قربانی و متجاوز - 2 روی یک سکه

فهرست مطالب:

قربانی و متجاوز - 2 روی یک سکه
قربانی و متجاوز - 2 روی یک سکه
Anonim

قربانی و متجاوز ، سادیست و مازوخیست دو روی یک سکه هستند. قربانی دارای ویژگی های متجاوز است و متجاوز اغلب در حالت قربانی قرار می گیرد. یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. آنها متناوباً تغییر می کنند و در نتیجه حلقه معیوب رنج ، جستجوی عدالت و پیروزی قصاص را می بندند.

این الگوی رفتاری وحشتناک در یک فرد چگونه شکل می گیرد؟

متجاوزان و قربانیان آینده ، در دوران کودکی ، تقریباً در شرایط مشابهی از آزارهای روانی یا جسمی خانگی رشد می کنند. اغلب ، والدین آنها از ابراز احساسات گرم نسبت به کودک و تشویق های لمسی منع می كنند - آنها به اندازه کافی نخواهند داشت ، به سر او نمی زنند ، از او در راه یادگیری جهان حمایت نمی كنند ، اما سخاوتمندانه انتقاد و لگد به او هدیه دهید شخصی که در بزرگسالی با خشونت روبرو شده است به احتمال زیاد می گوید که مادر و پدر هرگز به او نگفتند که او را دوست دارند ، او خوب است ، به ندرت با او بازی می کنند ، اما اغلب او را مجرم و مجازات می کنند. بنابراین ، کودک تصور تحریف شده ای بر این واقعیت دارد که تنها از طریق خشونت می تواند ارتباط ، توجه و ارتباط عاطفی قوی با والدین دریافت کند. اگر کودکی هنگام شکل گیری مرحله رشد جنسی با خشونت روبرو شود ، در آینده یا ناخودآگاه با همسر خود خشونت را بازتولید می کند ، یا به BDSM علاقه مند می شود.

در اینجا مثالی از نحوه وقوع چنین تعهدی آورده شده است:

مادر و کودک در پارک قدم می زنند. مامان روی نیمکت می نشیند و در افکار خود می چرخد ، یا در اینترنت می گذرد ، و فرزند 6 ساله اش ، با پیدا نکردن دوستان در سایت ، سعی می کند توجه او را جلب کند - او از او س asksالات می پرسد ، نزدیک او می پرید ، بدون با دریافت هرگونه عکس العمل ، او توپ را گرفته و به سمت او پرتاب می کند. سرانجام ، مامان از افکار خود منحرف می شود ، تحریک در او در این یک ساعت و نیم نادیده گرفتن کودک در او جمع شده است ، و او شروع به سرزنش و سر زدن به پایین می کند. و پسر آرام می شود ، ساکت می شود و حتی تا حدودی خوشحال می شود که در نهایت به او توجه کردند ، حتی اگر تهاجمی باشد ، اما احساس می کند که او زنده است ، که او یک مکان خالی نیست. در این لحظه ، یک شکل مخدوش از روابط ثبت شد ، زیرا این تنها راه تعامل با مادر بود ، بنابراین ، در چنین خانواده هایی ، کودکان عمداً به قصد مجازات که در آن نزدیکی با یکی از عزیزان و تنها شکل ممکن لمس پنهان است

چنین کودکی که بزرگ می شود و وارد جامعه می شود ، شروع به انتقال نشانه های قربانی از طریق رفتار ، وضعیت بدن ، تنبل صدا می کند ، بنابراین متجاوز را به تعامل دعوت می کند. این لزوماً یک دیوانه کودک دوست نیست ، ممکن است همکلاسی پتکا باشد ، که خوک های خود را می کشد و کیف خود را برمی گرداند ، یا دانش آموزان دبیرستانی که در تعطیلات نان می گرفتند. علاوه بر این ، قربانی (هم کودک و هم بزرگسال) مزایای پنهان خود را دارد ، بنابراین رهایی احساسی پیدا می کند - از احساس گناه خلاص می شود و احساس تسکین می کند. در اعماق او ، اعتقاد محدودی دارد که شایسته چنین رفتاری است.

اگر کودک پرخاشگری بیشتری نسبت به احساس گناه داشته باشد ، ویژگی های تجاوزگر شکل می گیرد. او می خواهد تمام سناریوهایی را که با او انجام شده بود بازپخش کند ، بنابراین در جستجوی قربانی به جامعه می رود. علاوه بر این ، او به افراد قوی و بزرگسال نزدیک نمی شود ، اما علائم قربانی را از افراد ضعیف می خواند. او بصورت شهودی قربانی خود را شناسایی می کند ، که ناخودآگاه اجازه سوء استفاده دارد. به هر حال ، دیوانه ها نیز قربانی خود را از این طریق انتخاب می کنند. با رفتن به شکار ، می توانند با صد زن ملاقات کرده و آنها را رها کنند ، و تجاوز به 101 که علائم لازم را نشان داد ، بنابراین برای ایمن ماندن ، نه تنها شرکت در دوره های دفاع شخصی ، بلکه توقف پخش نیز بسیار مهم است. علائم یک قربانی

در حال بزرگ شدن ، چنین کودکانی یکدیگر را ملاقات می کنند ، عاشق می شوند ، خانواده می سازند و این سناریوها را در آنها تکرار می کنند تا نیازهای آنها به خشونت برآورده شود ، زیرا اگر با این تثبیت در درمان کار نکنید ، این امر برای زندگی ادامه می یابد.

خانواده های دارای خشونت بسیار قوی هستند. اما در چنین خانواده هایی عشق وجود ندارد. مردم از یکدیگر متنفرند ، رنج می برند ، به معنای واقعی کلمه می خواهند شریک خود را بکشند ، اما این رابطه را پایان ندهند زیرا اعتیاد ایجاد شده است. و هنگامی که شروع به کار با زنی می کنید که قربانی خشونت خانگی شده است ، با نیاز او برای تحقیر ، تجاوز و سرکوب مواجه می شوید. او به آن نیاز دارد ، و او راه دیگری برای تعامل با یک عزیز ندارد ، او در دوران کودکی شکل نگرفته است.

یا ، به عنوان یک بزرگسال ، کودکی که با آزار روحی و جسمی روبرو شده است ، درگیر BDSM شود. وقتی به روانشناس می آید ، می گوید:

- چرا من اغلب فانتزی های شهوانی دارم که در آنها به من تجاوز می شود یا به من تجاوز می شود؟ چرا از این لذت می برم؟

روانشناس:

- آیا در کودکی خشونت را تجربه کرده اید؟ در خانواده؟

او:

- نه من یک خانواده معمولی داشتم. من چنین چیزی را به خاطر نمی آورم.

- و شما تماشا می کنید که چگونه روابط شما با والدین شما در حال توسعه است؟ آنها احتمالاً از دستکاری بافته شده اند. و دستکاری چیست - این نوعی خشونت روانی است. شخصی که از دوران کودکی زبان دستکاری را آموخته است ، نمی داند که چگونه می تواند در غیر این صورت باشد ، او دستکاری را به عنوان یک هنجار در نظر می گیرد ، هنگامی که این اتفاق برایش می افتد احساس نمی کند و نمی داند که چه زمانی خودش از دیگران در این راه استفاده می کند. این را می توان با هوای یک کلان شهر کثیف مقایسه کرد ، فرد به آن عادت می کند و برای او این شرایط معمول زندگی است. اما به محض عزیمت به جنگل ، ممکن است شروع به خفگی کند ، زیرا بدن به هوای تازه عادت ندارد و برای تطبیق به زمان نیاز دارد. هنگامی که پس از مدتی فرد به خانه باز می گردد ، به راحتی بوی تند دود و گازهای صنعتی را استشمام می کند.

با شروع کار با روانشناس ، فرد به تدریج تجربه روابط سالم را بدست می آورد و شروع به مشاهده دستکاری دیگران می کند. او زمانی متوجه می شود که خویشاوندان احساس گناه و وظیفه را تحت فشار قرار می دهند ، هنگامی که ترس از دست دادن رابطه را در او ایجاد می کنند ، هنگامی که با غرور یا غرور او بازی می کنند تا چیزی از او بگیرند. این اولین قدم از چرخه معیوب خشونت است.

سمت سایه قربانی و متجاوز

قربانی چگونه سایه خود را نشان می دهد؟ او به هر طریقی که باشد نشان می دهد که عصبانی است و بی گناهی خود را حفظ می کند: می بینی ، من کبود شده ام! تقصیر توست! »، برای اطرافیانش او ضعیف و خوب است ، اما در واقع ، متجاوزانه و حیله گری ، متجاوز خود را می کشد. متجاوز احساس گناه می کند و رنج می برد. در این لحظه ، طرف سایه او آشکار می شود - قربانی. پس از مدتی ، او نمی تواند این فشار گناه را تحمل کند. گناه مضاعف به پرخاشگری تبدیل می شود. خشم او بیشتر می شود و لحظه ای که دوباره دعوا می شود. رابطه آنها دوباره در مسیر ضعیف قرار دارد. هر یک از شرکت کنندگان آزادی خود را دریافت می کنند و نیاز سایه خود را برآورده می کنند.

افرادی که BDSM را تمرین می کنند در واقع نسبت به قربانیان و تجاوزگران داخلی هوشیارتر هستند. زیرا آنها آشکارا نیازهای مبهم خود را با ارکستر در میان می گذارند ، به جای این که با ترفندها و ترفندها مشت کنند. و همچنین اصل احتیاط و رضایت داوطلبانه به خشونت را رعایت می کنند. این باعث می شود روابط آنها به سطح جدیدی برسد ، زیرا هیچ احساس گناهی در قبال آنچه انجام داده اند وجود ندارد و شرکت کنندگان همچنین در مورد آستانه مجاز بودن مذاکره می کنند.

اما این رابطه همچنان آسیب های سوء استفاده در دوران کودکی را در پی دارد و بارها و بارها آن را بازتولید می کند. تثبیت اشتباه کودکان به این واقعیت منجر می شود که فقط از طریق درد و تحقیر فرد می تواند رهایی عاطفی و / یا جنسی دریافت کند.به عنوان مثال ، مردی با معشوقه خود موافقت می کند که او را به شدت با میله شلاق می زند ، یا قبلاً با زانو در کشاله ران او ضربه می زند ، و از این کار نوعی لذت می برد.

فقط تصور کنید تمسخر این کودک چقدر پیچیده بود تا در بزرگسالی بخواهد چنین دردی را تجربه کند. علاوه بر این ، در کودکی او ممکن است خشونت فیزیکی وجود نداشته باشد. سوء استفاده روانی بسیار شدیدتر و شدیدتر از آزار جسمی است.

چگونه می توان پخش قربانی را متوقف کرد؟

1. اول از همه ، شما باید با ایده خوب بودن برای همه خداحافظی کنید. با پخش قربانی ، تلاش برای جلب رضایت ، فرد هدف را دنبال می کند - برای به دست آوردن عشق. او نگرش خوب و مزایای دیگری را خریداری می کند ، زیرا در این لحظه آنها برای او متاسف هستند ، او توجه ، گرما ، حمایت دیگران را احساس می کند. آنها او را می پذیرند ، وقتی قربانی می شود دوستش دارند. یک فرد به دلیل ترس از طرد شدن ، از نشان دادن قدرت یا جنبه های دیگر شخصیت خود می ترسد. او آمادگی این کار را ندارد او در دوران کودکی به خوبی تلقین کرده بود که فقط دختران و پسران خوب دوست دارند.

این ایده را که برخی به شما مدیون هستند ، کنار بگذارید و تمرکز را به خود معطوف کنید:

- چگونه می توانم خود را مورد توجه و حمایت قرار دهم؟

خودکفایی دقیقاً در این واقعیت نهفته است که فرد می تواند از کودک گرسنه خود مراقبت کند و آنچه را که نیاز دارد - گرما ، توجه و مراقبت به او بدهد. او به دنبال جایگزین مادر در مردان یا جایگزین پدر در کارفرمایان نیست.

2. اگر رابطه ای برقرار کرده اید که در آن به عنوان قربانی آشکار ظاهر می شوید ، باید آنها را به حداقل برسانید یا از بین ببرید ، زیرا تقریباً غیرممکن است که از شخصی در نقش جدید دفاع کنید که عادت کرده است خود را با هزینه شما اعلام کند. این رابطه در ابتدا به این دلیل شکل گرفت که شما قربانی آن شده اید و به خود اجازه می دادید روی گردن خود بنشینید. این شخص به هر طریق ممکن در برابر تغییرات درونی شما مقاومت می کند ، تمایل شما برای استقلال در امور مالی ، نظر خود شما و روابط با دیگران را مسدود می کند.

3. سعی کنید از لطف دیگران که به شما می کنند خودداری کنید. سعی کنید هزینه خود را بپردازید و مشکلات خود را حل کنید. تا آنجا که ممکن است مسئولیت روز ، پروژه ، زندگی خود را بر عهده بگیرید. از عبارت "من خودم / خودم می توانم همه کارها را برای خودم انجام دهم" استفاده کنید.

با سادیست داخلی چه می توان کرد؟

برای رهایی از میل به آزار دیگران ، باید خود را کمتر در صف نگه دارید. پارادوکس؟

میل به صدمه زدن چگونه شکل می گیرد؟

هرچه فرد بیشتر سعی می کند چهره خود را حفظ کند ، نمای جلو را مشاهده کند ، سایه او در مقابل این میل بیشتر رشد می کند. شخص می خواهد درست باشد ، در نتیجه پرخاشگری ، کینه ، حسادت ، حسادت را به ناخودآگاه منتقل می کند. جمع می شود ، قدرت می گیرد و با گذشت زمان می خواهد بیرون بیاید. و هرچه این اژدهای درونی قوی تر شود ، دور زدن چارچوب و ممنوعیت ها برای او آسان تر است. این سایه است که باعث انحراف - میل جنسی مخدوش و آبسه - افکار و ایده های وسواسی می شود.

برای کنترل اژدهای خود ، باید خود را تسلیم کند. اگر چیزی باعث عصبانیت ، حسادت ، حسادت در شما می شود ، بهتر است مستقیماً در مورد آن بگویید - "عزیزم ، این باعث می شود که تلفن خود را پنهان کنی." از آنچه دیگران در این لحظه در مورد شما فکر می کنند نترسید ، به احتمال زیاد در این لحظه آنها به آنچه شما در مورد آنها فکر می کنید اهمیت می دهند. حتی اگر ، به همین دلیل ، رابطه سرد شود ، آسیب بسیار کمتری از اژدهای فرار شده به آزادی خواهد داشت ، که به طور شفاهی (و نه تنها) شروع به خیس کردن همه افراد گرفتار می کند.

اگر به خودتان اجازه دهید سبک و خودجوش باشید ، برعکس ، رابطه صادقانه تری به دست می آورد. همچنین ، از گفتن "نه" به آنچه نمی خواهید نترسید.

قبول کنید که می توانید تنها باشید. این گاهی برای همه اتفاق می افتد و در این ، در واقع ، هیچ چیز وحشتناکی وجود ندارد.

اگر در خود تمایلی به قربانی شدن یا خشونت آمیز یافتید ، پس نباید از این ترس داشته باشید و چشم های خود را ببندید به این امید که به نحوی خود به خود از بین برود. این کار نمی کند! (چهره ها تغییر می کنند و رویدادها طبق سناریوی معمول آنها توسعه می یابد. روابط هماهنگ که به ایجاد یکسان با خانواده و دوستان شما کمک می کند.

توصیه شده: