مجوزهای مادر در زندگی بزرگسالان یک دختر

فهرست مطالب:

تصویری: مجوزهای مادر در زندگی بزرگسالان یک دختر

تصویری: مجوزهای مادر در زندگی بزرگسالان یک دختر
تصویری: مادر، از دختر های دوقلویش عکس میگیرد و دکتر ها چیز غافلگیر کننده ای را کشف میکنند 2024, ممکن است
مجوزهای مادر در زندگی بزرگسالان یک دختر
مجوزهای مادر در زندگی بزرگسالان یک دختر
Anonim

این مقاله برای کسانی است که بهترین رابطه را با مادر خود ندارند. چگونه یک مادر مادام العمر به دختر خود نگرش منفی می دهد؟ چرا ردیابی و رفع این تنظیمات بسیار مشکل است؟

النا مدیر بسیار موفقی است. هر کاری که او انجام می دهد ، موفق می شود. مدیریت النا را دوست دارد - او یک کارمند بسیار مسئول است ، او هر کاری را به عهده می گیرد. در عین حال ، او درخواست افزایش حقوق نمی کند و نیازی به ارتقاء ندارد. کارمند بسیار دوستانه ، با استعداد. خود النا بسیار سخت گیر است ، درک می کند و همیشه دوست دارد نظر خود را ثابت کند. از آنجا که او همیشه حق دارد ، چه چیزی روشن نیست؟ او خیلی دیر به خانه می آید زیرا بیشترین کار را برای انجام دادن دارد. شاید رئیس بالاخره متوجه موفقیت های او شود و ارتقاء در موقعیت و حقوق را ارائه دهد. و النا همچنین دارای یک مادر سلطه گر است ، که اگرچه با دخترش زندگی نمی کند ، اما با جدیت "انگشت خود را روی نبض نگه می دارد". او وظیفه مقدسی خود می داند که با دخترش تماس بگیرد و او را برای همه چیز سرزنش کند: برای ازدواج نکردن ، برای دیر کار کردن ، برای موفقیت های بزرگ و برجسته. مادرم می گوید: "من در سن شما هستم …" و او در مورد جوانان بی پایان موفق خود صحبت می کند ، در مورد نحوه اداره شرکت ، نحوه موفقیت در مردان. نه مثل یه دختر بعد از هر چنین گفتگویی ، النا تا صبح روی بالش گریه می کند و نمی تواند بفهمد که چرا اینقدر ناراضی است ، چرا هر بار که با مادرش صحبت می کند اینقدر عصبانی می شود و چرا مادرش او را خیلی دوست ندارد … اگر فقط مادرم سرانجام متوجه تمام تلاشهای او می شود و از آن قدردانی می کند … سپس او دختر زشت خود را دوست خواهد داشت.

در یک جفت مادر و دختر چه اتفاقی می افتد و چرا این اتحاد همیشه اینقدر دشوار است؟

تا حدود سه سالگی ، هر دو دختر و پسر از نظر روانشناسی به طور یکسان رشد می کنند ، راه رفتن ، صحبت کردن ، مراقبت از خود ، بازی با همسالان خود ، گذراندن تمام مراحل جدایی-جدا شدن (در مورد کسانی که این کار را نمی کنند) یاد می گیرند. برو - داستان دیگری). نقطه عطف در سن 4-6 سالگی ، هنگام حل و فصل پیچیده موسوم به ادیپوس ، رخ می دهد. پسران در شرایط مطلوب از آن با موفقیت عبور می کنند و دختران … دختران هرگز از آن عبور نمی کنند. نتیجه خروج از دوره ادیپ ، Super-I شکل گرفته است ، توانایی درک و پذیرش قوانین و قوانین ، پسران این وعده را دریافت می کنند که وقتی بزرگ شوند ، همسر جوان ، زیبا و زیبا خود را خواهند داشت. و برای دختر همه چیز پیچیده تر است. با بازگشت به پدرش ، او برای همیشه شاهزاده خانم او ، دختر طلایی او ، زن اصلی او می شود. پدر دخترش نمی تواند قانون و قاعده ای را که برای پسرش تعیین می کند ، تعیین کند. و مامان؟ و مادر با دخترش وارد مبارزه ای رقابتی می شود. برای توجه شوهرش ، برای موقعیت او در زیر آفتاب. ما باید نشان دهیم و ثابت کنیم که او در اینجا معشوقه است. و این علیرغم این واقعیت که در حالت ایده آل ، پدر باید آموزش ببیند (قوانین ، قوانین زندگی را بیان کند) و مادر باید فرزند خود را بی پایان دوست داشته باشد. آیا افسانه شاهزاده خانم و هفت قهرمان را به خاطر دارید؟ "اما شاهزاده خانم دوست داشتنی است ، همه سرخ و سفیدتر است." حسادت غیرقابل کنترل و ناخودآگاه باعث می شود که مادر به هر طریق ممکن ممنوعیت هایی را در مورد کوچکترین جلوه ای از خود ، هویت و شخصیت خود بر دخترش اعمال کند. و نه به خاطر اینکه دخترش را دوست ندارد. بلکه ، چون او عاشق نیست و خود را نمی پذیرد ، یک چیز ساده را در خود تشخیص نمی دهد: "افراد ایده آل وجود ندارد ، و من نیز ایده آل نیستم." این رد او را مجبور می کند تا بی وقفه به همه اطرافیان ثابت کند که او بهتر است ، می تواند ، کنار می آید. اثبات این برای یک دختر آسان تر است ، زیرا او کوچک است. و همه اینها ناخودآگاه و با بهترین نیت اتفاق می افتد.

کودک تقریباً همه اتفاقاتی را که قبل از 4 سالگی برایش افتاده بود فراموش می کند ، اما مبهم به یاد می آورد که یک بار بی نهایت و بی قید و شرط دوستش داشته است. و دختر تا آخر عمر برای عشق بدون قید و شرط مادر تلاش می کند ، در حالی که مجبور نبود برای انجام کاری تلاش کند تا مادرش او را دوست داشته باشد. همینطور دوست داشت

"ببین ، چه آشفته ای! اما Tanechka همسایه باهوش ، مرتب و مرتب است "- برای همیشه در ماتریس نگرش های دخترش نقش می بندد و باعث می شود که یک زن بالغ احساس حقارت کند ، که همیشه از او بهتر و زیباتر است.

"دخترم باید بهترین باشد - یک دانش آموز عالی ، یک ورزشکار ، یک فعال" - حتی پس از فارغ التحصیلی از مدرسه با مدال طلا و م institسسه ای با افتخار ، دخترم در بزرگسالی با تسخیر به ارتفاعات می رود و ارتفاعات جدیدی را تسخیر می کند - در کار ، در دستاوردها و تحقق شخصی ، به رقابت شدید با دیگران می پردازد ، به طوری که مادرم همیشه می تواند به او افتخار کند. و چنین پوچی و درد دل در درون …

انزجار و انکار یکبار در "مامان ، ببین چه سوسک زیبایی!" این اعتماد دختر را برانگیخته است که مهم نیست او چه کار می کند و نشان نمی دهد ، همیشه مقدار کمی (و گاهی حتی نفرت انگیز!) وجود خواهد داشت. از این رو ترس از جدید و سقف شیشه ای در خودشناسی است.

درک خواهد آمد: چیزی اشتباه است. دختر بالغ شروع به توجه به چیزهای جزیی می کند مانند حالت همیشه ناراضی در چهره مادرش ، خساست در ستایش و ابراز احساسات ، در آغوش گرفتن نادر. بیش از اندازه کافی "تشویق" مانند "چرا شما بدترین هستید" ، "من از شما شرمنده هستم" وجود داشت. و تلخ و توهین آمیز می شود. و جستجوی معانی جدید آغاز می شود: چرا زندگی می کنم؟ سرنوشت من چیست؟ من کی هستم؟ س lastال آخر به ویژه مکرر است - من کیستم؟ زیرا یکبار یک زن بالغ متوجه می شود که به نظر نمی رسد زندگی خودش را داشته باشد ، زیرا همه چیزهایی که به دنبالش بوده برای مادرش انجام شده است. اینکه یک بار او رویاهای کودکی داشت که هیچ کس به آن علاقه ای نداشت. اینکه هرگونه ارتباط با مادر باعث لرزش ، تحریک ، تلخی ، کینه و عصبانیت غیرقابل کنترل او می شود. برای چه کسی ، خود او نمی تواند درک کند.

برخی از خوانندگان ممکن است بگویند "اینجا! باز هم مادر مقصر است! " و من پاسخ خواهم داد: بله و خیر. فقط یک کودک کوچک نمی داند چگونه از خود دفاع کند. او نمی داند چگونه خوب را از بد تشخیص دهد و به همه چیز که مادرم می گوید ایمان دارد. اگر مادرم می گفت "من تو را به خاطر جوراب شلواری پاره می کنم" ، پس اگر از این جوراب شلواری اتفاقی بیفتد ، دختر به شدت می ترسد که به خانه بیاید. و همه چیزهایی که یک کودک در دوران کودکی باور داشت برای همیشه برای او باقی می ماند. آیا او مقصر این کار است؟

در نوجوانی ، در اوج شکوفایی جنسیت دخترانه ، مادر فقط عصبانیت خود را از دست می دهد. همه چیز در اینجا وجود دارد: ترس برای دخترتان (اگر اتفاقی برای او بیفتد ، او احمق است!) و حسادت ، حسادت ، و درک رسیدن بلوغ شخصی شما (و سپس پیری؟!). علاوه بر این ، تغییر در سطح هورمونی نقش مهمی ایفا می کند. و مادر شروع می کند به ستم به هر طریق ممکن ، برای ممنوعیت جنسی دخترش. نمی توانید چیزهای روشن بپوشید ، رنگ کنید. و گاهی اوقات غیرممکن است که به نوعی نگاه کنید و نظر خود را بیان کنید. در جهت ظاهر به نظر می رسد: "شما شبیه یک جوجه اردک زشت هستید ، به راه رفتن خود نگاه کنید! و چه وضعیتی … وحشتناک! " - پاهای کج ، پای چپ ، چشم های کج ، دندان های کج و پوچی عمومی اغلب به دختران بسیار زیبا نسبت داده می شود. و سر به داخل شانه ها کشیده می شود ، نگاه همیشه پایین می آید و به پاها نگاه می کند … دوران سخت نوجوانان در حال حاضر به یک کابوس تبدیل می شود.

اگر وعده های مادر به شما اجازه نمی دهد آنطور که می خواهید زندگی کنید ، چه باید بکنید؟

از آنجا که همه نگرش های منفی در دوران کودکی به دختر داده شد ، آنها به طور ناخودآگاه به او منتقل می شوند و برای همیشه در آنجا باقی می مانند و درک ، رفتار و اقدامات او را تعیین می کنند. اما می توانید آنها را اصلاح کنید. اگر فرصت و تمایلی برای مراجعه به روانشناس و کار روی خود وجود ندارد ، ساده ترین راه این است که از برقراری ارتباط با مادر خودداری کنید. اما در عین حال سخت ترین آن است. زیرا احساس گناه و شرم ، که از دوران کودکی پرورش یافته است ، رها کردن به این راحتی نخواهد بود. چگونه نمی توان با مادر ارتباط برقرار کرد؟ مردم چه خواهند گفت؟ چه شرمنده … مادر تمام عمرش ، تمام خودش را به او داد و او … ناسپاس.

راه دوم طولانی ، دشوار ، اما م effectiveثر است. می توانید خود را به کلمه "روان درمانی" محدود کنید.و می توانید اضافه کنید: درک علل سناریوهای منفی زندگی ، بازسازی هویت ، بازگشت ایمان به خود ، ایجاد نگرش منفی ، شکل گیری ارزش های شخصی ، تعیین مرزها ، شکل گیری سرنوشت جدید. انتخاب خواننده و بله. ادامه دارد.

توصیه شده: