رابطه زناشویی چگونه است؟ یکی از راههای تشخیص روابط زوجین

فهرست مطالب:

تصویری: رابطه زناشویی چگونه است؟ یکی از راههای تشخیص روابط زوجین

تصویری: رابطه زناشویی چگونه است؟ یکی از راههای تشخیص روابط زوجین
تصویری: ۷ تا از سوالاتی که باید پیش از آغاز یک رابطه زناشویی یا ازدواج از هم بپرسید 2024, ممکن است
رابطه زناشویی چگونه است؟ یکی از راههای تشخیص روابط زوجین
رابطه زناشویی چگونه است؟ یکی از راههای تشخیص روابط زوجین
Anonim

تقریباً در هر خانواده ای مواقعی وجود دارد که یکی یا هر دو شریک در مورد ادامه رابطه شک دارند. همسران نزد روانشناس می آیند تا خود و شریک زندگی خود را بهتر بشناسند و چشم انداز روابط خود را ببینند. یکی از تکنیک های انجام این کار ، نمایش روابط با استفاده از مجسمه است. مثال عملی. در مشاوره - همسران "کمی بیش از سی". پنج سال با هم. ادعاهای زیادی نسبت به یکدیگر وجود دارد. من آنها را نام می برم - ماشا و میشا. اجازه از مراجعان برای انتشار گزیده ای از جلسه درمان گرفته شد. من به همسران مجموعه ای از مجسمه ها ارائه می دهم تا هر کس بتواند مواردی را که شبیه خود و شریک زندگی خود است انتخاب کند. هر یک از همسران مجسمه ها را هنگام مشاهده رابطه خود قرار می دهند. همسر اولین کسی است که ترکیب خود را ایجاد کرد. او خود را هیولایی در پشت همسرش - خوک می بیند. در مورد اینکه ماشا چه شخصیت هایی را انتخاب کرد و چگونه آنها را ترتیب داد ، واضح است که او خود را بیشتر ، "مهمتر" از شوهرش درک می کند و او را در مقابل خود قرار می دهد. این موقعیت مطابق با رابطه است - مادر و پسر. در خانواده والدین او ، والدینش رابطه مشابهی داشتند. مادر ماشا مدام شوهرش را که بالغ نشده بود "بزرگ" می کرد. من از شوهرم درخواست می کنم:

گزینه پیشنهادی ماشا را چگونه می پسندید؟

- من با تصویر موافقم ، من خودم این Piglet را انتخاب می کردم. او شاد ، فریبنده است. و ماشا برای من این زیبایی است.

او فیگورها را در کنار خود قرار می دهد - Pretty Woman در سمت راست ، Piglet در سمت چپ.

نوع Mishin از ترتیب چهره ها نشان می دهد که او خواهان مشارکت است ، نه رابطه والدین کودک. با این حال ، او رهبری را به همسرش می دهد. شکل او در سمت راست است. ماشا خلاصه کرد: "هر کسی که در سمت راست است حق با اوست." و میشا با این امر موافقت کرد. استفاده از مجسمه ها به همسران اجازه می دهد روابط خود را "از بیرون" ببینند و دیدگاه های یکدیگر را مقایسه کنند. من از همسرم درخواست می کنم.

گزینه پیشنهادی میشا را چگونه می پسندید؟

ماشا "در کف چشم های خود نگاه می کند ،" و با نارضایتی می گوید: "من اهمیتی نمی دهم که او من را یک زیبایی می داند یا یک هیولا. او مشارکت می خواهد ، بگذارید مانند یک شریک رفتار کند: او اغلب به خانه می آید ، کمک می کند. و سپس او همیشه بهانه دارد: شکار ، ماهیگیری ، دوستان. و تمام خانواده را به تنهایی می کشم.

"خانوار" را به چه می نامید؟

- این خانه ، زمین باغ ، دو ماشین است. همیشه یک یخچال کامل در خانه وجود دارد. این مسئولیت من است. همیشه ناهار سه وعده ای وجود دارد. من نظم کامل را در آپارتمان سه اتاقمان حفظ می کنم. - آنقدر عالی که آزاردهنده است. تصور کنید ، او هر روز گرد و خاک را همه جا پاک می کند و از من می خواهد که مبلمان ، حتی یک مبل را جابجا کنم. - این کار را از شما نمی خواهند. و من خودم باید همه چیز را جابجا کنم.

ماشا ، اگر گرد و خاک را پاک نکنی ، چه اتفاقی می افتد؟

- من مثل معشوقه در چشم خود می افتم.

آیا نظم کاملی در خانه والدین وجود داشت؟

- بله ، مادرم همیشه به من می آموخت که ذره ای گرد و خاک در خانه وجود ندارد.

و برای شما ، میشا ، آیا نظم اهمیت دارد؟

- هیچ یک. برای من بسیار مهمتر این است که ماشا روحیه خوبی دارد و مدام غر می زند. تمام مدت او از من چیزی می خواهد. بنابراین من می خواهم از خانه فرار کنم. من دنبال دلیل می گردم. - او دنبال دلیل می گردد! حتی در پذیرش این که می خواهد از خانه فرار کند تردید نمی کند. مانند یک نوجوان رفتار می کند. او باید همیشه سرگرم شود. او ماشین خود را مانند یک کشتی زمین گذاشت و از من استفاده می کند. تقصیر را سرزنش می کنم ، اما من دوباره باید تمیز کنم. - ماشین من خراب شد ، تعمیر آن گران است. من بودجه خانواده ام را پس انداز می کنم.

میشا ، خودت چند سالت است؟

- پانزده. سن روانی میشا پانزده سالگی است. در این سن ، او در روستا با مادر و خواهرانش زندگی می کرد ، در کارهای خانه کمک زیادی کرد. والدین طلاق گرفتند. میشا مجبور بود تمام کارهای مردانه را انجام دهد. نیازهای ارتباطی با همسالان ، مشخصه این سن ، برآورده نشده است.حالا میشا سعی می کند آنچه را که در نوجوانی دریافت نکرده جبران کند. ماشا همیشه خود را زشت می دانست. حتی در کودکی ، مادر به دختر گفت که از دیدن موهای تیره نوزاد ، و نه بور ، مانند خود مادر ناامید شده است. و بدن دختر خیلی بزرگ است. و دهان بزرگ است. و بینی به این شکل است: "هفت بزرگ شد ، یکی گرفت." من به این زن شیرین و زیبا گوش می دهم و از تفاوت بین دیدگاه من و نحوه توصیف خود متعجب هستم. در دوران کودکی ، ما پیامهای والدین خود را به طور انتقادی جذب می کنیم: این که عزیزان ما چگونه ما را درک می کنند - ما خودمان را این گونه می دانیم. وقتی دختری ارزش زنانگی خود را ندارد ، مجبور می شود ویژگی هایی را در خود ایجاد کند که این کمبود را جبران کند. ماشا از تلاش برای تزئین خود دست کشید ، و انرژی خود را به کار سخت ، و به آرزوی ایده آل تبدیل کرد. در قلب این امر میل به "دختر خوب" بودن وجود دارد تا مادرم عاشق شود. کمال گرایی او نه تنها در رابطه با خودش ، بلکه در اطرافیان نیز خود را نشان می دهد. اول از همه به شوهرم در همان زمان ، ماشا ، مادر کنترل کننده و منتقد خود را محکوم می کند ، متوجه نمی شود که او از بسیاری جهات رفتار خود را کپی می کند.

چه چیزی در زمان ازدواج شما را به سوی یکدیگر جذب کرد؟

- من این واقعیت را دوست داشتم که ماشا مسئول ، فعال ، فعال است. - و من دوست داشتم که میشا سبک ، شاد ، مهربان است.

و اکنون شما دقیقاً از ویژگی هایی که یکدیگر را برای آنها انتخاب کرده اید ناراضی هستید؟

- با کمال تعجب ، چنین می شود. هنگام ایجاد خانواده ، همسران با تجربه خاص خود ، با یک ایده شخصی از نحوه عملکرد خانواده وارد رابطه می شوند. ایده های "جوان" می تواند کاملاً متضاد باشد. ریشه این مفاهیم در دوران کودکی است. در ازدواج ، لازم است که دو جهان اصلی را با هم متحد کنید. با آگاهی از ویژگی های خانواده که در آن شریک زندگی بزرگ شده است ، همسران شروع به درک بهتر یکدیگر می کنند. اگر روی یک رابطه سرمایه گذاری نکنید ، با گذشت زمان این رابطه کاهش می یابد. برای توسعه روابط ، باید تلاش کرد ، درک متقابل ، اعتماد ، کمک متقابل را افزایش داد. و این به تدریج در دوره درمان اتفاق می افتد.

توصیه شده: