2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
نقطهی بدون بازگشت. جدایی طلاق مرگ.
چرا تحمل شکست ، قطع رابطه ، مرگ یکی از عزیزان بسیار سخت است؟ امروز در پارک کنار رودخانه قدم زدم و فکر کردم ، موقعیت های مختلف ، موارد بالینی را به خاطر آوردم و احساس خودم را گرفتم
طلاق ، جدایی ، گسست روابط یک موضوع نمادین "مرگ" است.
چیزی که اتفاق افتاده و قابل بازگشت نیست ، که برای همیشه از بین رفته است ، برای همیشه در گذشته باقی می ماند. درست مانند مرگ (یک شخص مهم) موضوع "طلاق" نمادین است ، هنگامی که در طول زندگی ، به دلایلی ، یکی از همسران واقعاً (آگاهانه یا ناخودآگاه) می خواست ، اما نتوانست از دیگری جدا شود ، ترک کند ، بنابراین صحبت کردن "جدا شدن" به آزادی. به خصوص اگر این مرگ در سنین نسبتاً جوان و بالغ رخ دهد و نه در سنین بالا.
و از این نظر ، من چندین مورد بالینی داشتم که روابط سمی و ناکارآمد در خانواده باعث رنج می شد ، اما فرد تحمل می کرد ، از درگیری ها اجتناب می کرد ، مشاجرات را برطرف می کرد ، توجه نمی کرد ، وانمود می کرد که هیچ اتفاقی نیفتاده است. حل مشکل امکان پذیر نبود و شاید من نمی خواستم. و طلاق ترسناک است! و احساس گناه - ترک همسر و دو فرزند ، این غیرممکن است. اما در اینجا مرگ ناشی از یک بیماری نامفهوم است ، گاهی ناگهانی ، ناگهانی ، گاهی علائم انباشته شده برای سالها و گاهی تصادف. به نظر می رسد ، خوب ، این اتفاق می افتد ، زندگی … و همه اینها.
اما در واقعیت ، آجرها فقط از آسمان بر سر آنها نمی افتند. چنین آجری وجود ندارد. و اگر وجود داشت - پس چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب بودید؟ چرا شما اینقدر فضای زندگی خود را در اطراف خود ساخته اید؟ ممکن است پاسخ های کمی وجود داشته باشد ، ممکن است بسیاری وجود داشته باشد. اما آنها هستند. هر کس مختص به خود است.
و چرا اینقدر دردناک و بد است وقتی کسی شما را ترک کرد ، و شاید نرود ، بلکه رفت ، رفت ، رابطه شما را پایان داد؟ اشتیاق ، احساس از دست دادن غیرقابل تحمل ، تمایل وحشیانه برای بازگرداندن همه چیز (یا بهتر بگویم ، نه همه چیز ، بلکه فقط بهترین چیزی که اتفاق افتاده است) دائماً از بین می رود. پاسخ: زیرا رابطه "مرده" است. یا کسی آنها را "کشته" (یکی یا هر دو). و همراه آنها ، به صورت نمادین ، باید تصویری از شخصی را که در زندگی شما برای همیشه ترک کرده است و دیگر با آن کلمات محبت آمیز شما را صدا نمی کند ، در دستان خود نخواهید دفن کرد ، مانند گذشته دست شما را نمی گیرد ، شما را در برابر او نگه نخواهد داشت … و احساس ناامیدی ، ناامیدی ، ناتوانی …
و به دلایلی مردم می گویند - زمان شفا می یابد ، شما آن را فراموش خواهید کرد ، با دیگری ملاقات خواهید کرد ، خود را جمع کنید ، حواس شما پرت شود … و زمان به کندی می گذرد … و درد همیشه شدت می گیرد و از بین می رود. و به نظر می رسد چاره ای نیست.
اما او باید باشد ، و هست.
خارج شدن از تجربه از دست دادن - در صورت پذیرش ، بیرون رفتن در جستجوی منابع و پشتیبانی. و خوب است که از کجا می توان این پشتیبانی را دریافت کرد ، اگر حداقل کسی برای صحبت کردن ، باز کردن ، فریاد کشیدن وجود دارد. حمایت وجودی و جستجوی معانی جدید بودن ، پر کردن خلا ، گذراندن در تمام مراحل غم و تشکیل فضای جدید زندگی شما. رها کردن کسی که می خواهد برود انتخاب او را بپذیرید. مرحله تکمیل.
نقطه.
بله اتفاق افتاد.
با من.
و همینطور است.
اما من هنوز زنده (زنده) هستم ، زندگی می کنم و به زندگی خود ادامه خواهم داد.
چرا باید زندگی کنم ، از چه منبعی باید استفاده کنم. و خیلی خیلی بیشتر … و همه پاسخ ها در خود شخص است.
هرگز ناامید نشوید. تا زنده ای ، این پایان کار نیست. این بدان معناست که راه شما هنوز طی نشده است. این بدان معناست که جهان هنوز به شما نیاز دارد ، جهان به شما ، خودش نیاز دارد. و این بدان معناست که همه چیز هنوز در پیش است ، به خاطر آن ارزش زندگی کردن را دارد.
با عشق ، همراه سفر شما در مرحله مهمی از زندگی. از طریق سختی به ستارگان…
توصیه شده:
بازگشت واقعی: اسرار بازگشت شریک ترک شده
بازگشت شریک سابق تقریباً در 100 cases موارد شروع می شود ، اگر اجازه دهید فرد کمابیش از نظر محیطی برود: بدون توهین ، بدون تحقیر بیش از حد و بدون تهدید برای انجام کاری با خود یا با او. اگر قبل از خروج او را خیلی محکم ضربه بزنید ، بازگشت ممکن است شروع نشود ، زیرا ترس یا انزجار نسبت به شما قوی تر از عقب کشیدن زمین خواهد بود.
مرد در حال مرگ "خرید" می کند؟ شکست بازاریابی و بازگشت به شکر کوتاه با پسر شکرگزار
بدیهی است ، هر نویسنده ای که به چنین موضوعی پیچیده بپردازد ، دیدگاه های شخصی یا نزدیک خود را بیان می کند. من کاملاً جزمی صحبت خواهم کرد ، بدون قید و شرط "به نظر من" ، "به نظرم می رسد" ، "احتمالاً" و سایر یادآوری هایی که هیچ پاسخ نهایی ندارم.
بدون جدایی - شما ملاقات نخواهید کرد. تأملاتی در مورد اهمیت جدایی
اینها بازتابی در مورد جدایی جسمانی نیست ، بلکه احساسی است ، وقتی همه زنده و سالم هستند و چیز دیگری ناپدید شده است. احساسات و تجربیات من ، روابط ، ارزشها. آنها دیگر نیستند. و سپس من نه با مردم ، بلکه با احساساتی که در کنار آنها زندگی می کردم ، جدا می شوم … من با برخی از خودم ، با برخی از بخشهایم ، از تجربیاتم جدا شدم … و این بسیار دردناک است ، زیرا آنها برنگردد و این به خصوص دردناک بود زیرا آنها بسیار ارزشمند و مهم بودند.
نقطه بدون بازگشت: مادرم و اعتیاد به الکل
همسر نوشیدن یک تصویر کلاسیک است: ترسناک ، غم انگیز ، اما کاملاً معمولی. زن مشروب هنوز بی معنی تلقی می شود. در بهترین دوره های زندگی ، مادرم فوق العاده بود. او فوق العاده حیاتی بود - و آسیب پذیر. برای همه چیز بسیار باز است - گاهی اوقات این گشودگی دردناک می شود ، به تلاش برای مجبور کردن افراد دیگر نیز برای باز شدن تبدیل می شود ، حتی اگر آنها نمی خواهند.
سه مرحله سندرم قربانی و نقطه بدون بازگشت
بخش کوچکی از مقاله ای از فصل سندرم قربانی از کتاب "یادداشت های یک روانشناس تمرین کننده". برای 12 سال کار با سندرم روان تنی و اضطراب ، من مقدار کافی مطالب را جمع آوری کرده ام ، که بخش کوچکی از آنها را در این مقاله منتشر خواهم کرد.