2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اطلاعات زیادی در مورد بحران سی سال برای زنان نوشته شده است. با این حال ، اکثر مقالات محبوب نه یک "بحران" را در درک واقعی آن ، به عنوان یک شانس پر خطر ، بلکه یک افسردگی ، افسردگی و ناامیدی مشخص برطرف می کنند. در عین حال ، بحران چیزی است که همه به آن احتیاج دارند ، بدون آن هیچ رشدی وجود ندارد. به طور خلاصه ، لازم است بین وضعیت بحرانی (که ممکن است علائم افسردگی ، ترس ها و ناامیدی ها را شامل شود) و حالت از دست دادن امید و ناامیدی تمایز قائل شویم.
من می خواهم در مورد سی سالگی از جنبه مثبت صحبت کنم. منفی شناخته شده است: ناامیدی ها ، کسری ها ، انتظارات ناموجه ، ترس از آینده. اما تصویر دیگری وجود دارد ، بسیار دلپذیر.
تعداد کمی از زنان جنبه های مثبت این سن را ذکر کرده اند. و باید گفت که داستان زندگی این زنان متفاوت است.
در سی سالگی ، بسیاری از زنان بالاخره احساس تکامل می کنند. در این سن ، بسیاری از عقده های ذاتی جوانان برطرف می شوند. زاویه دید ، گستاخی غیر ضروری ، جسارت ، پنهان کردن کمرویی وحشتناک ، ناپدید می شود. ترسو به نرم ، به طور سنتی زنانه تبدیل می شود. سرسخت و سلطه جو - در گربه های بازیگوش ، با مهارت خود افکار واقعی خود را "با هزینه شما" پنهان می کنند و راحت تر و طبیعی تر به هدف خود می رسند.
در بیشتر موارد ، افراد 30 ساله قبلاً انواع رنگ مو ، مدل مو ، آرایش ، مدل لباس را امتحان کرده اند و راحت ترین تصویر را از خود ارائه داده اند. نقص های آنها پذیرفته می شود ، که دستان ماهر به برجسته تبدیل می شود. شرمندگی از نقص بیرونی فرد با پشیمانی ملایم جایگزین می شود ، که نمی تواند با هر بازتاب تصادفی در سطح آینه ، روحیه را خراب کند. این درک به دست می آید که ایده آل های 90-60-90 دست یافتنی نیست ، حتی اگر از گرسنگی و فشار جسمانی بمیرید و زن ایده آل را کنار بگذارد و سعی می کند به عنوان اولین زیبایی شناخته نشود ، بلکه به عنوان زنی که به نظر خوب میاد.
به جای توهماتی که باعث ایجاد بسیاری از درام های احساسی شد ، ارزیابی هوشیارانه ای از وضعیت واقعی امور به دست می آید. احساسات قابل کنترل تر می شوند ، لطف و زیبایی خانم های واقعی ظاهر می شود. هنگام راه رفتن نیازی به کشیدن هشت نفر با باسن با تمام قدرت نیست ، زن احساس می کند که چگونه بدون هیچ تلاش خاصی باسن به طور روان و طبیعی حرکت می کند.
در این زمان ، روانشناسی مردان کم و بیش قابل درک است ، درست مانند روانشناسی زنان ، که بسیاری از سوالاتی را که قبلاً زنان را نگران کرده بود برطرف می کند. روابط با والدین تثبیت شده است ، زیرا هر کس زندگی شخصی خود را دارد. از نظر حرفه ای ، سن سی سالگی می تواند برای برخی افراد یک شروع جالب و برای برخی دیگر شروع یک حرفه باشد. در روابط با دوست دختران و زنان ، به طور کلی ، لهجه های اعتماد به درستی قرار می گیرند ، که به شما امکان می دهد از ناامیدی ها و نارضایتی های بزرگ جلوگیری کنید.
کوکتری می داند کی و کجا باید خود را نشان دهد و کجا باید سکوت کند تا از ادعاها و اتهامات غیر ضروری جلوگیری شود. صحنه های حسادت دیگر در یک رابطه عاشقانه چندان ضروری به نظر نمی رسد و از عذاب و خراب شدن روحیه دست بر می دارد. تا 30 سالگی ، یک زن اغلب هنوز کاملاً آرام نیست ، "ظرافت" بدن خود را نمی داند ، از رابطه جنسی رضایت نمی گیرد و به سادگی ارگاسم را تقلید می کند. در سی سالگی ، سرانجام زنی متوجه برتری وی بر مردان شد ، جذابیت خود را احساس کرد و آموخت که بازی های جنسی را به کمال برساند. در سی سالگی ، یک زن به جنسیت درونی می رسد ، تا آنجا که ممکن است آزاد می شود ، خواسته شریک زندگی را به خوبی درک می کند و سعی می کند نه تنها از خود لذت ببرد ، بلکه احساس می کند که چگونه رابطه جنسی و ارگاسم متقابل را گیج کننده می کند.
با وجود بدبینی برخی پزشکان - آنها می گویند بهتر است قبل از سی سالگی زایمان کنند - بارداری در این سن مزایای خود را دارد.برای بسیاری از مادران باردار ، سه ماهه دوم بارداری به خاطر اشتهای جنسی بی سابقه ای به یاد می آید و این عجیب نیست: افزایش سطح هورمونی جذابیت را افزایش می دهد.
از گفتگو با یکی از دوستانم که به سی سالگی خود نزدیک می شود:
- قبلاً از مردانی خوشم می آمد که لزوماً تحصیلکرده ، فرهیخته و از نظر فکری برتر از من بودند.
- الان کدوم رو دوست داری؟
- کسانی که به من اهمیت می دهند.
درک درستی از آنچه واقعا ارزشمند است و آنچه نیست وجود دارد. افسانه چیست و چه واقعیت. برای چه چیزی باید به مرد احترام گذاشت و چه چیزی را باید تحقیر کرد. در جوانی ، غالباً شایستگی ها به درستی مورد ارزیابی قرار نمی گیرند ، یا حتی به طور کامل کاهش نمی یابند ، کاستی ها جذاب و فریبنده به نظر می رسند. در سی سالگی ، برای یک زن چندان آسان نیست که خود را به رخ بکشد ، استفاده کند ، قلبش را بشکند. این در مورد این واقعیت نیست که قلب یک فرد سی ساله بسته شده ، دیواری شده و در پشت یک لایه یخ پنهان شده است. زنانی که من درباره آنها صحبت می کنم با قلب خود با احترام و مراقبت زیادی رفتار می کنند و اجازه نمی دهند به راحتی شکسته شود.
بسیاری از زنانی که از سن خود لذت می برند می گویند جهان گسترش یافته است. روشن شد که خارج از "این کار" ، "این مرد" ، "این شهر" ، "این کشور" دنیای دیگری وجود دارد ، زندگی دیگری وجود دارد ، افراد دیگر وجود دارد. دنیای بزرگ ، زندگی جالب ، افراد جدید. و شما می توانید زندگی خود را تغییر دهید ، آنها از ریسک کردن نمی ترسند ، زیرا بزرگترین ماجراجویی ناخوشایند که می تواند در زندگی رخ دهد ، فقدان هرگونه ماجراجویی است.
سن خود را دوست داشته باشید و از چیزهایی که به شما می دهد لذت ببرید!
توصیه شده:
بازگشت حقوق اساسی روانشناختی. تجربه درمان امروز
/ کار با پرونده با اجازه مشتری ارائه می شود / ************************ ما در جلسه دوم با مشتری کار می کنیم. اولین مورد در اینجا شرح داده شده است: و در جریان بحث ، به این نتیجه می رسیم: محرک وضعیت فعلی او یک رویداد بود - یادآوری پدرش که او را رها کرد ، که با ترک دختر خود ، فرزند شخص دیگری را در تمام عمر بزرگ می کند - دختر همسر بعدی ، که همچنان مسئولیت او را بر عهده دارد ، در حالی که به نظر می رسد "
من همانطور که هستم هستم و اصلا نمی خواهم تغییر کنم
در مورد بدن ، شرم و تغییر من با بچه ها به یک زمین بازی بزرگ ، حدود یک کیلومتر از خانه ، کنار مدرسه می روم. به موازات ، من بار دیگر خطوطی را که دیروز دیدم ، که قبلاً در بین دختران VKontakte بسیار محبوب بود ، به خاطر می آورم: "من همانطور که هستم هستم و اصلا نمی خواهم تغییر کنم …"
کودکان 5 ساله با 30 سال سابقه. چگونه این اتفاق می افتد؟
ماکسیم میگو نمی خورد. با این حال ، مانند هر غذای دریایی. او می گوید که این "نفرت انگیز" است و کسانی که آنها را خزش دریایی می نامند حق با آنهاست. آندری سانیچ از بحث در مورد مسائل مختلف با مری ایوانا خودداری می کند. او ادعا می کند که به یقین می داند که او یک احمق و اشتباه است.
من یک مرد آزاد هستم ، اما با پدر ، مادر برای همیشه هستم
موضوعات نامرئی ما را با افراد دیگر مرتبط می کند: شریک ، فرزندان ، بستگان ، دوستان. اولین و قوی ترین پیوند بدون شک پیوند با مادر است. ابتدا ، کودک توسط بند ناف به مادر متصل می شود ، این یک ارتباط فیزیکی واقعی است ، سپس ارتباط فیزیکی با یک رابطه عاطفی و پر انرژی جایگزین می شود.
آیا من یک مادر بد هستم؟ من یک مادر معمولی و خوب هستم
چرا چنین اهمیتی در روانشناسی به نوزادان و سن 6 سال داده می شود؟ در این سن چه اشکالی دارد؟ چرا اینقدر بر رابطه مادر و فرزند تأکید می شود؟ چگونه می توان مادر بد یا خوب را تشخیص داد ؟؟؟ آیا اصطلاح بهتری بین این دو قطب وجود ندارد؟ آیا تا به حال تصویری را دیده اید: