ترس از دوست داشتن

فهرست مطالب:

تصویری: ترس از دوست داشتن

تصویری: ترس از دوست داشتن
تصویری: تکنیک های غلبه بر ترس در هر شرایطی !!! 2024, ممکن است
ترس از دوست داشتن
ترس از دوست داشتن
Anonim

نویسنده: Ekaterina Dashkova

ترس از دوست داشتن. پشت آن چیست؟ به نظر می رسد چرا مردم عشق می خواهند ، اما کسانی هستند که آن را با ذهن خود می خواهند ، اما می ترسند قلب خود را وارد کنند؟ یا آنقدر می ترسند که ذهن آنها نمی خواهد این احساس به زندگی بیاید ، اتفاق بیفتد

در علم ، این نوع ترس حتی نام خود را نیز گذاشته اند - فیلوفوبیا. تعداد زیادی از مردم با آن برخورد می کنند ، آنها فقط آن را مشکلی نمی دانند و بنابراین معمولاً سعی نمی کنند "درمان" کنند. این ایده که "من در زندگی چیزی را از دست می دهم" فقط گاهی اوقات در هوشیاری ، احساسات یا زمانی که شخصی عاشقان شادی را می بیند یا وقتی کسی از او عشق می خواهد و او را به دلیل دریافت نکردن سرزنش می کند ، ظاهر می شود. در یک کلام ، بنابراین - گاهی اوقات به یاد می آورم

شکل وحشت زده و به معنای واقعی کلمه ترس فوبی از عشق بسیار نادر است. این به خاطر این واقعیت است که در مورد او هیچ چیز به عنوان ترس وجود ندارد - عشق ، هیچ معشوق. هم منبع ترس (شی) و هم خود ترس در آگاهی خود شخص وجود دارد.

و هنگامی که عشق فرا می رسد ، دیگر جایی برای ترس وجود ندارد ، زیرا همه چیز قبلاً اتفاق افتاده است ، همان چیزی که از آن ترسیده بود ، و شخص قبلاً در این واقعیت جدید زندگی می کند. این ترس از عشق را با ترس از مرگ ترکیب می کند - هنگامی که هنوز وجود ندارد - ترس وجود دارد ، وقتی آمد ، دیگر شخصی وجود ندارد - کسی که می ترسید. به طور کلی ، عشق و مرگ مشترکات زیادی دارند - بیهوده نیست که حتی یک عبارت وجود داشته باشد:"

دو چیز بطور برگشت ناپذیری یک فرد را تغییر می دهد - این عشق و مرگ است. "در واقع ، با عاشق شدن یا" پس از عشق "، هیچ کس یکسان نیست ، عشق ما ، زندگی ما را به طور کلی تغییر می دهد.

و نه تنها در شیرین ترین دوره دسته گل و آب نبات ، دوره شفقت ، همانطور که در روانشناسی نامیده می شود - هنگامی که "لیوان های رز رنگ" می خواهید بخوانید ، پرواز کنید ، از احساسات سرشار ، "پروانه ها در شکم خود" فریاد بزنید. ، وقتی سبکی غیرقابل تصور است ، شادی آب خالص و سرخوشی شبانه روزی و خلاقیت و غیره و غیره. نه تنها این ، وضعیت هوشیاری تا حدودی تغییر کرده ، فرد را متفاوت می کند ، بلکه تجربه بازکردن قلب ، تجربه ارادت به دیگری ، آمادگی برای خودگذشتگی ، تجربه شادی شدید و احساس صداقت درونی را تغییر می دهد. شخص البته ، هم درد عشق و هم تراژدی های شخصی مرتبط با آن ، آثار خود را برجای می گذارند ، بیشتر اوقات یک ضربه به اندازه کافی عمیق است که باعث تغییر شخص ، درک او از زندگی و گاهی سرنوشت می شود.

چرا مردم از عشق می ترسند ، آگاهانه و ناخودآگاه از آن دوری می کنند.

دلایل اغلب در گذشته - در تجربه ای که قبلاً انجام شده - در یک درام شخصی در گذشته - نهفته است ، یعنی شخص خود یک بار از عشق رنج می برد یا در چشم او کسی (اغلب بسیار نزدیک و عزیز) درد شدیدی را از عشق تجربه می کند. یا عواقب آن …

خاطره این امر می تواند صریح و سرکوب شود - یعنی شما نمی خواهید در زندگی دوست داشته باشید ، عشق را به عنوان یک بیماری درک می کنید ، اما نمی توانید در گذشته چنین چیزی را به خاطر بسپارید. این تجربه به خودی خود بود ، اما روان آن را جایگزین مصدومیت کرد و زندگی عادی را مختل کرد.

در موارد نادر ، این "تجربه" شخصی است که در ادبیات و سینما از رنج ها و مشکلات عشق جمع آوری کرده است ، آگاهی ما به ویژه در نوجوانی ، در اوایل نوجوانی به چنین اطلاعاتی حساس است.

آر جی استرنبرگ ، روانشناس دانشگاه ییل ، که این موضوع را عمیقاً مطالعه کرده بود ، چنین مدلی را پیشنهاد کرد - مثلثی از حالاتی که عشق از آنها تشکیل شده است: صمیمیت ، اشتیاق ، تعهد. هر سه این حالتها در عشق فعال هستند. صمیمیت احساس صمیمیت عمیق است ، یک ویژگی کامل روابط با این شخص خاص ، اعتماد ، نفوذ.

اشتیاق جزء تمایل است - با هم بودن ، مالکیت ، به خود دادن ، میل به ادغام و تجربه وحدت در این ادغام ، قوی ترین جاذبه فیزیکی. تعهد (مسئولیت) یک انتخاب داخلی است - یک تصمیم صادقانه و رایگان برای بودن با یک فرد ، حفظ عشق ، گرامی داشتن ، ایجاد روابط.

بنابراین ، با ترس از عشق ، قبل از هر چیز باید به نگرانی ها و ترس هایی که در این سه حوزه وجود دارد توجه کرد.کسی موضوع تعهدات را دشوار می داند - به عنوان مثال به عنوان زندان تلقی می شود ، یا شخص به خود اعتماد نمی کند که بتواند این تعهدات را انجام دهد. از آنجا که هراسی دینی دقیقاً در زندگی "بدون عشق" یا "قبل از عشق" وجود دارد ، بنابراین در این جنبه لازم است در مورد توهمات خود ، در مورد ترس ها و تخیلات خود در مورد چگونگی داشتن آن هنگام عاشق شدن صحبت کنم. هنگامی که شخص عمیقا عاشق واقعیت می شود ، با دیگری خاص ، این جنبه ، به عنوان یک قاعده ، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند ، به عنوان یک کالای مورد نظر درک می شود.

اما در حالی که یک فرد عاشق نیست ، نه عاشق ، همانطور که می گویند "سر به پا" ، موضوع تعهدات واقعاً می تواند باعث ایجاد تنش در داخل شود و مانع ایجاد یا توسعه روابط شود.

آیا به دلیل این ترس ممکن است در طول زندگی یک رابطه عاشقانه طولانی مدت ایجاد نشود؟ بله، تو میتونی. واکنش های دفاعی روان می تواند بر میل به توسعه و تحول در عشق غلبه کند. اگر خود شخص آن را مشکلی نداند ، هیچ مشکلی در این مورد وجود ندارد. همه افراد برای تجربه عشق نمی آیند ، نه برای همه این یک "بخشی از برنامه" زندگی اجباری است. با این حال ، افرادی که این را برای خود انتخاب کرده اند ، هنوز گاهی احساس می کنند چیزی در زندگی از دست داده اند ، گویی چیزی از کنار آنها می گذرد.

از سوی دیگر ، عشق چیزی نیست که بتوان در زندگی به دست آورد. منظورم این است که الان روی خودم کار می کنم. شما می توانید نگرش خود را نسبت به تعهدات تغییر دهید و در نتیجه ، راه عشق ، مسیر ورود آن به زندگی را تسهیل کنید. اما ، با این وجود ، زندگی نشان می دهد که عشق اغلب به سادگی می آید ، اتفاق می افتد ، می پیچد ، پوشش می دهد ، هرطور که شما آن را می نامید ، و این بستگی به این ندارد که چقدر شخص ترس های خود را در سطح هوشیاری "کار کرده است". عشق موانع درونی را از بین می برد ، از شخص نمی پرسد "آماده نیست" و از ترس از تعهدات با این واقعیت که این مسئولیت مطلوب می شود ، به عنوان بخشی از خوشبختی در عشق رهایی می یابد.

وقتی ریشه فیلوفوبیا در قلمرو صمیمیت است ، اضطراب اصلی با اعتماد همراه است ، با ترس از درد روانی ، طرد شدن. جنبه های عمیق این امر اغلب در رابطه ما با اولین شخص زندگی ما ، در اولین عشق ما - در رابطه با مادرم ریشه دارد.

همچنین ، این منطقه فقط برای تجربیات آسیب پذیر است - اولین عشقی که به درد ختم شد ، عشق بی نتیجه و دیگران ، که از آنها فهمیدیم عشق یک بدشانسی و بیماری است.

در اینجا زمان و مکان برای یک اصطلاح دیگر - intimophobia - ترس از صمیمیت ، نزدیکی ، عمق و اعتماد است. یک پدیده بسیار گسترده در حال حاضر ، یکی از دلایل "عزیمت" افراد به محل کار ، زندگی مجازی ، اعتیاد است. این تمایل به اجتناب از روابط با جهان معنا است.

دیگری ، داشتن این روابط فقط در لایه رسمی ، دوستانه یا کاملاً جنسی. تمایل به عدم اجازه هر چیزی در آنها که می تواند تغییر کند ، خود شخص را دگرگون می کند. تمایل کاملاً سالم برای حفظ یکپارچگی ، مرزها ، هویت شخصی با ترس هراسی از ویژگی اجتناب از هر چیزی که می تواند این یکپارچگی را نقض کند ، برخوردار می شود.

سپس فردی از طریق روابط ، از طریق دنیای احساسات مانع پیشرفت خود می شود و معتقد است که خود را در این راه حفظ خواهد کرد. با توجه به تجربه حرفه ای خود ، می دانم که شخص همیشه دلیل و معنا برای این کار دارد. همچنین اتفاق می افتد که یکبار انتخاب به نفع نزدیکی ، زندگی شخص را به معنای واقعی کلمه نجات داد. در عین حال ، از نظر بیولوژیکی ، روانی و حتی اقتصادی ، این سیستم های باز است که در جهان انسانی ما رشد می کند. چه از طریق بحران این نزدیکی و چه از طریق تمایل درونی برای توسعه و آزادی بیشتر ، افراد گاهی اوقات برای غلبه بر ترس از ترس و ایجاد تغییرات در زندگی خود تلاش می کنند.

در حوزه شور ، جنبه فیزیکی عشق ، تجربه ادغام ، از دست دادن خود ، بخشیدن به خود و ترس های مرتبط با این نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. این لایه معمولاً در حداقل درجه توسط ما تشخیص داده می شود. به استثنای موارد واقعی - تجاوز ، محارم ، سایر آسیب های جنسی و سوء استفاده.وقتی این در تاریخ شخصی نبود ، اما تنش وجود داشت ، درک ریشه ها دشوارتر است ، اما شما باید به طور خاص به موضوع جسمانی نگاه کنید - چگونه بدن خود را درک می کنیم ، چگونه ادغام احساس می شود - مانند بهشت روی زمین یا به عنوان از دست دادن خودمان. این جنبه با رابطه جنسی همراه است ، با تابو در این زمینه ، با تجربه ای که از خانواده والدین گرفته شده است. اگر انسداد یا مشکلی در این زمینه وجود داشته باشد ، مفیدترین آنها شیوه های بدن گرا خواهد بود ، که در روانشناسی مدرن قطعاً جنبه های روابط با مادر را تحت تأثیر قرار می دهد - روابط فیزیکی (محبت ، مراقبت از بدن در دوران کودکی ، مراقبت و جسمی) مجازات)

همچنین ، علل استرس در مبحث اشتیاق ، بی میلی آن در زندگی ، باید در تجربه "اشتیاق" قبلی ، اعتیاد جستجو شود. اگر دردناک بود ، فرد به طور ناخودآگاه تمایل به اجتناب از هر چیزی را دارد که از جهتی شبیه اشتیاق است ، از هر نوع "از دست دادن خود".

برای هر سه حوزه ، یک ترس مشترک می تواند خود را نشان دهد - به عنوان مثال ، ترس از دست دادن کنترل - بر خود ، بر زندگی خود. این بیماری به ویژه در افرادی که این نوع آسیب برای آنها اولیه است ، شدید است. شایع می تواند ترس از درد ، طرد شدن ، رها شدن باشد. که بیشتر به نوع ضربه ما بستگی دارد ، و نه به عشق به عنوان چنین. و از نظر جهانی ، رنج ما در عشق نه چندان با آن ، بلکه با این واقعیت تشدید می شود که مشکل اصلی ما را تشدید می کند - آسیب ناشی از بدبختی تجربه شده "در عشق" ، در اوایل کودکی ، به عنوان یک قانون.

چه چیزهای دیگری در همه انواع مقاومت های عشقی مشترک است؟ آنها با این واقعیت متحد شده اند که تقریباً همه آنها تخیل هستند - آنها ایده ها ، راه حل ها و خاطرات گذشته هستند ، که ما آنها را به صورت ذهنی به آینده منتقل می کنیم. ما فکر می کنیم "اگر چنین بود (برای من یا دیگران) ، پس اینطور خواهد بود" - دردآور است ، یا دشوار است ، یا عواقبی دارد.

طنز این است که به نوعی متفاوت خواهد بود - در عشق واقعی. تعهد می تواند لذت بخش باشد ، صمیمیت می تواند لذت و تجربه بلوغ باشد ، تمایلات جنسی می تواند بیش از هر زمان دیگری باز باشد ، و مثلاً اشتیاق برای یک فرد می تواند متفاوت از علاقه به بازی باشد ، و زندگی را از بین نمی برد. درد نیز وجود خواهد داشت ، اما در مورد چیزی متفاوت از قبل ، زیرا شما در حال حاضر با چیزی متفاوت هستید.

از آنجایی که ما نه از عشق بلکه از تشدید زخم قبلی می ترسیم ، ما از آسیب درونی خود می ترسیم ، که دوباره خود را احساس کند ، پس ما می توانیم بهترین آن ، روح خود را به عنوان یک کل ، شفا دهیم. نه حتی برای گشودن به عشق ، یا صمیمیت ، یا رابطه جنسی ، نه برای "انجام کاری با خود که به شما اجازه می دهد عاشق شوید" ، نه. بیشتر شبیه تجلی عشق به خود ، با تمایل به خود برای داشتن یک تجربه جامع از بودن. مهم نیست که آیا عشق به این شکل به وجود می آید - مانند یک عاشقانه یا یک خانواده ، مهم این است که شما آن را به خودتان اجازه دهید ، به عنوان تجمل در بودن در این زندگی ، به عنوان سخاوت شما - به عشق ، به عنوان مهربانی خود - برای پذیرش عشق به مردم ، به عنوان شجاعت برای باز شدن و دوست داشتن ، به عنوان اشتیاق برای زندگی ، برای ایجاد.

از طریق تجربه یک رابطه عاشقانه با خود ، می آموزیم که ممکن است به نوعی متفاوت باشد ، که نه تنها "از دست دادن هوشیاری" و بیماری این چیز عشق است ، بلکه چیز دیگری و چیز دیگری در آن وجود دارد ، و عشق واقعی است ممکن است با آنچه ما در مورد آن فکر می کردیم یا فرض می کردیم بسیار متفاوت باشد.

توصیه شده: