افراد قربانی

فهرست مطالب:

تصویری: افراد قربانی

تصویری: افراد قربانی
تصویری: Victims: Afghan people suffer aftermath of war launched by US | مردم قربانی اصلی حمله امریکا به کشور 2024, ممکن است
افراد قربانی
افراد قربانی
Anonim

موقعیت قربانی موقعیت شخصی است که از جلوه های افراد دیگر ، وضعیت و شرایط خارجی رنج می برد.

چنین افرادی بطور باورنکردنی صبور هستند ، معمولاً بدون تظاهرات بیرونی پرخاشگری و غالباً انگیزه ای برای شروع نجات آنها وجود دارد ، دستورالعمل هایی برای نحوه عمل به آنها ارائه می دهد ، یا فقط کاری را برای آنها انجام می دهند و شروع می کنند.

این افراد معمولاً متأسفند ، شبیه رنج به نظر می رسند ، اما اغلب این رنج با تواضع همراه است. به طور معمول ، وضعیت قربانی به نظر می رسد که یک فرد صالح خوب قربانی افراد یا شرایط خیانتکار شده است.

ویژگی این افراد این است که در ظاهر تا حد زیادی درمانده هستند ، نمی توانند از خود دفاع کنند.

اما واقعاً چه چیزی پشت چنین داستانی نهفته است؟

در واقع ، سه جلوه بسیار مهم در افرادی که به نظر می رسد قربانی هستند وجود دارد:

1. آنها مسئولیت زندگی خود را بر عهده نمی گیرند و دائماً منبع تخریب را در محیط خارجی می یابند. خوب ، آنجا ، شوهر ستمگر ، دولت / مخالفان هیولا هستند ، زمانها یکسان نیستند ، رئیس یک احمق است.

2. در واقع تجاوز زیادی در آنها وجود دارد ، بسیار زیاد ، اما به عنوان یک قاعده متوجه نمی شود و مهمتر از همه ، در بیشتر موارد منفعلانه خود را نشان می دهد. منفعلانه به معنای دفاع مستقیم از خود ، بیان مستقیم "خواسته" یا "نمی خواهد" خود نیست ، بلکه دستکاری (تحریک دیگران به احساسات یا اقدامات مورد نیاز دستکاری کننده است. یعنی ، شخص آنچه را که می خواهد مستقیماً گزارش نمی کند ، اما چه چیزی - این باعث می شود دیگران کاری را انجام دهند که دست اندرکار می خواهد بدون درخواست مستقیم انجام دهد). تجلی مورد علاقه تجاوز از موضع قربانی اتهام است. مهم نیست که مستقیماً بیان شود یا نه ، اما واقعیت این است که اگر شخصی احساس گناه را تجلیل کند ، اغلب قلمرو خود را واگذار می کند و کارهایی را که قربانی نیاز دارد انجام می دهد.

3. اینها افرادی هستند که اغلب در عبا به اصطلاح سفید باقی می مانند. یعنی افرادی که سعی می کنند همه کارها را "درست" انجام دهند. این به شما احساس خوبی از خود می دهد و حس می کند که قسمت نهایی معامله ای که با شخصی (معمولاً با شخصیت های والدین در دوران کودکی) بسته شده است به پایان رسیده است. این معامله به نظر می رسد "من انجام دادم / و همه چیز درست است ، بنابراین من حق دارم در ازای رابطه مورد انتظارم".

داستان فداکاری آنقدر محبوب است که می توانید هزار نمونه را در محل پیدا کنید. کافی است به اطراف خود نگاه کنید یا به آینه نگاه کنید (به هر حال ، من میلیون ها بار در آینه خود متوجه قربانی شدم).

برای غرق نشدن در مثالها ، من چند مثال بسیار ساده و محدب را ارائه می دهم که چگونه این می تواند خود را نشان دهد.

مامان داره با پسرش حرف میزنه

یک پسر:

- من تصمیم گرفتم که وارد یک کالج آشپزی شوم ، من ایده ورود به یک شخص حقوقی را دوست ندارم. چهره

مامان ، چسبیده به قلب:

- چگونه؟ آیا این چنین است؟ این بدان معناست که من و پدر شما این همه تلاش برای شما سرمایه گذاری کردیم ، این همه پول برای معلمان دادیم ، خودمان را به طرق مختلف به خاطر تکرار نکردن اشتباهات خود منکر شدیم ، و این همه برای این است که شما به نوعی هنرستان حرفه ای تبدیل شوید؟! ! … اوه ، همین ، من نمی توانم ، قلبم بد است.

زنی از دوستش شکایت می کند:

- شوهر من یک آزمایش واقعی است! این وظیفه کارمی من است! در اینجا همه مردم مانند مردم هستند - شما شوهر خوبی دارید ، لوسی یک وانیا عالی دارد ، و فقط من یک هدیه گرفتم! دیر به خانه می آید و مست با رژ لب روی پیراهنش! برای ماه دوم پول نداده است ، او همه چیز را صرف سرگرمی خود می کند. و من … و تمام روز برای او تلاش می کنم! من آپارتمان را تمیز می کنم و همیشه آشپزی می کنم. و او حتی روز تولد من را فراموش کرد ، حرامزاده!

در مورد اول ، مادرم پیامی را پخش می کند: من به نوبه خودم آنقدر تلاش کردم که مادر خوبی باشم ، به طوری که اکنون از شما انتظار دارم که شما پسر خوبی برای من باشید. یک پسر خوب به این معنی است که شما همانطور که من نیاز دارم رفتار خواهید کرد. و اگر شما آنطور که من نیاز دارم عمل نکنید ، من شما را به خاطر احساسات و سلامتی خود مقصر می دانم.

در این وضعیت فقط یک رابطه شیء با پسر وجود دارد. یعنی پسر به عنوان فردی جداگانه با انتخاب ها ، تصمیمات و احساسات خود درک نمی شود. مامان در این شرایط احترام و اظهار نظر نمی کند.او سعی می کند بر پسرش فشار بیاورد (در واقع ، تجلی پرخاشگری بسیار قوی) ، به طوری که پسر از خواسته او اطاعت کند. و او سعی می کند این کار را از طریق موقعیت قربانی انجام دهد.

در مورد دوم ، زنی از همسرش از شوهرش شکایت می کند. او او را فردی وحشتناک و خود را مهماندار خوب و مفید توصیف می کند. و در این فرمول یک معامله به نظر می رسد ، که ظاهراً زن به نتیجه رسیده است. و به احتمال زیاد او یک طرفه به این نتیجه رسیده است: من با ایده های یک همسر خوب مطابقت خواهم داشت (علاوه بر این ، این ایده ها می تواند مادربزرگ یا مادر باشد یا از مجله گرفته شده است) ، و در عوض شما باید برای من شوهر خوبی باشید. در عین حال ، شوهر ممکن است از این واقعیت که او در یک معامله قرار دارد کاملاً بی خبر باشد. او ممکن است در خیال خود درباره نوعی معامله خود با همسرش باشد. و در تصویری که او از جهان دارد ، ازدواج می تواند همانطور که می گویند شامل بلک جک و روسپی شود.

در این شرایط ، دوست زن ، طبق سناریو ، باید علیه شوهرش تجاوز کند (به عنوان مثال ، "چه بز ، آه! به او نگاه کن!") و شاید حتی این تجاوز را به هر شکل ممکن به شوهر دوستش نشان دهد. و سپس همه چیز در مثلث کارپمن سر جایش است. قربانی همسر است ، نجات دهنده دوست دختر است ، شوهر آزار دهنده می شود.

* * *

بسیاری از ما به دیدن متکدیان و متکدیان عادت کرده ایم. برخی قبلاً مصونیت خود را تقویت کرده اند و این را می دانند که چه نوع مافیایی می تواند در پشت متکدیان باشد. و برخی از جیب خود پول می گیرند. اگر کسی نمی داد ، متکدی وجود نداشت.

افراد قربانی می دانند چگونه رشته های ظریف روح را لمس کنند و احساسات بسیار قوی را از طریق همدلی افراد دیگر برانگیختند - شفقت ، همدردی. برخی اوقات ، افراد شرایط آسیب پذیری خود را تشخیص می دهند و با حمایت از دیگران در شرایط دشوار ، در واقع از خود حمایت می کنند. خود را جای افراد آسیب پذیر می گذارند.

و من ظرفیت همدلی و شفقت را توانایی های بسیار مهمی می دانم. آنها درباره بشریت هستند ، که در جهان زیاد نیست. اکنون تصور کنید که آگاهانه یا نه ، این همدلی و شفقت برای به دست آوردن منفعت استفاده می شود.

به خدا ، گدایان جعلی ، فراموش کردن آنها آسان است. اما آیا پسر با استفاده از شفقت خود چنین نگرش عملکردی را نسبت به خود فراموش می کند؟ بسیار خوب ، اگر او فقط فراموش نکند ، اما به این ترتیب می توانید تمام حساسیت را به طور کلی از بین ببرید. خوب ، به این معنا که برای زنده ماندن در چنین محیط تهاجمی ، مکانیزمی می تواند کار کند - خاموش کردن همه همدلی و شفقت به جهنم.

یا ، در اینجا دوستی است که با شوهر بی وفا درگیر موقعیتی شده است. به عنوان مثال ، او از طریق همدلی و شفقت به وضعیت پیوست. بنابراین ، او گفت که همه چیز خوب خواهد بود ، بنابراین او تمام ابتکار عمل را در دستان خود گرفت و دوست خود را دعوت کرد تا به دور از شوهر فریبکارش به محل او برود. در اینجا او در آپارتمان کوچک خود شلوغ شده است ، شوهرش را متقاعد می کند که این موقتی است ، این کار انرژی زیادی برای او می گیرد. و سپس یک روز ، دوست قربانی او بر بال عشق به شوهر فریبنده خود پرواز می کند و به او می گوید: "واسیلی ، گناه نکن ، من نمی خواستم تو را زیبا بگذارم. این همه دوست من بود که من را گیج کرد و مرا علیه تو کرد!"

یک دوست نجات غریق چه احساسی دارد؟ اینکه از او استفاده می شد یا احساس گناه می کند. در نتیجه ، همه چیز آنطور که قربانی باید داشته باشد پیش می رود. اگر به حقایق نگاه کنید ، اصلا شبیه یک زینکای بی دفاع نیست؟

این دو مثال کاملاً تخیلی است. اما حتی هنگام توصیف این نمونه ها ، من به تجلی خود فداکاری توجه می کنم - متوجه می شوم که در خطوط من اتهامی از قربانیان وجود دارد. که در اصل ، دقیقاً همان چیزی است که من در مورد آن می نویسم. خوب ، در حین نگارش این مقاله ، در حالی که من این نمونه ها را اختراع می کردم و شرح می دادم ، قربانیان ، به هر حال ، آزاردهندگان من شدند. و من با این متن ها به عنوان یک نجات دهنده به خواننده خطاب می کنم.

احتمالاً ، من هنوز به ذن نرسیده ام ، زمانی که می توان نمونه های مثلث کارپمن را توصیف کرد و به آن تبدیل نشد. اما من همچنان سعی می کنم از این داستان خارج شوم تا بر روی فکر اصلی خود تمرکز کنم: موقعیت قربانی پرخاشگری زیادی دارد.و در حقیقت ، قرار گرفتن در چنین موقعیتی به راحتی می تواند متجاوز شود. یعنی مرزهای دیگران را برخلاف میل خود نقض کنید. برای سرقت چیزی از آنها - زمان ، منابع ، تلاش.

من مطمئن هستم که موقعیت قربانی برای همه ما آشنا است. من در مورد خودم می دانم که بیشتر عمرم را اینگونه گذرانده ام. و من فقط به این روش تجاوز نکردم ، چه کسی مرا نجات نداد!

به عنوان مثال ، من می توانم گریه کنم ، زیرا به طور طبیعی از عدم انجام هوس خود رنج می برم ، اما مردان من طاقت نیاوردند و همان کاری را که من نیاز داشت انجام دادند. زیبایی!

یا هنوز نمی توانم با یکی از ویژگی های خود کنار بیایم. اگر تنها نباشم ، توانایی حرکت در زمین را از دست می دهم و نقشه ها برای من عملکردی مشابه عینک برای میمون دارند. اما وقتی تنها هستم ، ناگهان راههایی برای حرکت پیدا می کنم. چون وقتی تنها هستم می دانم که هیچکس نمی تواند مرا نجات دهد. و اگر کسی در این نزدیکی وجود دارد ، و حتی در زمین آشنا است؟ بله ، من برای اولین بار در زندگی ام نقشه ای را می بینم و نمی توانم فکر کنم در چنین لحظاتی کجا باید به آن نگاه کنم. و مهمتر از همه چرا؟ آه ، من خیلی ناتوان هستم و قهرمانی با من بسیار آسان است (معامله را قبول کنید؟)

خوب ، به طور خلاصه ، همه این بازی های کارپمن ، برن ، و این همه ، هنوز بخشی از زندگی ما هستند. اما وقتی ایمن و مفید باشد ، این یک قاعده است. اما وقتی این تنها راه برقراری رابطه است ، کمین شروع می شود.

* در این مرحله کلاه را با کلمه "قربانی قربانیان" برمی دارم و "نجات دهنده قربانیان" را بر سر می گذارم *

بله ، قربانیان منفعلانه (نه مستقیم) ، اما بسیار سمی می توانند پرخاشگری خود را نشان دهند. و در واقع ، موقعیت قربانی یک موقعیت بسیار بسیار قدرتمند است.

و همانطور که می دانید ، باید هزینه همه چیز را بپردازید. و قربانیان انسانی هزینه نگرانی مداوم خود را پرداخت می کنند که می تواند با کنترل کامل بیان شود. و همه چرا؟ و همه به این دلیل که اگر مسئولیت خود را بر عهده نمی گیرید (به عنوان مثال ، به طور مستقل از زندگی ، امنیت ، پول خود مراقبت کنید ، مستقیماً تمام معاملات را بیان کنید ، آنچه در شک باقی مانده است روشن کنید ، و غیره) ، تقریباً باید مسئولیت همه چیز را بر عهده بگیرید. در اطراف صلح

برای ساده سازی این تفکر ، به نظر می رسد که "اگر احساس می کنم دیگران باید مسئول احساسات ، سلامتی و شرایط من باشند ، در این صورت من خودم در برابر احساسات ، سلامتی و شرایط دیگران احساس مسئولیت می کنم."

خوب ، اگر با مثال ، پس مادر ، اگر پسر دانش آموز خوبی است و وارد یک شخص حقوقی می شود. fak. ، این را تجربه می کند "این همه به این دلیل است که من مادر خوبی هستم ، من روی آن سرمایه گذاری زیادی کرده ام ، پسرم موفقیت من است!" (اکنون مشخص است که چرا اینقدر خشم غیر مستقیم نسبت به پسرش وجود دارد اگر او راه خود را انتخاب کند؟ این امر توسط مادر به عنوان از دست دادن شخصی او به عنوان والدین و به عنوان یک شکست تجربه می شود).

اگر شوهر دومین قهرمان داستانی ما به موقع و بدون رژ لب روی پیراهن خود به خانه می آید ، قهرمان آن را به گونه ای تجربه می کند که نتیجه اعمال و اعمال او است. او ممکن است فکر کند: "همه اینها به این دلیل است که من همسر خوبی هستم."

معاملات را می توان با هر کسی و در مورد هر چیزی انجام داد. می توانید با ایده هایی در مورد کارما و پیش بینی های نجومی معامله کنید. در همه اینها ایده نفوذ پذیری وجود دارد: چیزی بیشتر از من در این جهان وجود دارد. و این چیزی است که روی من تأثیر می گذارد. این ایده ای کاملاً منطقی و واقع گرایانه برای سلیقه من است.

اما در اینجا اینطور مشخص می شود که اگر مسئولیت و قدرت واقعی من بر زندگی من به وضوح شناخته نشود: و اگر کاری را انجام دهم که بیشتر معتقد است درست است ، در عوض آنچه را که نیاز دارم به دست می آورم.

آیا معامله را به رسمیت می شناسید؟

تنها کمین این است که چهره والدین به جهان (خدا ، طالع بینی و غیره) واقعاً می تواند از این بازی با معاملات پشتیبانی کند (در واقع ، این بازی را آموزش دهید) ، اما جهان اساساً نسبت به معاملات بی تفاوت است. او واقعاً بزرگتر از هر یک از ما است و بر اساس قوانین خودش زندگی می کند ، صرف نظر از این که در تخیلات خود چه نوع معاملاتی را انجام می دهیم.

بنابراین ، اغلب معلوم می شود که با چنین مدل هایی ، قربانیان زندگی خود را نمی گذرانند و تمام تلاش خود را صرف جستجوی بازگشت سرمایه خود می کنند (تلاش های سرمایه گذاری شده ، به امید به دست آوردن آنچه در عوض می خواهند).گاهی اوقات آنها بیشتر و بیشتر می ریزند تا مطمئناً برگردند. اما معلوم می شود که یک باتلاق مکنده بیشتر و بیشتر است.

چگونه می توان از این دایره مثلث مکنده قدرت خارج شد؟

خوب ، طبق معمول در این مجله ، در کلمات همه چیز ساده است:

1. توجه کنید. بررسی کنید که چگونه گذار از قربانی به تعقیب کننده رخ می دهد. از تعقیب کننده تا ناجی غریق و غیره

2. مبحث وابستگی همیشه با تشخیص مرزهای خود همراه است. (که بدون این کار بسیار وسیع ، شامل احساسات ، اعمال و تجلیات افراد دیگر ، رویدادها و غیره) تجربه می شوند. و مرزها همیشه با احساس خشم همراه است. این احساس خود را کشف کنید. تحت چه شرایطی عصبانیت خود را بر رویکرد بسیار بسیار فشار می آورید؟ کی و چگونه منفجر می شوید؟ به طور کلی ، نکته اصلی این است که یاد بگیرید تا حد امکان عصبانیت خود را تشخیص دهید. تشخیص و احساس خشم به معنای قسم خوردن با همه ، فرستادن کسی یا ضربه زدن به صورت نیست. توجه به احساس و عمل از روی انگیزه دو چیز متفاوت است. توجه به یک احساس به شما این امکان را می دهد که در مورد موضوع "من با این احساس چه چیزی به خودم منتقل می کنم؟"

3. مهمترین نکته. در موقعیت قربانی ، همیشه دو تجربه قطبی وجود دارد - قدرت شخصی بزرگ و تجربه نفوذ شما ، که به طور دوره ای با تجربه ناتوانی ، ناامنی و وابستگی جایگزین می شود ، گویی که به یک شخص یا حتی شرایط بسته شده اید ، از انتخاب محروم است

این به دلیل عادت تمرکز بر روی چیزی / بر شخص دیگری است ، نه فقط بر روی خود. به یک معنا ، مراقبت و توجه به دیگران (از جمله منابع آنها) آسانتر از ذخیره موجودی واقع بینانه از منابع خود و تمرکز بر کار برای افزایش آنها است (نه با هزینه شخص دیگری ، این مهم است).

در روابط ، این امر می تواند در جستجوی دلایل و بهانه هایی نشان داده شود که چرا شریک زندگی این کار را می کند و نه آن (این به این دلیل است که او دچار آسیب کودکی شده است / این به این دلیل است که او / آنها … …) ، اما در پشت همه این تحقیقات جذاب باروت کافی برای منافع شخصی ، زندگی آنها ، علایق ، لذتها و منابع آنها (از جمله مادی) ندارد.

سعی کنید بیشتر به منابع خود و توسعه آنها علاقه مند باشید. چیزهای جدید را امتحان کنید ، خود را با تجربیات جدید پر کنید - این می تواند تا حدی از نظر تغییرات در منابع شما ناامید کننده باشد ، اما بسیار به واقعیت واقعی کشیده می شود. و همیشه پشتوانه محکمی در آن وجود دارد. این بدان معناست که با گذشت زمان می توانید منابع خود را طوری تقویت کنید که شادی و هماهنگی درونی شما بیشتر به شما بستگی داشته باشد. و بنابراین شما یک انتخاب دارید - فقط به منابع خود تکیه کنید یا به کسی اعتماد کنید. عدم انتخاب معمولاً زندگی را بسیار دشوار می کند. اما برای اینکه بتوانید آزادانه انتخاب کنید ، گاهی اوقات باید کارهای زیادی از روح انجام دهید.

بنابراین می رود. ناگهان چنین پستی متولد شد.

توصیه شده: