برو به جهنم! من برای این کار خیلی پیرم

فهرست مطالب:

تصویری: برو به جهنم! من برای این کار خیلی پیرم

تصویری: برو به جهنم! من برای این کار خیلی پیرم
تصویری: Amir Tataloo - Jahanam - Official Music Video ( امیر تتلو - جهنم - ویدیو ) 2024, ممکن است
برو به جهنم! من برای این کار خیلی پیرم
برو به جهنم! من برای این کار خیلی پیرم
Anonim

وبلاگ نویس محبوب آمریکایی میشل کامبس در مورد اینکه چگونه کلیشه های عادی زندگی ما را خراب می کند و مزایایی که سن به ما می دهد صحبت کرد.

25 سال پیش مجلات براق می خواندم ، بخش های مد و زیبایی را با دقت مطالعه می کردم ، نکاتی را از عنوان "رابطه جنسی" و "چگونه می توان با 125 روش رضایت فرد مورد علاقه را" آموخت. امروز ، از روی عادت ، مقاله هایی را با موضوع "چگونه پیر نشویم" ، "چگونه به درستی پیر شویم" و دیگر آشغال های بی ضرر و بی فایده بررسی می کنم ، و این چیزی است که می خواهم به کسانی که در حال حاضر 25 تا 30 سال سن دارند ، بگویم.: وقت خود را هدر ندهید.

پیر شدن خیلی باحاله

من نیمی از عمر خود را با پیری مبارزه کردم ، اما پیروز شد. چرا وقتم را اینقدر احمقانه تلف می کردم؟ چرا من فوراً شکست خود را نپذیرفتم و سعی نکردم فقط زندگی کنم؟ من نمی دانم. در تمام زندگی خود وانمود می کردم که شخص دیگری هستم: اجتماعی تر ، آزادتر از نظر جنسی ، جوان تر ، شیک تر. ده ها هزار ساعت را صرف نقاشی روی موهای خاکستری کرده و آنها را وزن می کنم. و سرانجام با خودم گفتم - بس است.

یک سال پیش رنگ موهایم را متوقف کردم. من رژیم را کنار گذاشتم ، و اکنون فقط مطمئن می شوم که رژیم غذایی من کامل است - یک ، و خوشمزه - دو. من 10 کیلو وزن می دهم و چیزی نمی دهم. من قرارداد خود را با باشگاه تناسب اندام تمدید نکردم ، زیرا در واقع ، از همه فعالیت های بدنی ، فقط دوست دارم صبح ها در پارک بدوم و همزمان با سگ قدم بزنم. من هزینه های دیوانه واری برای لوازم آرایشی متوقف کردم زیرا برای آرایش روزمره به کرم پایه ، مداد ابرو و ریمل احتیاج دارم.

من 52 ساله هستم اما احساس می کنم 30 ساله هستم. نه ، من دیوانه نیستم ، من این همه چین و چروک ، افتادگی کناره ها و لکه های پیری را می بینم. من در مورد حالت درونی ، وضعیت روح صحبت می کنم. فقط من دیگر خود را در زمینه "آوردن بدن به حالتی مطابق با احساس خود شما" نمی کشم. من 50 ساله به نظر می رسم ، اما در قلب خودم 30 ساله هستم. همین. نقطه.

آنها در مورد افرادی مانند من می گویند - "نه یک مبارز." و من نمی فهمم چرا این بد است. بله ، من راه کمترین مقاومت را انتخاب کردم: همانطور که باید شاد باشم ، با وجود آن.

بله ، من خیلی زیاد سن دارم.

من خیلی پیرم که:

1. سکوت کنید

اگر من حرفی برای گفتن دارم ، صحبت می کنم و نمی ترسم از سوء تفاهم ، سوءتفاهم و یا اینکه درباره دیگران چه فکر می کنم ، فکر نکنم ، البته ، احتمالاً در مورد من فکر می کنند. اینها مشکلات آنهاست نه من. و اگر کسی با من رفتار بد ، رنجیده ، رنجیده یا بی ادب کرد ، من سکوت نخواهم کرد ، به او می گویم: "تو یک فرد بی روح هستی ، تو حرف های ناپسندی گفتی ، برای من ناخوشایند است که با تو ارتباط برقرار کنم." و فکر نخواهم کرد که چگونه مستحق بی ادبی بودم. شما اصلا نمی توانید لیاقت آن را داشته باشید. فقط این است که غوغایی در جهان وجود دارد. و ما باید آنها را در جای خود قرار دهیم.

2. نگران ظاهر من باشید

شوهرم (بله ، متاهل هستم) در کافه ای به من صبحانه داد. رفتم بسته بندی کردم و دیدم شامپوی خشک (و به طور کلی شامپو) تمام شده است. من تا حالا دوبار شلوار جین پوشیدم. و سه سال پیش ، من به طور قطع به او می گفتم که من آمادگی رفتن به چنین جایی را ندارم. و حالا فکر کردم ، لعنتی ، مرد محبوبم مرا صدا می زند تا با او صبحانه بخورم. اگر موهایم را بشویم چه فرقی می کند؟ او امروز صبح من را دید و می خواهد با من به کافه برود. برای شما مهم نیست که افراد روی میز بعدی چه فکر می کنند؟ و بله ، من تی شرت را اتو نکردم. من دیگر آنها را اتو نمی کنم تمیز هستند. بس است.

3. ضعف هایی داشته باشید

اینها نقاط ضعف نیستند. اینها خواسته های من هستند و آنها را محقق خواهم کرد. من از خواندن یک رمان روزنامه ، شنیدن رقص لیدی گاگا ، خوردن کیک پنیری در ساعت 2 بامداد و تماشای The Walking Dead در دور پنجم خجالت نمی کشم. چون داریل آنجاست.

4- کفش های ناراحت کننده بپوشید

کفش - برای راحتی در راه رفتن. باید نرم ، راحت ، مناسب فصل و اندازه من باشد. و بله ، اگر بترسم که پای من در طول روز مالیده شود ، روی جوراب هایم صندل می زنم. پای من مهمتر از ضربه روانی غیرقابل تحملی است که ممکن است به حس زیبایی شناختی کسی وارد کنم.

5 - به خاطر آشفتگی عذرخواهی کنید

معذرت می خواهم ، آیا مرا برای تمیز نگه داشتن این خانه استخدام کردید؟ اشکالی ندارد که اینجا خانه من است؟ من روحیه ای نداشتم و بیرون نیامدم - تو چه اهمیتی داری؟

6جمع دوستان جمع کنید

زیرا نمی توانید ماری را بدون تماس با جک و جان - بدون به یاد آوردن لورا - دعوت کنید. اگر می خواهم مریم را ببینم ، با مریم تماس می گیرم. و من معمولاً امتناع او را قبول می کنم ، اگر او بیشتر با جک تفریح کند.

7. سطل زباله را ذخیره کنید

من عبارت "چه می شود اگر مفید باشد" را از واژه نامه خط کشیدم. اگر در حال حاضر نمی دانم چرا به این چیز نیاز دارم ، به انبار زباله می رود.

8. خوش بین باشید

نه ، هر کسی چیز خوبی ندارد. برخی از مردم از سر تا پا گنگ هستند. فقط کیسه های گند و من یک دقیقه از وقت خود را برای جستجوی چیزهای خوب در این کیسه مدفوع تلف نمی کنم.

من خیلی سن دارم و خوشحالم که قبل از شکستن یک تخته سنگی با نوشته "میشل اینجا دروغ می گوید ، او آنطور که می خواست زندگی نکرد ، و ناراضی جان سپرد."

توصیه شده: