جاذبه ضربه

تصویری: جاذبه ضربه

تصویری: جاذبه ضربه
تصویری: ۱۰ جاذبه گردشگری که بهتره چیزی دربارشون ندونید! 2024, ممکن است
جاذبه ضربه
جاذبه ضربه
Anonim

بیرون پنجره یک عصر بارانی است. در دفتر سمت راست من ، مرد 40 ساله ای با وجود تلاش برای شاد بودن و حتی شوخی با ظاهری کسل کننده نشسته است. چه چیزی او را رانده است؟ همانند بسیاری - عشق ناخوشایند. یک سال پیش ، او از همسرش جدا شد ، خانواده ای را که دو دختر در آن بزرگ می شدند ، ترک کرد ، خانواده ای که اشتیاق او را برانگیخت.

- همسر یک شخص فوق العاده است ، یک مادر خوب ، یک زن دلسوز ، باهوش ، پول خوبی به دست می آورد ، اما رابطه ما مدتهاست که یکنواخت ، آرام و تقریباً خویشاوندی شده است. حوصله ام سر رفت. و سپس همکلاسی های سابق تماس می گیرند ، پیشنهاد ملاقات در کافه را می دهند. می دانستم که اینا نیز به جلسه می آید که کمی نگرانم کرد. من قبلاً عاشق او بودم ، اما این اتفاق افتاد که او با دیگری ازدواج کرد. بعد از کافه ، با او در پارک قدم زدیم ، تقریباً تا صبح صحبت کردیم. معلوم شد که یک سال پیش او از شوهرش طلاق گرفت و تنها با پسرش زندگی می کند. این ملاقات احساسات قدیمی را در من برانگیخت. کنار اینا قدم زدم و زانوهایم مثل یک نوجوان می لرزید. و در خانه ، در حالی که من با همسر خود در رختخواب دراز کشیده بودم ، چنین تخیلات جنسی دیوانه واری در سرم ایجاد شد که به اشک ریخت. ما با همسرم رابطه جنسی داریم ، اما اینا در ذهنش است - خوب ، این فقط از سرم خارج نمی شود! همه خسته شده بودم ، در نهایت تصمیم گرفتم طلاق بگیرم. ما با اینا زندگی مشترک را شروع کردیم. در ابتدا به نظرم رسید که هیچ شخصی در دنیا خوشبخت تر از من نیست. اما شادی زیاد دوام نیاورد. خیلی زود ، اینا شروع به باز شدن از سمت تاریک خود کرد.

Image
Image

او نمی دانست چگونه سپاسگزار ، مهربان باشد. او فقط وقتی به چیزی از من احتیاج داشت تشکر کرد و لطافت نشان داد. او همچنین هرگز از هیچ چیزی عذرخواهی نکرد. او خواستار قطع ارتباط با بچه ها شد ، عصبانی شد. او واقعاً دوست داشت مرا به احساسات برساند. حتی به نظر می رسد که او از دیدن عصبانیت من و نحوه لرزیدن از عصبانیت لذت می برد. و سپس یک روز او دوباره مرا عصبانی کرد: او دیر به خانه آمد ، مست بود و شروع به اهانت به من کرد. من نمی توانستم مقاومت کنم ، او را روی تخت انداختم ، او را به درون تشک هل دادم ، چیزی فریاد زد ، حتی به گونه اش ضربه زد … اما چیزی که من را شگفت زده کرد: در آن لحظه نگاه او آنقدر بی حال شد ، انگار او ارگاسم داشته است. متوجه شدم که لذت بردن از او این است که جانور را در من بیدار کند. رفتار اینا بسیار درنده ، حیوانی بود. او غرق در عصبانیت ، احساسات سمی بود ، اغلب می گفت که از من ، شوهر سابقم ، پدرش ، ناپدری متنفر است … و به نوعی من او را هنگام رابطه جنسی با یک دوست گرفتم … پسرش در اتاق بعدی نشسته بود ، تماشای تلویزیون آنها حتی از او پنهان نشدند! من دچار حمله هراس شدم ، آنها با آمبولانس تماس گرفتند. سپس اقدامات ناپسند بیشتری از طرف او انجام شد. او سقط کرد بدون اینکه حتی من را از بارداری اش مطلع کند! این آخرین قطره ای بود که جام صبر را سرریز کرد. وسایلم را جمع کردم و رفتم. رابطه ای که با چنین اشتیاق آغاز شد به تاریکی محض تبدیل شد. حتی در آن زمان ، متوجه شدم که او به کمک روانی نیاز دارد ، پیشنهاد دادم که با هم به روانشناس برویم. اما اینا انگشت خود را در معبد خود چرخاند و به من اطمینان داد که در واقع من بیمار هستم. شاید او راست می گوید و من نیاز به درمان دارم؟ با او زندگی می کردم ، من واقعاً به کفایت خود شک کردم. من چه می خواهم؟ این زن را فراموش کنید ، خودتان را کنار هم قرار دهید.

Image
Image

از نظر منطقی ، روان انسان در یک رابطه امن و پایدار ایمن تر خواهد بود. اما اگر یک آسیب غیرقابل حل وجود داشته باشد ، او به این آسیب می رسد با این امید که همه چیز در حال حاضر متفاوت باشد.

یک شخص ، به طور معمول ، به طرف شریک سرد و طرد کننده کشانده می شود و می خواهد سناریوی یک رابطه شکست خورده و دردناک را در سطح ناخودآگاه بازنویسی کند. با یک شریک میزبان خسته کننده است. این هیچ یادآوری از رویداد آسیب زا ندارد ، مزاحم نیست.

Image
Image

قبل از عجله رفتن به گرداب ، باید فکر کنید: "چه چیزی واقعاً من را تحریک می کند: میل جنسی برآورده نشده یا نوعی گشتالت" بسته "، احساسات سمی از عصبانیت ، کینه ، غرور یک بار زخمی؟ آیا وضعیت فعلی ثبات من واقعاً نامطلوب است؟ یا باید خودم را بفهمم ، خودم را بفهمم و آنچه را که واقعاً می خواهم درک کنم ، چگونه می توانم آن را به خودم بدهم؟

این امر با توسعه آگاهی در زمینه روان درمانی به دست می آید.

* آبرنگ: مارکوس بکاری.

توصیه شده: