سایکوسوماتیک یک لکنت زبان

فهرست مطالب:

تصویری: سایکوسوماتیک یک لکنت زبان

تصویری: سایکوسوماتیک یک لکنت زبان
تصویری: افراد مشهوری که لکنت زبان دارند 2024, ممکن است
سایکوسوماتیک یک لکنت زبان
سایکوسوماتیک یک لکنت زبان
Anonim

سایکوسوماتیک یک لکنت زبان

یک مشتری 23 ساله برای کمک به من مراجعه کرد تا از نظر روانی مشکل لکنت زبان خود را حل کند. در حالی که دختر به سوالات پاسخ می داد ، من به موارد زیر توجه کردم: او قسمتی از متن (نسبتاً طولانی و در زبان شناسی پیچیده) را بدون هیچ مشکلی تلفظ می کند ، اما در نقاطی جداگانه ، گفتار شروع به "لغزش" می کند. مشکلات با صداهای خاص یا در برخی الگوریتم های خاص رخ نمی دهند ، بلکه خود به خود ، به طور غیرقابل پیش بینی … اولین برداشت زیر است: هنگامی که مشتری با پیام همراه می شود و همانطور که می گوید ، از موقعیت واقعی دور می شود "من" ، مشکل به محض نزدیک شدن دختر به خود "واقعی" او را ترک می کند - این مشکل به ناچار "برمی گردد" … یعنی طبیعت روان تنی این جذابیت - "روی صورت".

فرایند کار

- الینا ، بیایید تصویری از لکنت زبان شما روی صندلی روبروی شما را تصور کنیم. ارائه کرده اید؟ خوب … حالا ، روی این صندلی بنشینید و خودتان را در این تصویر تصور کنید. حالا شما الینا نیستید ، شما لکنت زبان الینا هستید.

- خوب…

- چه طور به نظر می رسی؟ شما چه شکلی هستید؟

- داخل یک توپ پیچیده از نخ …

- خب، کجا زندگی می کنی؟ در کدام قسمت از بدن الینا؟

- در حنجره اش …

- می بینم … و در چه مدت زمانی در بدن الینا ظاهر شدید؟

- وقتی الینا 3 ساله بود … شاید 3 و کمی … چیزی شبیه به این …

- باشه، ممنون! الینا ، لطفاً روی صندلی خود بنشینید. حالا شما هستید. به من بگویید ، آیا شما هم احساس می کنید مشکل از همین زمان شروع شده است؟

- آره. دقیقا. من و پدر و مادرم در مورد آن صحبت کردیم …

-من درکت کردم به من بگویید ، آیا چیز خارق العاده ای را در رابطه با آن دوره از زندگی خود به خاطر می آورید که شاید این مشکل را "شروع" کرده است؟

- نه ، من هیچ چیز خارق العاده ای به خاطر ندارم … (فکر کردن …) مگر اینکه … اولین خاطره آن دوره … من در مهد کودک هستم. پایان روز … دیگر به اندازه کافی دیر شده است … همه بچه ها را بردند ، اما من رفتم … پرستار بچه به والدین خود زنگ می زند … مدت هاست هیچکس دنبال من نمی آید … من تنها و تنها هستم … تاریک می شود… بالاخره پدر می آید. خیلی مست. به سختی می تواند روی پای خود بایستد. بیزارم ، از چیزی می ترسم. اما من با پدر مست به خانه برمی گردم … مامان در خانه است. همچنین مست … به معنای واقعی کلمه "پاشیده" روی میز … او می خوابد … بطری ها در اطراف وجود دارد … این تنها چیزی است که به یاد دارم …

- الینا ، پدر و مادرت مشروب خوردند؟

- آره. اما فکر نکنید: آنها همیشه مشروب نمی نوشیدند - فقط در تعطیلات آخر هفته ، آنها از جمعه شروع کردند ، یکشنبه عصر به پایان رسیدند ، روزهای دیگر هوشیار بودند و بسیار کار می کردند - والدین معمولی ، مانند بقیه …

- اما ، با توجه به خاطرات خود ، به شدت در آنها مداخله کردید ، به ویژه در آن روزهای آزاد؟ آنها باید دختر خود را فراموش کنند ، استراحت کنند ، استراحت کنند … آنها مدتی شما را "خاموش" می کردند. و شما - زنده ، خواستار توجه شدید …

- بله ، احتمالاً…

- اما شما ، البته ، آنها را بسیار ، بسیار دوست داشتید؟

- البته! دیگه چطور؟…

- و پشیمان شدید ، درست است؟

- و پشیمون شدم …

- و بر این اساس ، آیا می خواهید به نوعی به مادر و پدر کمک کنید؟ ناخودآگاه … چطور توانستند ؟! …

- من نمی دانم…

- اما اکنون من فقط در این مورد مطمئن هستم: شما به بهترین وجه خود را "به" والدین خود "خاموش" کردید تا با پدر و مادر محبوب خود … با دستورات ناگفته آنها دخالت نکنید. ارزش این را نداشت که ظاهر شوی ، به خودت توجه کن ، صحبت کن … مخصوصا در روزهای خاصی …

آه می کشد … فکر می کند …

- اما این همه ماجرا نیست … من فکر می کنم علاوه بر ممنوعیت وضع شده ، فریاد خشم غیر زنده از شرایطی که در آن زمان زندگی می کرد ، شامل می شود. فریاد روح در گوی توپ پیچیده و سنگین گیر کرده است. الینوچکا ، عزیز ، باید خشم خود را "فریاد" بزنید ، به او اجازه دهید آزاد شود. لطفاً برخیزید و سعی کنید آن را فریاد بزنید (می توانید در سکوت ، با فریاد داخلی یا با صدای بلند - هر اتفاقی که بیفتد). بعد از من ، با صدای بلند ، با قدرت کامل تکرار کنید: "مامان و بابا از گذشته هستند ، شما نمی توانید این کار را انجام دهید! فقط هیولایی است! کودک سه ساله توسط تو رها شد-تنها! می ترسم و آسیب می بینم! اون موقع نمیتونستم کنار بیام! تو مرا از زندگی منع کردی! اما من زنده هستم و خواهم بود (بشنو؟!) زنده خواهد ماند! من به حق رای دادن برمی گردم! الان و برای همیشه! من می توانم و خواهم بود ، مطمئناً صحبت می کنم! بله گفته می شود کامل خواهد شد! بله دقیقاً این است! " حالا تصور کنید که چگونه همراه با فریادهای شما ، توپ داخلی شما مانند حصیری از بطری شامپاین از حنجره خارج می شود و برای همیشه از شما بیرون می زند …

مودت الینا ، به درخواست اصرار من ، بارها این کار را تکرار کرد. ایستاده در یک اشاره مجازی به گذشته. با تقویت ، مجبور کردن صدا. هر دفعه بعد اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کند. با حمایت گرم من با من جفت شد الینا به من گفت که به نظر می رسد صدای "نمک" نمادین توپ پرنده را شنیده است. در مرحله بعد ، ما یک تمرین روانشناسی کوتاه اما م effectiveثر انجام دادیم که به فرد اعتماد به نفس قوی ، منابع ذهنی ، مثبت و قدرت درونی می بخشد.

- الینا ، به یاد داشته باش ، مشکلت چندی پیش روی این صندلی نشست. سعی کن دوباره اینجا بنشینی آیا این مشکل را احساس می کنید؟ آیا او هنوز اینجاست؟

- نه او حالا رفته است. به طور قطع و سر اصل مطلب. اما او مثل قبل بود. و می دانید ، شاید ، او هنوز بتواند دوباره بازگردد … اما اکنون او نیست! من حتی روح او را احساس نمی کنم - کاملاً!

- خوب! به صندلی خود منتقل کنید. تو هستی! چه احساسی داری؟

- خیلی خوب! من آرام هستم. من توپ را در داخل احساس نمی کنم … (لبخند می زند.)

مدتی بود که الینا به سوالات پاسخ می داد ، چیزی می گفت ، می گفت. و باور کنید یا نه - تا پایان جلسه ، او دیگر لکنت زبان نداشت. البته ، من و الینا مجدداً برای تحکیم نتیجه به دست آمده ملاقات می کنیم ، اما مهم این است که منابع روان تنی مشکل مشتری پیدا شده و به طور کلی به خوبی خنثی شده باشد. به این ترتیب است که به راحتی می توان به ریشه های روان پریشی و اطمینان از حذف موفقیت آمیز آنها رسید - در مواردی که روانشناسی دشوار با فیزیولوژی بدن تداخل داشته باشد …

… برای تقویت نتایج توصیف شده در دو جلسه بعدی ، یک عمل جدایی بزرگ قرار است بخش بالغ شخصیت مراجعه کننده را از دستورات منفی والدین جدا کند: "ساکت شو!" "نگو!"؛ "خاموش کن!"

شرح مختصر عمل مشخص شده

یک صندلی در مقابل مراجعه کننده قرار می گیرد که ظاهراً شخصیت شخصی والدین او روی آن قرار دارد. مشتری به طور متناوب از صندلی به صندلی منتقل می شود و در حال گفتگوی فعال با والدین است. گفتگو در مراحل زیر انجام می شود.

  1. واکنش به احساسات انباشته شده (در شیفت ها ، از هر نقش.)
  2. بیان متناوب بخشش صادقانه از والدین به فرزندان ، از فرزندان به والدین.
  3. ابراز متقابل شکرگزاری از والدین به فرزندان ، از فرزندان به والدین.
  4. برکت متناوب: از نقش والدین در ارتباط با فرزند و از نقش فرزند در ارتباط با والدین.
  5. جدایی مجازی از والدین در سطح نمایش ، ما با تصور تقسیم جاده مشترک به دو مسیر جداگانه ، خود را از شکل والدین جدا می کنیم …

توصیه شده: