روان درمانی در تصاویر بخش اول

فهرست مطالب:

تصویری: روان درمانی در تصاویر بخش اول

تصویری: روان درمانی در تصاویر بخش اول
تصویری: ویدیوی دوم: شناخت منِ ذهنی - بخش اول 2024, ممکن است
روان درمانی در تصاویر بخش اول
روان درمانی در تصاویر بخش اول
Anonim

من بلافاصله به شما هشدار می دهم که گزینه ها ، روش ها و رویکردهای زیادی در کار ما وجود دارد ، و در این مقاله فقط در مورد یکی از آنها می گویم ، که توضیح آن به راحتی و به آسانی راحت است. این روش برای یافتن و رفع علت اصلی مشکل مشتری است. در این نسخه ، روان درمانی در چند مرحله انجام می شود.

مرحله یک چه اتفاقی دارد برای تو می افتد؟

یک مراجعه کننده با مشکلی به روان درمانگر مراجعه می کند. بیایید دو مثال بزنیم:

مثال 1. پیتر از سخنرانی عمومی می ترسد

مثال 2. الکسی از تنبلی و تمایل به تعویق انداختن شکایت دارد

برای وضوح ، اولین مثال را با یک تصویر در هر مرحله ارائه می دهم. مثل این:

1
1

وظیفه درمانگر در این مرحله این است که دریابد مراجعه کننده چه احساساتی را تجربه می کند و وضعیت سخنرانی عمومی برای مراجعه کننده به چه معناست. این مرحله بسته به سطح آگاهی مراجعه کننده ممکن است به مدت طولانی ادامه یابد یا چند ثانیه طول بکشد. در نتیجه ، اطلاعاتی در مورد محتوای زیر به دست می آوریم:

مثال 1. هنگامی که نیاز دارم در مقابل حضار صحبت کنم ، می ترسم که مورد تمسخر قرار بگیرم / مورد ارزیابی منفی قرار بگیرم / با گوجه فرنگی بیرون راندم / دوش بگیرم. برای من ، این بدان معناست که من بی ارزش / بد / بی ارزش هستم

مثال 2. هنگامی که من نیاز به انجام کاری دارم ، آن را به آخرین کار موکول می کنم ، زیرا اگر شروع به انجام آن کنم و آن را انجام دهم ، قطعاً احساس نهفته ای در من ایجاد می شود که کسی آن را دوست نخواهد داشت - و او مرا سرزنش خواهد کرد

یعنی روان درمانگر موارد زیر را درک می کند:

مثال 1. پیتر از ارزیابی می ترسد و ارزیابی منفی از بیرون برای او به معنای از دست دادن عزت است

مثال 2. هرگونه فعالیت شخصی در الکسی باعث ترس از مجازات او می شود

2
2

مکانیسم اینکه چرا پیتر از صحبت کردن می ترسد و چرا الکسی برای انجام تجارت تنبل است ، ما متوجه شدیم ، به مرحله دوم می رویم.

مرحله دو همه ما از کودکی آمده ایم

در اینجا ما باید از مشتری دریابیم که پیتر در کجا و تحت چه شرایطی یاد گرفت که هنگام ارزیابی نظر خود از ارزیابی بترسد و الکسی (مثال 2) آموخت که هنگام مجازات از مجازات بترسد.

در نتیجه مرحله دوم ، چیزی شبیه به این داستان دریافت می کنیم:

مثال 1. وقتی در کودکی چیزی می گفتم ، آنها به من پاسخ می دادند که من احمق هستم ، یا "اینجا شما هستید ، از شما نپرسیدند." من به یاد ندارم که نظر من پشتیبانی شود ، اما به یاد دارم که من بسیار مورد سرزنش قرار گرفتم

مثال 2. من اغلب به خاطر شکستن چیزی یا انجام کار اشتباه مورد سرزنش قرار می گرفتم. پدر و مادرم به ندرت شیوه تمیز کردن زمین یا پوست کندن سیب زمینی را دوست داشتند ، معمولاً می شنیدم که "کج" هستم. من برای الف مورد تحسین قرار نگرفتم ، این امر بدیهی تلقی شد ، اما من برای F ها مورد سرزنش قرار گرفتم

یعنی ، در دوران کودکی ، تصویر به این شکل بود:

3
3

برای درمانگر ، این داستانها در یک دنباله منطقی به هم مرتبط هستند:

مثال 1. ترس پیتر از ارزیابی به این دلیل است که او اغلب در دوران کودکی منفی ارزیابی شده است. او تقریبا هیچ تجربه ای از ارزیابی مثبت ندارد. او هنوز با این احساس زندگی می کند که فقط می تواند حماقت را "منجمد" کند. و اینکه هر چه می گوید علیه او در قالب انتقاد به کار برده می شود. این افکار ناخودآگاه در سطح یک بازتاب بوجود می آیند. در قالب شعاری در ناخودآگاه ، مشکل او این گونه به نظر می رسد: "بهتر است چیزی نگویم ، زیرا آنها به هر حال انتقاد خواهند کرد."

مثال 2. در الکسی ، ترس از بازیگری با مجازات فعالیت های رایگان کودکانه ای که او نشان داد ، همراه است. او هنوز با این احساس زندگی می کند که اگر فعالیتی نشان دهد ، بلافاصله مجازات می شود. این احساس به طور غیرقابل کنترل و ناخودآگاه در سطح یک بازتاب بوجود می آید. آگاهانه ، الکسی فقط احساس تنبلی و عدم تمایل به انجام کاری می کند. در قالب یک شعار ناخودآگاه ، مشکل او این گونه به نظر می رسد: "من ترجیح می دهم تا زمانی که مجازات نشوم کاری انجام ندهم."

به نظر می رسد که مشتری در حال حاضر یک فرد بالغ است ، اما در سر او ، با اینرسی ، هنوز کوچک به نظر می رسد:

4
4

مرحله سوم برای داشتن کودکی شاد هرگز دیر نیست

اینجاست که ما نگرش های احساسی خود را نسبت به تجربیات دوران کودکی تغییر می دهیم.توجه! ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم ، اما می توانیم آن را دوباره ارزیابی کرده و تصمیم متفاوتی بگیریم (شعار را تغییر دهید).

مثال 1. مسئله پیتر به دو تقسیم می شود: یکی کوچک و دیگری بسیار بزرگ. کوچک: این که والدینش او را بی ارزش کرده اند. نکته بزرگ این است که به همین دلیل او یاد گرفت که ارزش خود را کاهش دهد ، تصمیم گرفت که چیزی در مورد او اشتباه است - و او نمی تواند چیزی ارزشمند بگوید. ما نمی توانیم در مورد این واقعیت که والدینش او را بی ارزش کرده اند کاری انجام دهیم - این گذشته ای است که قابل برگشت نیست. اما ما می توانیم مشکل اصلی او را حل کنیم: او از خود قدردانی می کند ، حتی اگر والدینش اینطور نباشند ، احساس می کند که همه چیز برای او خوب است و می توان به کودک مزخرف گفت - این طبیعی است و این دلیلی برای بی ارزش کردن خود نیست. وقتی پیتر کوچک بود ، این وظیفه خارج از قدرت او بود. اما اکنون او بزرگ شده است و پیتر بزرگسال می تواند نتیجه گیری مستقل از بزرگسالان انجام دهد

مثال 2. مشکل الکسی نیز به 2 قسمت تقسیم می شود. بخش کوچکی: ممنوعیت ها و مجازات های والدین. بزرگ: او هنوز به خود اجازه فعالیت نمی دهد. ما نمی توانیم زمان را به عقب برگردانیم و کودکی را از مجازات نجات دهیم. اما ما می توانیم مشکل اصلی او را حل کنیم: الکسی ممکن است متوجه شود که هیچ کس مدت زیادی است که او را مجازات نکرده است. و این که دیگر هیچ فایده ای ندارد که خود را از عمل محدود کنید. اکنون او بزرگ شده است و می تواند با خیال راحت به خود اجازه فعالیت بدهد

این برای درمانگر به نظر می رسد:

5
5

اکنون وظیفه ما این است که این کار را انجام دهیم:

6
6

این مشکل اصلی را حل می کند: پیتر ارزش خود را کاهش می دهد - و شروع به درک می کند.

مرحله چهارم بررسی نحوه عملکرد آن

یک روان درمانگر خوب به شما پیشنهاد می دهد تا نتایج کار را در واقعیت بررسی کنید. او می پرسد هفته چگونه گذشت ، آیا عملکرد بعدی آسان تر بود ، آیا پیشرفتی در فعالیت های برنامه ریزی شده وجود داشت؟

مثال 1. در اینجا ، به عنوان مثال ، پیتر یاد گرفت که برای خود ارزش قائل شود ، حتی اگر در بین اطرافیان خود حمایتی پیدا نکند. اکنون ، با فکر کردن در مورد عملکرد ، او فشار نمی آورد و در عرق سرد نمی ریزد. اگر او یاد گرفته است که چگونه این کار را در مطب رواندرمانگر انجام دهد ، زمان انجام این کار در واقعیت رسیده است

مثال 2. الکسی وقتی در مورد چیزهایی فکر می کند تمایلی به فرار از اینترنت ندارد ، اما اکنون با تمایل به انجام آنها فکر می کند. اگر او این را آموخته باشد ، بررسی واقعیت به طور خودکار اتفاق می افتد: او قفسه را میخ می کند ، آشغال را در گنجه برچیده و سرانجام برای آرایش مو می رود

در تصویر به این شکل است:

7
7

اگر بررسی موفقیت آمیز باشد ، من و مشتری می توانیم به مشکل دیگری برویم یا کار را تمام کنیم.

امیدوارم این مقاله چیزی را برای شما روشن کرده باشد. اجازه دهید به شما یادآوری کنم که این تنها یکی از روش های بسیاری است که ما کار می کنیم. در یک جمله: درمانگر به یافتن و از بین بردن علت مشکل کمک می کند. و سپس مشتری قدرت حل مشکل در زمان حال را دارد.

توصیه شده: