با خود تماس بگیرید

تصویری: با خود تماس بگیرید

تصویری: با خود تماس بگیرید
تصویری: سریال با مدیر برنامه هام تماس بگیر قسمت ۲۳ 2024, ممکن است
با خود تماس بگیرید
با خود تماس بگیرید
Anonim

اولین کلمات من به روان درمانگر به شرح زیر بود. "من یکی از عزیزان را دارم ، او را بسیار دوست دارم و می خواهم با او باشم ، اما درک رفتار او برایم سخت است. من می دانم که نمی توانم او را تغییر دهم ، می خواهم واکنش خود را نسبت به اعمال و اعمال او تغییر دهم."

شاید این شیوه من را در درمان با دیگران تعیین کرد. من سعی می کنم با احساسات شخص شروع کنم ، چرا چنین احساسات و عکس العملی دارد. من همیشه می خواهم آن را به خودم تبدیل کنم.

در هر موقعیتی با اقوام یا دوستان ، من از خودم همین سال را می پرسم: "سرمایه گذاری شخصی من در این موقعیت چیست". من معتقدم که اول از همه ، هر یک از ما باید روی خود کار کنیم ، و تنها در آن صورت به رفتار دیگران توجه کنیم. ابتدا باید به خودتان نگاه کنید - آنچه من اشتباه کردم - و سپس ببینید که آن شخص چه اشتباهی کرده است.

این به من کمک می کند که 100٪ از طرف گفتگو را سرزنش نکنم و از او آزرده نشوم. و آنچه بسیار هیجان انگیز است این است که امکان کاهش و رفع سوء تفاهم ، سوءتفاهم و ایجاد عینیت را فراهم می آورد. من نمی خواهم برای مدت طولانی "فحش دهم" ، و از جمله "شما می خواهید شاد باشید یا درست" ، من ، البته ، شادی را انتخاب می کنم.

با ملاقات با فرزند داخلی ، بزرگسال و والدینم ، آنها را در خانواده و دوستانم مشاهده کردم. با درک اینکه چه کسی و چه زمانی در من یا در آنها گنجانده شده است ، شروع به معقول تر و آگاهانه تر می کنم.

خود توسعه ، خودآگاهی ، خودآگاهی ، کنترل خود-همه اینها آنقدرها هم که به نظر می رسد آسان نیست. خیلی راحت تر می شود طرف مقابل را سرزنش کرد ، به او انتقاد سازنده گفت ، یا فقط یکسری کلمات مختلف راجع به اینکه چگونه است و چگونه باید چیزی را در خود تغییر دهد ، بیان کرد. و کار کردن روی خودم بسیار دشوار است ، درک اینکه من خودم در مورد چیزی اشتباه می کنم. درک صمیمانه ، نه با دلیل یا با استدلال ذهن ، با قلب درک شود. وقتی می فهمیم که قلب ما اشتباه است ، شروع به رفتار متفاوتی می کنیم. ما شروع به تغییر می کنیم.

در روابط برای من آسان تر شد. و همه اینها به دلیل تماس با خودتان است. قلب به ذهن متصل بود ، و من معتقدم که در این مورد کلید یک ارتباط موفق و قوی با خود بود. من شروع به تغییر رفتار ، افکار و بسیاری از فرایندهای داخلی به طور خودکار کردم. من با دیگران برابر شدم ، اما از طرف دیگر. اگر چیزی را نمی دانم ، نمی فهمم ، نمی توانم ، نمی دانم چگونه ، به این معنی است که دیگران مجموعه مشابهی دارند ، اما مختص به خودشان ، مخصوص آنهاست. متوجه شدم که برای من آسان ، ساده و منطقی است - برای دیگران می تواند دشوار ، دشوار و فاقد عقل سلیم باشد. اگر من دچار صدمات ، دردها ، مشکلات و اغلب آنها به چشم می آیند ، پس این در دیگران (به ویژه در والدین من) وجود دارد. اگر بتوانم از دیدگاه یک کودک ارتباط برقرار کنم ، البته دیگران (و به ویژه والدینم) نیز همین کار را می کنند. از این جا پذیرش متولد شد.

به خاطر چه چیز دیگری از این تعامل با خودم سپاسگزارم؟ من یاد گرفته ام که در اینجا و اکنون زندگی کنم. حال را احساس کردم و چقدر قوی است. قبل از آن ، یا در آینده زندگی می کردم (که می خواهم باشم) یا لحظاتی از گذشته. متوجه شدم که زندگی واقعی من در این لحظه اتفاق می افتد. بله ، او تحت تأثیر گذشته است ، مانند آنچه من در آن تجربه کردم. بله ، تعیین اهداف برای آینده ، تلاش برای چیزی بسیار مهم است. من از همه چیزهایی که در دیروز باقی مانده قدردانی می کنم و برایم مهم است که به چه چیزی خواهم رفت. بنابراین ، من به این نتیجه رسیدم که طول عمر مهم نیست ، بلکه عرض جغرافیایی آن است ، یعنی چگونه زندگی می کنم در حال حاضر و چگونه آن را سازماندهی می کنم.

همیشه از خود شروع کنید ، با خود تماس بگیرید = تماس با جهان.

توصیه شده: