار کنید. و سپس او سفر عاشقانه شما را به اکتشاف آبجو با سه دوست خود تبدیل می کند تا با شما همکاری کنند ، در حالی که شما به تنهایی در شهر گردش می کنید.

شما وقتی بزرگ می شوید که صبح دوشنبه آفتابی صدای پویا "موقعیت شما لغو شده است متشکرم که در 13 سال گذشته در کنار ما بودید!". و شما قدرت پاسخگویی ندارید ، زیرا تازه از مراسم تدفین برگشته اید و تنها چیزی که می تواند شما را به زندگی بازگرداند انجام وظایف معمول شما بوده است.

دوران کودکی مانند شالی سبک از شانه های شما می افتد در لحظه ای که در چمن معطر پارک از خواب بیدار می شوید و متوجه می شوید که دوست شما در کنار شما دراز کشیده است ، که با او در زمان اشتباه و در مسیر اشتباه پیاده روی کرده اید. و مطمئن هستید که می توانستید با متقاعد کردن او به راه دیگری از این کار جلوگیری کنید ، اما زمان قبل و همچنین یک دوست را برنمی گردانید.

دوران کودکی آن لحظه به پایان می رسد که ناگهان ، ناگهان ، مانند یک وان آب سرد ، به خودتان اعتراف کنید که در جایی از مسیر انتخاب اشتباهی کرده اید. زیرا دیگر قدرتی برای باور به یک افسانه وجود ندارد. اعتقاد به بهترین ها در افراد - دیگر حوصله ای ندارید.

این یک بزرگسالی واهی است که در آن ترس در پشت یک لبخند و در پشت سکوت پنهان می شود - این اطمینان که شما مانند یک قلب ، مانند احساسات و جهان هستی ، یکی از چهره های موجود در جریان هستید و تحقق شما فقط برای آنها جالب است شما. بزرگسالی خیالی بوی ناامیدی و درد پنهان در زیر غبار زندگی روزمره می دهد.

توصیه شده: