درباره اجزای زن و مرد روان ما

تصویری: درباره اجزای زن و مرد روان ما

تصویری: درباره اجزای زن و مرد روان ما
تصویری: 10 نشانه خیانت زنان در زندگی زناشویی از نظر متخصصان روان شناسی - کابل پلس | Kabul Plus 2024, ممکن است
درباره اجزای زن و مرد روان ما
درباره اجزای زن و مرد روان ما
Anonim

رابطه بین زن و مرد فقط تعامل زن و مرد نیست. این هم افزایی اصول مردانه و زنانه در خود ماست.

در روان هر مرد یک جزء زنانه وجود دارد - آنیما ، زن درونی او. در روان هر زن یک بخش مردانه وجود دارد - آنیموس ، مرد درونی او. این بخشها جنبه های ناخودآگاه روان ما هستند و برای آگاهی غیرقابل دسترسی هستند.

شروع اجتماعی-روانی (گذار به سطح جدیدی از ادراک) زمانی اتفاق می افتد که ما یاد می گیریم اصول زنانه و مردانه را در درون خود ترکیب کنیم ، یک تجربه جدید زندگی ایجاد کنیم ، یاد بگیریم دیگران و خودمان را با تمام صداقت درک کنیم.

رد مردانگی و زنانگی چگونه بر زندگی ما تأثیر می گذارد؟

در مردان ، عمیقاً تصویری از مادر وجود دارد که از نظر احساسی به طرق مختلف بارگیری می شود. دنیای مردان ، با ساختار متناظر خود ، جانشین زنانگی درونی شد و خود را از پیچیدگی مادری محافظت کرد. این امر انسان را از خود بیگانه می کند. برای یک مرد دشوار است که به انیمه خود گوش دهد ، زیرا مردانگی فرار از قبل شکل گرفته را به خطر می اندازد. یک مرد دیگر جهان را واقع بینانه نمی بیند ، و در دیگری همیشه کسی را می بیند که تلاش می کند قدرت را بر او بگیرد و او را فتح کند. و سپس ناخودآگاه تلاش می کند فرار کند ، لطفاً یا کنترل کنید. دیگری هرگز کسی نخواهد بود که با او متفاوت باشد و ارزش خاص خود را داشته باشد. دیگری همیشه برای مردانگی شکننده اش خطرناک است. این رفتار باعث شکافتن مرد و بیگانگی او از دنیای خارج می شود. تبعیض جنسی اوضاع را بدتر می کند. اگر الزامات اجتماعی با ویژگی های روح انسان مطابقت نداشته باشد ، فرد یک طرفه رشد می کند. این منجر به دشمنی با خود و دیگران می شود. یک مرد روح خود را به خاطر منافع مادی و اجتماعی و همچنین به خاطر برآورده ساختن الزامات اجتماعی فدا می کند تا چهره خود را از دست ندهد.

او بتدریج خود را از دنیای درونی و شخصیت خود دور می کند ، انتظار دارد که یک زن تمام بار احساسات را بر عهده بگیرد. رابطه جنسی نقش مهمی را ایفا می کند ، زیرا فقط از طریق آن یک مرد با احساسات و بدن خود ارتباط برقرار می کند. این به او قدرت می دهد ، اما در عین حال او را بیشتر وابسته می کند و به طور ناخودآگاه باعث می شود از کسی که به او وابسته است نفرت داشته باشد. یک مرد دچار این توهم است که وظیفه اوست همیشه حق با او باشد. او قدرت اشک های خود را از دست داده است و به بخش زنانه لطیف شخصیت خود احترام نمی گذارد. او او را فدای قدرت و موقعیت خود کرد. با توجه به این ، روحیه زنانگی بدون احترام به جا از بین می رود.

تنها راه نجات این است که به وجود آنیمای خود اعتراف کنید و این حقیقت را با دیگری به اشتراک بگذارید. و این به معنای آسیب پذیر شدن ، خطر تمسخر است.

برای یک مرد مهم است که نیاز او به مراقبت و توجه را بپذیرد ، بفهمد که او مسئول مراقبت از خود است و به دنبال مراقبت از یک زن نیست. بیاموزید که با کشیدن تصویر آنیما با شرم و ترس درونی کنار بیایید. از خود س questionsال بپرسید تا به ناراحتی و نگرانی خود پی ببرید. تشخیص دهید که چه چیزی شما را می ترساند و چگونه مانع از پیشرفت شما می شود. تا چه حد می توان کار و نیازهای روح را ترکیب کرد ، چگونه صدای درونی را از طریق سر و صدای نسخه های اجتماعی و عقده های شخصی بشنویم.

و زن چطور؟

در نظر بسیاری از زنان ، زنانگی به سطح یک همسر مطیع یا یک معشوق زیبا تنزل یافته است. آنها متوجه می شوند که به خاطر مردان زندگی می کنند ، نه به خاطر خودشان. برخی از این بندها رهایی یافته و سعی می کنند خود را در این حرفه درک کنند. به نظر می رسد آنها در تلاش برای خروج از موقعیت "دختر ابدی" ، مسیر توسعه مردانه را بازتولید می کنند و بنابراین زنانگی خود را برای همیشه سرکوب و بی ارزش می کنند. دیگران ممکن است در ظاهر از سیستم موجود اطاعت کنند ، اما به طور پنهانی عصبانیت خود را ابراز می کنند ، به عنوان مثال ، با نفی رابطه جنسی ، مشارکت در روابط خارج از ازدواج یا تخلیه حساب های کارت اعتباری.

نقش "دختر جاودان" استقلال زن را از او سلب می کند و او را مجبور به زندگی وابسته می کند. دختر جاودانه به جای پیگیری رشد شخصی و حرفه ای ، پی بردن به اینکه واقعاً چه کسی است ، و حل مشکل تغییر دگرگونی خود ، معمولاً بر اساس پیش بینی افراد دیگر بر او هویت می سازد.زن مرگبار ، همسر جذاب ، دختر خوب ، زن موزه. او به جای اینکه به قدرت خود پی ببرد و مسئولیت زندگی را بر عهده بگیرد ، در وضعیت درماندگی قرار دارد. برای اینکه خود را بشناسید ، باید بیاموزید که چگونه نظام ارزشی ، نظر خود را شکل دهید و نظرات دیگران را در مورد زندگی تکرار نکنید ، چراغی از پیش بینی های دیگران.

غالباً در خانواده هایی که پدر وجود نداشت و مادر وظایف مردانه را بر عهده داشت ، دختر نه تنها از یک مدل واقعی مردانگی ، بلکه از مدل زنانه ای که دختر از مادر خود وام گرفته است ، برخوردار نیست. در این مورد ، اجزای زنانه نیاز به یکپارچگی دارند ، که هنوز توسعه نیافته است. جبران خسارت بیش از حد آنها در معتاد به کار و تلاش برای موفقیت نیز مانع از ارتباط آنها با آنیموس می شود. برای پرداختن به اجزای مردانه ، ابتدا باید به احساسات و غرایز زنانه توجه کرد. این بدان معنا نیست که موفقیت شغلی غیر ضروری است. منبع تحقق خود باید مرکز شخصیت او باشد ، و نه حوزه ای جدا از زندگی او. زن با نفی عنصر مهم ذات خود ، ارتباط خود را از دست می دهد. او پشت مجموعه ای از تعهدات و انتظارات دیگران که با دنیای درونی اش بیگانه است ، پنهان می شود. دور انداختن پرسونا به معنای باز شدن به طرفهای تاریک و روشن شخصیت شما است که سرکوب و سرکوب شده اند. این بسیار خطرناک است ، زیرا طرف سرکوب شده هنوز توسعه نیافته و اولیه است.

مطابق با دیگران ، یک زن مانع توسعه خلاقیت خود ، روابط بین فردی و چشم انداز ویژه ای از جهان می شود.

اولین برداشت از مردانگی توسط یک زن ، یک پدر است. این اولین مدل رابطه با یک مرد واقعی و مردانگی درونی است. با از دست دادن ارتباط با حیوانات خود ، یک زن در رشد خود متوقف می شود و خلاقیت خود را دفن می کند.

آنیموس داخلی با زنانگی هماهنگ است و از آن محافظت می کند. انسان درون قوی ، صادق ، دلسوز است. او ابتکار عمل را به دست می گیرد ، با ما بحث می کند و جلو می رود. این یک مرد طبیعی با غرایز معمولی زمینی و جنسیت است. او فرزند درون ما را دوست دارد. او فردی همفکر ، روحی خویشاوندی ، دوست درونی و معشوق است که زنی را در سرگردانی هایش همراهی می کند. این قدرت تأیید خود است ، حق تعیین مرزهای خود و گفتن "نه" در صورت لزوم.

اگر زنی واقعاً از خود قدردانی می کند ، اگر اقدامات او بر اساس نیازهای او است ، اگر چیزی از خود ایجاد می کند و اقتدار خود را احساس می کند ، آماده است که با مردانگی خود وارد گفتگو شود.

دوست داشتن خود ، مراقبت از خود ، حمایت و پشتیبانی شما ، توانایی حل مشکلات خود - این هم افزایی اصول مردانه و زنانه در ما است.

وظیفه رشد فردی این است که جزء ناخودآگاه جنس مخالف را بشناسد ، ارزش آن را بشناسد و آگاهانه آن را در موقعیت مناسب بیان کند. وقتی این م uncلفه ناخودآگاه به رسمیت شناخته و ارزش گذاری شود ، به منبع انرژی و الهام و همچنین پایه ای برای روابط خلاق بین مردان و زنان تبدیل می شود. اگر آن را سرکوب کنید ، خشمگین می شود و به شکل بسیار ابتدایی خود را نشان می دهد.

در تهیه مطالب ، از کتاب استفاده شده است

L. Sh لئوناردز "ضربه زنانه احساسی"

توصیه شده: