دیدن یا ندیدن

فهرست مطالب:

تصویری: دیدن یا ندیدن

تصویری: دیدن یا ندیدن
تصویری: To See or Not To See دیدن یا ندیدن 2024, ممکن است
دیدن یا ندیدن
دیدن یا ندیدن
Anonim

این بار این فکر چندان دیوانه کننده نیست ، بلکه روشن است. پس همین. هیچ کس در ذهن خود نمی خواهد وارد گه شود (ببخشید) حداقل ، بوی الهام گرفته نمی شود و نمی گذارد تا آخرین لحظه فراموش شود. البته این قابل رفع است و چنین ناگهانی برای بسیاری اتفاق افتاد. اما به طوری که من عمداً و به طور خاص به دنبال او بگردم و با خوشحالی تا عمق مچ پا شیرجه بزنم - هرگز چنین افرادی را ندیده ام

پس این دوست نداشتن مدفوع در زندگی روزمره کجاست؟ مثلاً شما به پزشک مراجعه کردید. خوب ، نمی دانم ، به جراح یا آسیب شناس. با شکایت از درد سیستماتیک در شانه و زانو. و به جای MRI و سایر معاینات ، به داروخانه هومیوپاتی اعزام می شوید تا از تنتور تنتور بخورید ، زیرا بسیار مفیدتر از هرگونه آسپرین و هر آنتی بیوتیک مضر است. پس از دو هفته ، متوجه می شوید که بهتر نمی شود ، یاد می گیرید که بندها را با یک دست ببندید ، زیرا دست دیگر بدون درد حاد حرکت نمی کند. و سپس دستان محبت آمیز آمبولانس که از طرف همکاران هنگامی که مفصل شما هنگام شستن گلدان در قفسه بالایی بی شرمانه به زمین افتاد ، از محل کار شما خارج می شوند. البته این عمل با شما انجام شد و شما خوشحال هستید که به طور کامل زنده ماندید ، زیرا "خوب است ، حداقل ، بیرون بروید ، لیوخا به طور کلی از کشور همسایه است و پس از درمان تجویز شده دارای عوارض زیر قطره چکان است."

یا اینطور شما ملاقات کردید ، او به شما گل داد ، شما را به هم خانه خود معرفی کرد. و سپس - rrrraz! - صورت خود را به دیوار کوبید ، زیرا در محل کار او خسته بود و به نظر می رسید که شما با راننده تاکسی معاشقه می کنید. البته شما گریه می کنید ، اما بعد از یک دسته گل و قهوه مورد علاقه خود با فلفل صبحگاهی می گویید: "این برای کسی اتفاق نمی افتد." سپس یک بار دیگر با مرواریدهای صحرایی روبرو می شوید ، زیرا او نوشید و به یاد آورد که چگونه در عکسی از پنج سال پیش در پیشخوان بار می رقصید. یا به این دلیل که شما مرغ را بیش از حد نمک زده اید. یا اینکه او کتابی را که او توصیه کرده بود نخوانده است. اما به دلایلی شما این وضعیت را بیهوده (متأسفانه) نمی نامید و ترک نمی کنید ، اما به طور قابل فهم آن را "مشکلات موقت" می نامید و می مانید. چون او بدون تو و یکسری توضیحات چطور است.

پس همین. من هرگز فردی را ندیده ام که آگاهانه ، با آگاهی از موضوع و درک همه عواقب ، واقعاً دوست داشته باشد در کارهای مختلف (متاسفم) شرکت کند. به عنوان یک قاعده ، هر موجود زنده بالغ (و نه چندان) با خوشحالی پس از اولین آشنایی با آن ، از هر توده معطر جدید عبور می کند. چرا ، خب ، چرا ما از وارد شدن به یک ماده مشابه در زندگی روزمره خود بسیار خوشحالیم؟

چون در کودکی به شما آموخته بودند که با بزرگسالان بحث نکنید؟ از آنجا که والدین همیشه "بهتر" می دانستند و این به عنوان "دهان خود را ببندید و بخورید!" تعیین کننده شد؟ نمیدانم. نمی دانم آیا پاسخ های قطعی وجود دارد یا خیر. اما این اعتقاد برای دیگران ، و نه برای خود ، در اینجا تعیین کننده باقی می ماند. وقتی دیگری معمولی اهمیت بیشتری پیدا می کند (یا باقی می ماند) - خودتان.

در اینجا دختری جوان زیبا با مردی مستبد وارد رابطه می شود که تقریباً همه چیز را ممنوع کرده و هر سومین نفس را کنترل می کند. چرا حس بویایی درونی او پس از اولین علائم بوی تعفن کلامی از بین می رود؟ زیرا او می گوید "مراقبت" و "توجه" به نظر می رسد. چرا او او را باور می کند ، و نه خود او ، وقتی او را سه بار در هفته به خاطر کلمه اشتباه و احساسات "اشتباه" مصلوب می کند؟ به دلایل زیادی و چون نمی داند چگونه خودش را باور کند. یا به سادگی نمی داند که این امکان پذیر است.

کنار آمدن با مشکلات در پیاده رو بسیار راحت تر از زندگی روزمره است. نه این که من از شما خواستم در هر نفس نسیم کلامی بویید. در عوض ، من می خواهم یک قلب تنفسی آزاد داشته باشم اگر یک طوفان کلامی-مدفوع در راه رخ دهد

به طور کلی مراقب خودتان باشید.

توصیه شده: