"او یک احمق است" - بحث

تصویری: "او یک احمق است" - بحث

تصویری:
تصویری: «او یک احمق است!» جان فیوری پدر تایسون فیوری به نظرات دیوید هی پاسخ داد. 2024, ممکن است
"او یک احمق است" - بحث
"او یک احمق است" - بحث
Anonim

بیایید امروز درباره بحث ها صحبت کنیم. تعداد زیادی از آنها در زندگی ما وجود دارد. هر بحثی به راحتی به بحث و حتی به مشاجره و نزاع تبدیل می شود ، جایی که مشاجرات طرفین با انتقال به شخصیت ها بیشتر و بیشتر احساساتی می شود.

این ترفند - شخصی شدن - جدید نیست. همچنین توسط متکلمان رومی توصیف شده است. چه گوینده ای رویای "جذب مخاطب" را ندارد و از آن پاسخ احساسی دریافت می کند؟ و برای بدست آوردن چیزی چه باید کرد؟ "قانون" برای همه جنبه های زندگی یکسان است. ابتدا باید "این" را بدهید. اگر عشق می خواهید ، اول آن را بدهید. اگر مراقبت می خواهید ، خودتان آن را نشان دهید. همان "آهنگ" در مورد پول وجود دارد ، و در این مورد است که بیشتر بحث ها شعله ور می شود. شاید بعداً به این مبحث بپردازیم ، اما اکنون به بحث ها و سخنرانی ها برمی گردیم.

متکلمان رومی غالباً از تکنیک های سخنوری برای بیان احساسات ، اعتقادات و تعصبات مخاطبان استفاده می کردند و تنها هدفشان شکست سایر سخنوران بود. در جامعه علمی ، این تکنیک ها ممنوع نیستند ، اما نادرست تلقی می شوند ، زیرا نه به اصل موضوع مورد بحث ، بلکه به شخصیت مخالف توجه می کنند.

آگهی personam. این نام گذار به شخصیت ها در لاتین است. این "فناوری" انجام بحثها یکی از انواع ترفندهای منطقی است که در اصل م (ثر است (بر نظر مخاطب تأثیر می گذارد) و در عین حال به معنای روش اثبات پایان نامه نادرست است. این ترفند منطقی "Ad hominem" نام دارد که به معنی "درخواست برای شخص (شخصیت)" (و نه برای اصل سوال) ترجمه می شود. این استدلال برعکس استدلال های ماهوی است.

اما هنوز…. هر از گاهی مردم از روش های نادرست اختلاف استفاده می کنند و … آنها را برنده می شوند. من می خواستم بنویسم "عجیب است که آنها برنده می شوند" ، اگر قبلاً مجموعه ای از مقالات خود را در مورد ارتباطات غیر کلامی ارسال نکرده بودم.

احساسات بر ذهن غلبه می کند. تعصب یک «فیلتر» ادراک را بر زندگی کسانی که آن را دارند تحمیل می کند. و اکنون یک "بحث سنگین" از این مجموعه آماده است: "چگونه یک فرد مطلقه می تواند در مورد هنر صحبت کند؟ او در تصاویر چه می فهمد؟"

شخصی سازی یعنی سرزنش شخص برای … بله ، آیا این مهم است؟ نکته اصلی این است که همه شنوندگان درباره یک شخص باید درک کنند که او یک حرامزاده شایسته است ، هنگامی که طلاق گرفته است (گوشت خوار ، گیاهخوار ، دموکرات ، ملحد ، مومن ، مرد ، زن و غیره). به طور کلی چه کسی می تواند به نظر مردی با موهای بلند شسته نشده ، ریش پوشیده یا نظر یک دختر مو کوتاه علاقه مند باشد؟ خنده دار؟ در یکی از "باشگاه زنان" چیزی شبیه به یک دختر نازک و بریده در شلوار شنیدم. همه خانم های تنومند با دامن های بلند و بافته این "احمق" را با موفقیت به "زنانگی" "هل داده اند".

همان دختر "به مشکل خورد" و یک مشاجره دیگر. در مورد سوگیری او نسبت به تفسیر "زنانگی". Ad hominem circumstantiae. چنین نامی استدلالی است که نشان دهنده شرایطی است که نظر مخالف را مغرضانه می کند. اتهام تعصب. مانند اینکه شما هیچ کشیشی ندارید ، هیچ سینه ای ندارید و "بدن ندارید" ، بنابراین پوشیدن شلوار جین برای شما راحت است ، البته شما از این لباس های "غیر زنانه" محافظت خواهید کرد. کل مجادله دوباره به قوی ترین استدلال خلاصه می شود ، "او یک احمق است". این چقدر زشت هستید ، شما از شانس خارج شده اید (خود احمق) ، بنابراین ، شما ، فقط ، از شلوار و موهای کوتاه خود محافظت می کنید. در اینجا حکم است. همه خانمهای تنومند پیروزمندانه دست می زنند.

و اگر این تکنیک "کار نمی کند" ، می توانید دختری "همفکر" با موهای کوتاه پیدا کنید و او را با "ملافه رایش" تراشیده ، مثلاً تراشیده قرار دهید. چه چیزی مشترک است؟ و چه نوع طغیان احساسی؟ دقت کرده اید؟ مقایسه با افراد محکوم علنی "به طور خودکار" حریف را به همان "سبد" می فرستد. مهم نیست چه چیزی منطقی نیست. مهم است که در سطح ناخودآگاه ، شنوندگان نسبت به شخص خاصی "منفی" دریافت کرده اند.

و سرانجام ، "او یک احمق است" در خالص ترین شکل آن. Ad hominem tu quoque. "خودت این کار را می کنی ، خودت هستی." حریف خود را متهم به ریاکاری کنید. "شما بافته های دخترتان را بزرگ کرده اید. این جبران حقارت شماست. " اه چطور.برو شرط ببند! یا مانند این: "پسر ، سیگار کشیدن مضر است." "پس خودت سیگار می کشی!" این ضرر را لغو می کند؟ لغو نمی کند. و بحث با چنین استدلالی به پایان می رسد. دختری با موهای بلند می تواند ظاهر خاص خود را برای موهای خود داشته باشد. آیا این حق مادرش برای پوشیدن موهای کوتاه را لغو می کند؟ ترفند منطقی و آنچه اهمیت دارد این است که این ترفندها هستند که نوسانات احساسی را "تکان می دهند".

ارسطو از انسان به عنوان راننده ای صحبت می کند که ارابه ای را که توسط دو اسب کشیده می شود ، رانده است. سفید (روح منطقی) و سیاه (جان حیوان). و این اسب ها همیشه تلاش می کنند تا در جهات مختلف حرکت کنند. این مفهوم بسیار شبیه به افکار K. G. یونگ درباره شخصی که در ساختار روان خود "نفس" و "سایه" دارد. آگاهانه (منطقی) و ناخودآگاه (احساسی).

جای تعجب نیست ، اوه ، جای تعجب نیست K. G. یونگ گفت که خود سایه را بیشتر از نفس دوست دارد ، زیرا در سایه (در حوزه احساسی) است که علل واقعی رفتار پیدا می شود.

بیهوده نیست که یک فرمول برای "دریافت اطلاعات" 55 * 38 * 7 وجود دارد که نشان می دهد تنها 7 درصد از اطلاعات را "با ذهن" با کمک یک دستگاه مفهومی-طبقه ای درک می کنیم. بقیه احساساتی هستند (در سطح ناخودآگاه). به نظر می رسد "تجارت" را شخصی می گوید ، اما او به نوعی … ناخوشایند است … خوب ، او با سخنرانی خود! آشنا بنظر رسیدن؟

در اینجا همان داستان با ترفندهای منطقی "او یک احمق است" آمده است. استفاده از آنها نادرست است. با آگاهی از آنها ، می توانید گفتار خود را حتی شفاهی ، حتی مکتوب ، از استفاده از چنین "ستایش" "پاک" کنید.

با آگاهی از آنها ، می توانید آنها را آگاهانه اعمال کنید. با آگاهی از آنها ، می توانید مداخله را در آدرس خود پیگیری کرده و به موقع اقدام کنید. شاید یک مخاطب "نه چندان گرم" از نظر احساسی ، استدلال های شما را "سر جایش" قرار دهد و همراه شما حریف بی وجدان را افشا کند.

اگر احساس می کنید که از نظر احساسی درگیر بحث هستید ، مقداری رنجش خود را در جهت خود احساس کنید - وقت آن است که مراقب خود باشید و بحث های شخصیت خود را "جذب" کنید. و از حریف خود بخواهید که بر اساس شایستگی صحبت کند.

توصیه شده: