زمان انتخاب: شغل یا خانواده

تصویری: زمان انتخاب: شغل یا خانواده

تصویری: زمان انتخاب: شغل یا خانواده
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
زمان انتخاب: شغل یا خانواده
زمان انتخاب: شغل یا خانواده
Anonim

به هر حال ، حقیقت این است که با دیدن این جادوگران مجرب ، متوجه می شوید که آنها می دانند چگونه گوش دهند و بشنوند ، احساس کنند و فقط بدانند. آنها همه چیز دارند: دقت در حل وظایف ، عدم تمایل به تصمیم گیری سریع و سریع ، آنها می دانند چگونه بهترین را در افراد کشف کنند. در یک کلام ، بدون آنها نمی توانید یک تجارت کامل ایجاد کنید.

با این حال ، در سراسر جهان ، درصد آنها در میان مدیران ارشد هنوز کم است. سازمان بین المللی کار خاطرنشان می کند که در اکثر کشورها ، زنان کمتر از 5 درصد از پست های مدیرعامل در شرکت های بزرگ را در اختیار دارند. تعجب می کنم چرا اینطور است؟

قبل از تولد اولین فرزندم ، من اغلب این س myselfال را از خود می پرسیدم - آیا واقعاً نیاز دارید بین شغل و خانواده انتخاب کنید؟ آیا امکان ترکیب وجود دارد؟ همیشه به نظرم می رسید آن زنان حرفه ای حرفه ای موفق که خانواده ای کامل دارند هرگز چنین سوالی را نپرسیده اند. مطمئناً از حرفه ای ، بعید است آنها تسلیم شوند. با گوش دادن به آنها ، من بیشتر و بیشتر متقاعد شدم که همه اینها مزخرف است! می توانید هر دو را با هم ترکیب کنید! من حتی در آن لحظه اعتقاد داشتم که این امر به سادگی ضروری است ، عملاً جان خانواده ام را نجات می دهد. چرا آنها باید به خاطر این واقعیت که مادر موقعیت و موقعیت خود را به نفع خود رها کرده است ، احساس گناه کنند ، به طور کلی ، چرا مادر باید خود را فدا کند و سپس ناخودآگاه گناه را به هر یک از اعضای جدید خانواده منتقل کند. به طور کلی ، این یک داستان توجیه کننده زیبا بود. و او چندین سال کار کرد….

وارنکا من شش سال داشت و همه چیز طبق معمول به نظرم رسید. من یک شرکت جدی اداره کردم ، نتایج بسیار خوبی برای بنیانگذاران به دست آوردم ، و وارنکا همه چیز را داشت: بهترین مهد کودک ، بهترین معلم ، بهترین اسباب بازی و تعطیلات فوق العاده دو بار در سال با والدینش. من احساس موفقیت و هماهنگی کامل داشتم ، تا زمانی که کودکم یاد گرفت که افکار خود را به روشنی بیان کند.

یک سال جدید ، ما طبق معمول نامه ای به بابا نوئل نوشتیم تا او را زیر فرش بگذارد. من قبلاً مصمم بودم که به وارنکا در بیان آرزوها در مورد لباس السا و یک مجموعه جدید برای هنرمند کمک کنم ، زیرا او به طور غیر منتظره به من گفت:

- نه ، مادر ، من نمی خواهم ، من قبلاً مقدار زیادی از آن را دارم..

- با تعجب پرسیدم چه می خواهی

- من خانه جدیدی می خواهم که در آن زندگی کنم.

همه چیز در درون من سرد شد ، تحصیلات روانشناسی ام مرا بسیار ترساند.

- و چه نوع خانه ای می خواهید ، چه چیزی در آن متفاوت است ، نه مانند اینجا؟ من پرسیدم

- همه چیز آنجاست و هیچ وقت تمام نمی شود

- چه چیز دیگری آنجاست؟ - من دوباره پرسیدم ، سعی می کنم به مهم ترین قسمت برسم

شما آنجا هستید و مجبور نیستید برای کسب درآمد به محل کار بروید. خانه همه چیز دارد. اینجا یک خانه جادویی است

تمام شب گریه کردم ، متوجه شدم فرزندم چقدر بد است و من چقدر بد هستم. در کمال تعجب متوجه شدم که در مسیر اشتباهی حرکت می کنم و در مکان های اشتباهی که واقعاً به آنها نیاز دارد به نتایج می رسم. اینکه نتایجی که من دارم ، به جز بنیانگذاران و تیمم ، اساساً رضایت دیگران را جلب نمی کند. و بعد چه فایده ای دارد؟ از خودم پرسیدم. واضح بود که فرزند من بیش از همه عروسکهای Monster High و بهترین مهدکودکها و مدارس به من نیاز دارد. زمان تصمیم گیری ها و انتخاب های جدی فرا رسیده است.

سپس من این کار را نکردم ، نمی توانم. من به یاد آن زنان موفق در تلویزیون افتادم که زیبا و مطمئن در مورد هنر ترکیب و عدم وجود یک معضل صحبت کردند. با الهام از مثال آنها ، من شروع به ترکیب همه چیز کردم. من زودتر کار را ترک کردم ، بعداً آمدم تا وقت بیشتری را با کودک بگذرانم. ما با هم شروع کردیم به حلقه های نقاشی ، سینما ، دیدار ، یا فقط دروغ گفتن و صحبت در مورد مهمترین چیز. همه چیز بسیار هماهنگ و جامع به نظر می رسید ، تا زمانی که تلفن همراه زنگ می زد و مداوم در چنین مکالمات ما مداخله می کرد.تلفن زنگ اغلب با نارضایتی از صدای بنیانگذاران با این س --ال - من کجا هستم؟ سپس تماس های مشتریان و کارکنان اضافه می شود. مشکلاتی ظاهر شد که نیاز به راه حل های فوری داشت. برای حل آنها ، مجبور شدم پشت لپ تاپم بنشینم و نامه بنویسم. همه اینها زیر نگاه غم انگیز دخترم اتفاق افتاد.

- مامان ، آنها نمی فهمند که ما با شما بازی می کنیم؟ شما در خانه هستید و با من هستید

- نه ، آنها می فهمند - من پاسخ دادم. آنها فقط نمی خواهند آن را بپذیرند.

اصلا من با شما هستم؟ سوالی درون من متولد شد ، اما در مورد خودم …

سرنوشت به من در پاسخ به این سال کمک کرد. پس از مدتی پسرم به دنیا آمد و انتخاب انجام شد.

در بازگشت به س "ال "آیا باید انتخاب کنم" ، پاسخ من این است - ضروری است. کسی خودش این کار را می کند ، کسی به سرنوشت کمک می کند. اما آیا امکان ترکیب وجود دارد؟ در حقیقت ، من نتوانسته ام به این س forال پاسخ دهم. برای من ، این دو سوال متفاوت و دو موقعیت متفاوت است. در مورد ایجاد شغل ، ترکیب غیرممکن است ، مانند مورد من. مشاغل بزرگ نیازی به مادران دارای فرزند ندارند ، آنها مشکلات و وظایف دیگری در آنجا دارند. اما بنگاه های کوچک ، به عنوان مثال ، خودشان ، به مادران دارای فرزند نیاز دارند. آنها حتی بسیار مراقبت می شوند و در آنجا فکر می کنند. حالا من در این مرحله هستم. با بررسی فرضیه ، بیایید ببینیم چه چیزی از آن به دست می آید. در عین حال ، می توانم با اطمینان بگویم - من مخالف سیاه یا سفید هستم. تنها راه حل همه چیز در زمان مناسب است. نسبت عالی 30 to به 70 There وجود دارد. آنچه اکنون برای شما مهمتر است 70 است. نکته اصلی این است که این فرمول را زیر پا نگذارید و سعی کنید از عبارت "بودن در اینجا و اکنون" پیروی کنید.

توصیه شده: