تقلب: مثلث بندی پدیدارشناسی نمای خارج

تصویری: تقلب: مثلث بندی پدیدارشناسی نمای خارج

تصویری: تقلب: مثلث بندی پدیدارشناسی نمای خارج
تصویری: براکتینگ: بازگشت به خود چیزها 2024, ممکن است
تقلب: مثلث بندی پدیدارشناسی نمای خارج
تقلب: مثلث بندی پدیدارشناسی نمای خارج
Anonim

عاشقان دو گونه اند. برخی - برای صرفه جویی. دیگران - نابود کردن.

این درباره ظهور یک سوم در یک رابطه پایدار و طولانی مدت با توافقنامه های تک همسری است.

من دقیقاً نمی دانم چگونه اتفاق می افتد که آنها در یک "سبد" دیگر قرار می گیرند. این ، احتمالاً ، در تمریناتی مانند: "چگونه می توان در 90 روز یک مرد را به دست آورد؟" ، "چگونه می توان مردی را طبق قوانین و بدون آن جذب کرد؟" و غیره. * نمونه های گوگل

مورد سوم در یک رابطه به طور تصادفی ظاهر نمی شود. هنگامی که آنها دلپذیر و هماهنگ هستند (حداقل بالغ) ، به سادگی جایی برای دیگران وجود ندارد. بنابراین ، همه این موهای پاره شده "برای مرد آنها" و صورتهای شکسته "برای زن آنها" فقط درام را تشدید می کند ، و مشکل را حل نمی کند. برخی ترک می کنند - دیگران ظاهر می شوند. اگر بحث انحراف نیست ، راه حل همیشه بین این دو است.

مورد سوم زمانی وارد رابطه می شود که انرژی زیادی در آنها جمع می شود و قرار دادن آن غیرممکن است. مثلث سازی جذب شخص سوم برای رابطه است ، وقتی اضطراب های زیادی وجود دارد که درگیری در یک زن و شوهر نه تنها قابل درک نیست (و این ترسناک است) ، بلکه می تواند به شکل غیرقابل کنترل خارج شود. عاشقان بخشی از اضطراب را برطرف کرده و سیستم را تثبیت می کنند. واضح است که در این مورد آنها به تخلیه خدمت می کنند. مهم این است که نزاع در مورد خیانت کمتر از یک درگیری خطرناک به نظر برسد.

مثلث بندی فقط مربوط به عاشقان نیست. در طول دوره های تکان خوردن بزرگ ، دوستان ، فرزندان ، والدین ، روانشناسان ، مددکاران اجتماعی ، وکلا و غیره در رابطه این دو نقش دارند. آنها جذب می شوند ، مقداری از انرژی را می گیرند و به عقب رانده می شوند. سیستم به حالت آرامش می رسد. درست است ، این موقتی است ، زیرا این روش تمایل به شرح حال دارد.

بر این اساس ، عاشقان اینجا هستند ، تنها یک وسیله برای سیستم خانواده متزلزل. از این رو ، "او وعده داده است که سه سال است نزد من می آید" ، "بگذار بچه ها کمی بزرگ شوند" ، "من نمی توانم بروم ، او اکنون پول نمی گیرد" و غیره. خود معشوق ناراضی متوجه نمی شود که چگونه به یک عضو مهم خانواده تبدیل می شود. به نظر می رسد یک مثلث احساسی خوب و پایدار است.

و جستجو از کی ، چه کسی ، با چه کسی و در کجا شروع می شود.

زن به معشوقه اش حسادت می کند ، معشوقه به همسرش.

شوهر با معشوقه برای گفتگوی مرد و غیره ملاقات می کند.

چنین عاشقانی خانواده ها را از بین نمی برند. و خانواده های خود را ترک نمی کنند.

شریک فریب خورده فقط قربانی به نظر می رسد. سهم وی در ظهور سوم تقریباً یکسان است. مشخص است که اگر حداقل یک عنصر برای بلوغ تلاش کند ، کل سیستم را به حرکت در می آورد. و آن را تغییر می دهد. بنابراین ، یک نفر که به درمان می آید زندگی کل خانواده را بازسازی می کند.

اگر منبعی برای این کار دارد.

و همچنین اتفاق می افتد که روابط بین مردم دیگر وجود ندارد ، اما چه به دلیل ناپختگی یا ترس از تنهایی ، نمی توانند آنها را صادقانه و مستقیم پایان دهند. سپس ، برای این ، دوباره ، از شخص ثالث استفاده می شود. کسی تقلب می کند ، یکی دیگر "به طور تصادفی" مکاتبات را می خواند ، این منجر به رسوایی ، ناامیدی ، نارضایتی می شود و سیستم دیگر وجود ندارد. کسی که تغییر کرده است اغلب به سراغ کسی می رود که با او است. مطالب زیادی درباره خوب یا بد بودن این مطلب نوشته شده است (البته بیشتر ، البته بد). از این نظر ، من عبارت "یک رابطه خوب دفن شده ضامن آینده سالم است" را دوست دارم. فکر می کنم مراحل فراق ، عزاداری ، تنهایی و … را طی کنم. قبل از ادامه کار مهم است اما ترفند اینجا این است که افراد برخی از این مراحل را در حالی که هنوز در رابطه هستند ، طی می کنند. و استراحت فقط پایان فرایند احساسی را نشان می دهد.

هنگامی که یک شریک متوجه تقلب می شود ، انزجار ظاهر می شود. به طور طبیعی ، تعداد کمی از افراد وارد یک رابطه جدی بکر می شوند ، اما در این فرآیند ، نوعی مصونیت خاص ظاهر می شود. وقتی تقلب رخ می دهد ، طرف مقابل به معنای واقعی کلمه کثیف می شود. چنین احساس پلیدی ، که سوال "چرا" با آن مخلوط شده است؟

همه این خیالات درباره یک فرد خارجی ، درباره آنچه اتفاق افتاده و چگونه اتفاق افتاده است ، در سرم می تپد. انزجار با کینه توزی (عصبانیت) و همراه با درد همراه است. انسان خود را با این خیالات شکنجه می دهد. معمولاً روشن تر از واقعیت هستند ، اما این کار را آسان نمی کند.

در این مورد ، اصلی ترین رنج ناشی از خیانت است.

به طور عمومی یا نه ، یک توافق بین شرکا منعقد می شود - هیچ کس دیگری تا زمانی که "ما" وجود داشته باشد. گویی کپسولی با دو داخل تشکیل شده است. و آنها بر این توافق تکیه می کنند. این بدان معناست که می توانید روی شریکی که او تضمین کرده حساب کنید. او مرا به عنوان فردی منحصر به فرد برای خود انتخاب کرد و شناخت.

خیانت این ترتیب را از بین می برد. فرد احساس می کند در چیزی بسیار صمیمی به او خیانت شده است. و این دردناک است.

آنها می گویند زوج هایی هستند که در مورد آنچه ممکن است توافق دارند. درست است ، شاید وجود داشته باشد ، به من گفته شد. اما از بین کسانی که ملاقات کرده ام ، بیشتر یکی اراده خود را پیش می برد و دیگری فقط موافقت می کند. در مورد من ، کلاسیک روابط وابسته به هم. فقط تشدید شده است.

چنین س commonالی رایج وجود دارد که هرکس به شیوه خود به آن پاسخ می دهد: اگر بفهمم کسی خیانت می کند ، آیا ارزش دارد در مورد آن با شریک خود صحبت کنیم؟

و اگر خیانت در چند دوست اتفاق می افتد؟

یا در خانواده یک کودک؟

برای خودم تصمیم گرفتم - ارزشش را ندارد.

این واقعیت که یکی از شرکا تقلب می کند مشهود است. و همه اطرافیان آن را می بینند ، به جز طرف "مجروح". و اگر او ، این طرف ، ترجیح می دهد توجه نکند ، بهتر است او را در تاریکی رها کند.

من کلی داستان دارم که قسمتهای صمیمی بدن شخص دیگری تقریباً در مقابل یک شریک تکان می دهد ، اما او … نه ، نمی بیند. مردم می دانند چگونه متوجه افتادن کاندوم از چمدان نشوند ، بوی عطر را حس نکنند و نفهمند که کار کردن تا صبح چند بار در هفته نشانه "مدیریت زمان" بد نیست. شفافیت و شهود خفه می شود. و شخص دلایلی برای این موضوع دارد.

معلوم نیست او در چه دوره ای است. اگر هنوز تمایلی به پذیرش واقعیت وجود نداشته باشد چه؟ ناگهان ، زمان می برد تا قوی شوید ، شجاعت پیدا کنید ، شغل خود را بسازید ، فرزندان خود را بزرگ کنید … و بعد اینقدر ترسناک نخواهد بود؟ ارزش این زمان را دارد. آگاهانه یا نه ، شخص چنین انتخاب می کند.

به علاوه ، مثلث زدن در رابطه دیگران بدون پرسیدن ، تجربه ارزشمندی نیست. شما بخشی از تنش ایجاد شده بین مردم را برطرف خواهید کرد (یعنی به طور کامل آن را دریافت خواهید کرد) ، و آنها به نوعی موافقت می کنند - خانواده یکسان هستند. یا نه. اما مطمئناً به آن خواهید رسید.

شما نباید برای دیگران تصمیمات تعیین کننده زندگی بگیرید. آنها بزرگسال هستند ، خودشان می توانند از عهده آن برآیند.

و بله ، به نظر من ، بدیهی است که خیانت مسئله جنسیت نیست. مردان و زنان با موفقیت برابر خیانت می کنند. من حتی فکر می کنم که میزان مجازات اجتماعی در حال حاضر کاهش یافته است.

من تعدادی از مردان کاملاً تک همسری و چند همسری را می شناسم. و این ، به هر حال ، ارتباط چندانی با تعهد آنها به خانواده ، همسر یا شریک ندارد. به عنوان مثال ، افراد چند همسری می توانند خانواده خود را بسیار ثروتمند کرده و دست ها و پاهای همسر خود را ببوسند. در عین حال ، آنها چنین نیازی به احساسات اضافی دارند. نمی دانم این خوب است یا بد. اما قطعاً این یک شیوه زندگی استرس زا است.

من همچنین زنان تک همسر و چند همسر را می شناسم. جالب اینجاست که آنها توانایی مهاجرت دارند.

توصیه شده: