عادی سازی خشونت

فهرست مطالب:

تصویری: عادی سازی خشونت

تصویری: عادی سازی خشونت
تصویری: مغزشویی برای حماقت و تبلیغ خشونت و تجاوز و عادی سازی علیه زنان 2024, ممکن است
عادی سازی خشونت
عادی سازی خشونت
Anonim

اغلب ، زنانی که به مشکلات عاطفی مختلف می پردازند می گویند: "من نمی دانم چه بلایی سر من آمده است ، من اینطور نیستم ، زیرا زندگی چیزی را برایم خوشحال نمی کند. مهمترین چیز در زندگی همه چیز است. پدر و مادر دوست داشتنی ، شوهر عالی ، شغل عالی. و برای من همه چیز اشتباه است ، و اینطور نیست. من از چربی عصبانی هستم."

از طریق یک تجارت کوچک ، معلوم می شود که به عنوان مثال ، با همسر ، زندگی به طور کلی فوق العاده است. او راه می رود ، دوره ای اشیاء سنگین را به سمت او پرتاب می کند ، می گوید که او هیچ نیست و هیچ چیزی را نشان نمی دهد ، به خانه پول نمی دهد ، اما از درآمد خود استفاده می کند. و بورشت از خوردن دریغ نمی کند. اگرچه بله ، این اتفاق می افتد که اگر قاشق را به موقع سرو نکند ، می تواند سوپ را از بشقاب بیرون بیندازد. اما او ، شوهر ، یعنی شخص بسیار خوبی است. خوب ، این تنها کاری است که انجام می دهد ، اشکالی ندارد.

و در واقع برای چه چیزی باید به او احترام بگذارد؟ او کار می کند و پول به دست می آورد (و گاهی بیشتر از شوهرش) ، از خانه و بچه ها مراقبت می کند ، به ورزش می پردازد تا هیچ چیز در آنجا نباشد ، از پدر و مادرش مراقبت می کند و با آنها به خانه می رود … این چگونه است باید باشد. آن ها هیچ چیز خارق العاده ای که مردم عموماً برای آن احترام قائل هستند در آن نیست. حالا ، اگر او بیشتر کار می کرد ، بله ، یک مکالمه وجود داشت. بنابراین بورشت در چهره سزاوار است. فقط احمق ها از این کار ناراحت می شوند. افراد باهوش نتیجه گیری می کنند. اگر باران بارش دوباره بارید ، به این معنی است که شما به سادگی نتیجه گیری نکرده اید.

موارد فوق العاده زیادی وجود ندارد ، اما قشر افراد ، اعم از زن و مرد ، که خشونت بخشی جدایی ناپذیر از زندگی آنها است ، بسیار زیاد است. برای زنان بیشتر خانواده است ، برای مردان کار. اینها مکانهای تأیید شده اجتماعی هستند که می توان در آنها خشونت شخصی انجام داد. و این فقط در نظر جامعه عادی نیست. دفاع از خود یا حتی ابراز نارضایتی از چنین رفتاری نسبت به خودتان غیر عادی می شود. "زنان خردمند" در خانواده سکوت می کنند و با شوهر خود منافاتی ندارند ، آنها به سادگی تمام این مزخرفاتی را که شوهر حمل می کند ، می پذیرند. زن همچنین می تواند برای لذت بردن از شوهرش ، او را ساکت کند و او را نادیده بگیرد ، زیرا طبیعی است که زنان احمق باشند. خوب ، این دنیایی است که در آن زنان ناکافی هستند و بسیار ناشایست است که بتوانیم آزرده خاطر شویم و به نوعی در برابر نارسایی واکنش نشان دهیم.

در محل کار ، در هیچ موردی ، مهم نیست چه اتفاقی برای شما می افتد ، نمی توانید شکایت کنید. زن "خودش این را می خواست" یا "در خانه بنشینید". خوب ، مردی که شکایت می کند ضعیف است. و نکته اصلی این است که مقامات حتی نیازی به فشار ندارند تا چنین واکنشی نشان دهند. من می گویم ادعای مقامات باعث تعجب او به نوعی حماقت می شود. شکست الگو و ناهماهنگی شناختی.

گروه مساوی محکوم خواهد شد. خوب ، همه یکسان هستند! این خوبه! چرا موج می زنی!

خشونت به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از آن وارد زندگی شهروندان می شود. همچنین بحث مبارزه برای بقا نیست ، این فقط بخشی از یک روال عادی است. باید قربانیانی وجود داشته باشد ، متجاوزانی باید وجود داشته باشند. اگر شما در دسته قربانیان قرار می گیرید ، پس سر و صدا نکنید. زندگی همینه. گوسفند گرگ را گاز نمی گیرد ، این غیر طبیعی است

بنابراین ، خشونت هم از نظر جامعه و هم از نظر فرد عادی می شود. افرادی هستند که از نظر جامعه حق متجاوز بودن را دارند ، همیشه حق با آنهاست و شخص حق ندارد در برابر آنها مقاومت کند. به عنوان مثال ، والدین می توانند کودک بزرگسال را تحت فشار قرار دهند زیرا او را بزرگ کرده و بزرگ کرده اند ، شب نخوابیده است و غیره. و بنابراین "شما همیشه فرزند ما خواهید بود" و ما از هر حقی در زندگی شما برخورداریم ، صرفنظر از سن شما.

شوهر نیز غالباً از نظر جامعه حق زیادی در رابطه با همسر خود دارد. در اینجا ، البته ، می توان مشکوک بود که متن در مورد "همه مردان خوب هستند" ، اما در واقع ، اساساً این وضعیت یک زن را عادی می کند. از "صبور باشید ، بنابراین همه زندگی می کنند" و "به خودتان نگاه کنید ، چگونه ممکن است غیر از این باشد" تا "خوب ، از آنجا که شما آنقدر احمق و پارچه ای هستید که اجازه می دهید با خود چنین رفتاری داشته باشید ، پس شما سزاوار آن هستید".

عادی سازی خشونت - محافظت از فرد در برابر احساسات منفی مرتبط با خشونت. به خصوص اگر در کودکی علیه شخصی انجام شده باشد و مادر متجاوز اصلی بوده است.کودک شروع به ارزیابی خشونت علیه خود به عنوان بخشی از جهان پیرامون خود می کند. خوب ، بدون آن نمی تواند باشد. این اساس روابط بین مردم است ، بالاخره عشق است. مامان شما را در حضور دوستان مسخره می کند و انواع فحاشی ها را می گوید ، مانند اینکه چگونه در کودکی شلوارتان را کثیف کرده اید. همه می خندند. جرات نکن ناراحت باشی مامان دوستت داره! اگر شما ، دوست من ، عاشق کسی شده اید ، می توانید در جمع دوستان با خیال راحت نکاتی را در مورد معشوق خود بیان کنید. این چنین عشقی است

غالباً عادی سازی خشونت منجر به این می شود که شخص شروع به هدایت تجاوز به سمت خود می کند. با این واقعیت شروع کنید که شخص به طور عادی و روشمند نقایص خود را مسخره می کند و دیگران را تشویق می کند تا به زورگیری بپیوندند. به نظر می رسد حتی ایروبیک. من خیلی منتقد و بی رمق هستم. مانند این ، شما حتی می توانید من را شکست دهید ، من آزرده نخواهم شد ، زیرا من یک پسر بزرگ هستم. یا حتی ، اینجا من خودم را بد خواهم زد بسیار خنده دار خواهد بود.

عادی سازی خشونت اغلب منجر به این واقعیت می شود که خود قربانیان گاه به گاه شروع به حمله به کسانی می کنند که قوز می کنند و کسانی که به نظر آنها نمی توانند مقابله کنند. خوب ، اگر رئیس من مرا تحقیر کند ، پس من می توانم زیردستانم را تحقیر کنم. چه اشکالی دارد؟ همه رسا این کار را می کنند. آیا والدینم مرا به شدت مجازات کردند و در صورت گناه به من غذا ندادند؟ بنابراین اشکال این رویکرد چیست؟ فرزندانم را اینگونه تربیت می کنم. چگونه می توانید بچه ها را تربیت کنید؟

فکر نکنید که قربانی خشونت کاملاً غیراخلاقی و ضعیف فکر است.

به عنوان مثال ، زنانی که خود را در ارتباط با مردان به عنوان متجاوز می بینند ، اغلب از زنان خانه دار غفلت شده با تحصیلات پایه هشتم دور هستند. بسیاری از زنان تحصیل کرده و موفق وجود دارند. اما آنها در رابطه با خشونت و خودشان تفکیک دارند.

این نوعی دفاع روانی است ، زمانی که مردم فکر می کنند هر آنچه برای آنها اتفاق می افتد مربوط به آنها نیست. این تاکتیک به غلبه بر درد و هجوم عظیمی از احساسات منفی کمک می کند. یکی از بانوانی که می شناسم بانویی بود که دیدگاه های بسیار سختگیرانه ای در مورد برابری در خانواده و اراده آزاد داشت. سپس به نحوی من به طور تصادفی رابطه او با شوهرش را دیدم … خوب ، اصلاً آنچه او تبلیغ می کرد و آنچه او گفت وجود نداشت. نه ، این دروغ نیست و او نمی خواست مرا تحت تأثیر قرار دهد. او آنچه را که من با چشم خود مشاهده کرده بودم تأیید کرد ، اما … با او ، به نوعی نمی تواند به مفهوم "خشونت" بپیوندد.

او اطلاعات زیادی در مورد رابطه زن و مرد در گله و گله ، نظریه شخصیت ، روان رنجوری ، آسیب های دوران کودکی شوهرش به من داد … و در پایان … "بله ، در واقع این همه اما در خانواده ما این خشونت نیست."

بله ، البته ، هرکسی آنطور که می خواهد زندگی می کند. شاید کسی این تفریح را دوست داشته باشد. اما بیشتر من آن را دوست ندارم. این افراد به سادگی انتخاب چندانی ندارند. آنها به دنبال شریک و شغلی با "شرایط خانه" هستند. آن ها یک محیط قابل فهم و قابل فهم با پرخاشگری و خشونت شکوفا - فقط "خانه شیرین خانه".

مردم در تمام طول زندگی خود رنج می برند و اگر فرار کنند ، دوباره با مهارت همان را انتخاب می کنند. پس از گذراندن 10 شرکت ، آنها یکی را انتخاب می کنند که در آن سوءاستفاده عاطفی بیشتر توسعه یافته است ، پس از ملاقات با 10 شریک ، روی کسی تمرکز می کنند که بیشتر مستعد خشونت است. و غیره در یک دایره ، که پس از آن کودکان و نوه ها به آن ملحق می شوند.

توصیه شده: