الگوی درماندگی در واکنش به ضربه

تصویری: الگوی درماندگی در واکنش به ضربه

تصویری: الگوی درماندگی در واکنش به ضربه
تصویری: Охламон фильм 1993 года HD Туркменфильм Ohlamon turkmen film #turkmenfilm 2024, ممکن است
الگوی درماندگی در واکنش به ضربه
الگوی درماندگی در واکنش به ضربه
Anonim

تا سن خاصی ، ما منحصراً همان چیزی هستیم که والدینمان درباره ما برای ما پخش می کنند. اگر مادر ما را دوست دارد ، ما در مورد خود می دانیم که ما شایسته عشق هستیم. در صورت رد و کاهش ارزش ، ما با احساس بدی خود گاهی متمایز ، گاهی عمیقا از خود پنهان می شویم.

احساس ضعف خود ، درماندگی در مواجهه با مشکلات زندگی ، بی اعتقادی به نقاط قوت خود و ترس شدید (از مشکلات و شکست) از تجربیات فردی است که از حمایت کافی ، مداوم و پایدار والدین در این زمینه برخوردار نیست. در دوران کودکی ، اما در تجربه مشکلاتی داشت که با قدرت و رشد او مطابقت نداشت.

در یک استعاره مبالغه آمیز: گویی فردی که هرگز ورزش نکرده است موظف به پیروزی در بازی های المپیک است. به این معنا که عقل سلیم به هر فرد بالغ خواهد گفت که اینها الزامات غیرواقعی هستند و نباید با آنها موافقت کرد. اما کودک چنین فیلترهایی را در مقابل انتظارات والدین ندارد. اگر دائماً چیزی از او انتظار می رود یا خواسته می شود ، کودک احساس می کند که باید رعایت کند. در این شرایط ، برخی "دستاورد" می شوند. دیگران با این مسئله کنار نمی آیند ، و اگر والدین در اینجا حمایت کافی را ارائه ندهند و سطح را پایین نیاورند: با ناامیدی و طرد شدن آسیب می بینند. وقتی علاوه بر نظر بزرگسالان در مورد خود ، هنوز چیزی برای اتکا وجود ندارد ، تنها نتیجه ای که به دست می آید این است که خود را بد ، معیوب ، به اندازه کافی مناسب نشناسید ، که مادر از او ناراحت است ، یا مادربزرگ شرمنده است ، یا در مورد پدر نظر بهتری داشت

متعاقباً ، هر گونه دشواری جدید ، حتی ممکن ، می تواند به طور ذهنی با وحشت درمانده روبرو شود. این امر به این دلیل اتفاق می افتد که کودک نمی تواند به طور مستقل میزان گناه و شرم ناشی از ناامیدی والدین را بررسی کند. و در بزرگسالی ، هر زمان که شرایط زندگی به طور بالقوه می تواند یک فرد را تهدید کند ، هرچند در درصد کمی با نتیجه نامطلوب ، آنقدر ترس از تجربه آن کوکتل غیرقابل تحمل احساسات وجود دارد که فلج رخ می دهد. وضعیت در اندازه واقعی مشاهده نمی شود. خطرات بسیار بزرگ تلقی می شوند و خسارات جبران ناپذیری را ایجاد می کنند ، به طوری که در زمینه آنها فرصت های بالقوه به هیچ وجه نمی توانند بر تلاش غلبه کرده و به آنها انرژی بدهند.

اگر فردی مستعد خشونت علیه خود باشد ، زندگی به مبارزه ای بی رحمانه با "حقارت" تبدیل می شود تا خود را مجبور به نادیده گرفتن ناتوانی خود کند و سرانجام دست به کار شود. اغلب ، بدون توجه کافی به نیازهایی که در پشت این شرایط دشوار نهفته است ، فرد پس از مدتی خود را در افسردگی می بیند ، که فقط احساس بدی خود را تشدید می کند. زیرا برای شروع کار ، لازم است از حمایتی استفاده کنید که در دوران کودکی بسیار کمبود داشت. حداقل در شخص درمانگر خود ، که به جستجوی منابع خود کمک می کند ، به موفقیت های او توجه می کند و در مواردی از تجربه که ناامیدی ناگزیر ایجاد می شود ، حمایت می کند. افرادی که تمایل به درماندگی دارند اغلب از تجربه پیش پا افتاده در بسیاری از زمینه های زندگی رنج می برند که به دلیل ترس زیاد از بدست آوردن آن به سختی به دست می آید. این مشکل در پذیرفتن اجتناب ناپذیر به دست آوردن نه تنها تجربه مثبت در زندگی ، بلکه در افزایش توانایی مشتری برای تجربه آن و یادگیری یافتن و درک معنای مثبت آن نهفته است (زیرا هرگونه تجربه ای به قلک دانش ما در مورد خود و جهان می رود..)

اغلب این مشتریان دارای ساختار شخصیت وابسته هستند. و غالباً با فرار از منطقه استرس به اقدامات اعتیادآور ، خرابی هایی را نشان می دهند: هزینه اجباری پول ، پرخوری ، روابط جنسی بی شرمانه ، اعتیاد به قمار ، اعتیاد به کار ، روابط اعتیادآور با یک شریک ، که بقیه عمر را به حاشیه می راند. این راهی است که شما را از حل مشکل اصلی و احساسات غیرقابل تحمل ناشی از آن منحرف می کند. به عنوان مثال ، فردی که در تمام طول زندگی خود از مشکلات مالی رنج می برد ، می تواند برای سفر به او وام بگیرد و سپس هر اتفاقی بیفتد. و پس از بازگشت مجبور می شود که بدهی های خود را به طرز دردناک و دشواری بازپرداخت کند.و این باعث می شود که حتی بیشتر از هر چیزی احساس درماندگی و ناتوانی کنید.

افرادی که دارای الگوهای قوی درماندگی هستند اغلب در دستکاری کنندگان ماهر هستند. برخی از خود در این نقش به خوبی آگاه هستند و ترس را به خوبی تشخیص نمی دهند. دیگران - خود را از کودکی به عنوان یک بازنده فقیر محروم می شناسند و به شدت از تلاش برای جلب توجه به این که بزرگسالان در این موقعیت برای آنها چه کاربردی دارد ، ناراحت هستند.

بیشتر از همه ، این افراد می خواهند "عادی" شوند: به اندازه کافی بالغ ، پایدار ، قابل اعتماد ، قوی ، مستقل و با اعتماد به نفس. اما آنها نمی دانند چگونه این کار را انجام دهند. اشکال سخت و منحرف سازگاری خلاقانه با زندگی (تنها ممکن در یک زمان) ، اگرچه مزایای خود را به همراه دارد ، اما در کل تأثیر مخربی بر سیستم روابط انسانی با خود و جهان دارد و زندگی عاطفی را بار می کند شرم بیش از حد ، احساس گناه و ترس از آینده.

اگر هنگام خواندن این متن ، خودتان را شناختید ، اما در حال حاضر افسرده هستید ، مهم است که برای رهایی از حالت افسردگی کمک بگیرید: در صورت لزوم ، یک متخصص روانپزشک (برای تجویز پشتیبانی دارویی) و یک متخصص پیدا کنید. روان درمانگری که می توانید با او به حالت روانی پایدار برسید. سپس می توانید متوجه واقعیت شوید. در مواردی که من اصلاً تجربه ای ندارم و از به دست آوردن آن می ترسم و در چه چیزی احساس ثبات می کنم؟ من در چه کاری خوب هستم؟ واقعیت این است که من یک بزرگسال هستم و در حال حاضر این پتانسیل را دارم که از قدرت و منابع کافی برای یادگیری مقابله با بسیاری از مشکلات زندگی با تکیه بر شخصی پایدار و قابل اعتماد برخوردار باشم. شکست های احتمالی یا شکست هایی که بیشتر مرا می ترساند چه عواقبی دارد؟ چگونه می توانند بر زندگی من تأثیر بگذارند و چگونه می توانم با آن کنار بیایم ، برای کمک به چه کسی مراجعه کنم؟ (تکرار بدترین سناریو اضطراب را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.) گام به گام.

همه چیزهایی که شخص از دوران کودکی درباره خود می داند - او را در یک لحظه معین در زمان واقعی مشخص می کند. و فقط به لطف تجربه جدید به دست آمده ، می توانید در مورد خود بدانید.

توصیه شده: