نحوه موفقیت ما بستگی به محیط دارد

تصویری: نحوه موفقیت ما بستگی به محیط دارد

تصویری: نحوه موفقیت ما بستگی به محیط دارد
تصویری: آیا ارتباط موثر باعث موفقیت ما میشود ؟ ویدئو های انگیزشی و آموزشی بیشتر را بیبینید 2024, ممکن است
نحوه موفقیت ما بستگی به محیط دارد
نحوه موفقیت ما بستگی به محیط دارد
Anonim

البته ، زندگی شخص در درجه اول به خود او بستگی دارد - ویژگی های شخصی ، تفکر ، درک ، بینش از جهان ، آرزوها ، خواسته ها ، اقدامات.

اما انسان یک موجود اجتماعی است. ما در جامعه متولد می شویم ، در جامعه زندگی می کنیم و در جامعه می میریم.

صرف نظر از این که ما یک حلقه بزرگ از دوستان ، آشنایان داریم ، چقدر با همکاران در محل کار در تماس هستیم ، آیا اجتماعی هستیم ، یا برعکس ، دوستداران تنها بودن - همه ما موجودات اجتماعی هستیم. جامعه در ما دیدگاه های خاصی را ایجاد می کند - اعم از آگاه و ناخودآگاه (آنهایی که ما از آنها آگاه نیستیم).

ابتدا - اینها والدین ، بستگان ما هستند ، سپس - مهد کودک ، مدرسه ، حلقه دوستان ، حتی بیشتر - دانشگاه ، محل کار و غیره.

با خواندن این مقاله ، ممکن است بگویید: "چه نوع جامعه ای وجود دارد ، من سر خود را روی دوش دارم ، فکر می کنم آنچه می خواهم ، و هیچ کس بر من تأثیر نمی گذارد."

البته ، بسیاری از افکار منطقی وجود دارد که شما و محیط اطراف افکار بسیار متفاوتی دارید. اما علاوه بر بخش منطقی (ذهن) ، شخص دارای ناحیه ای از نگرش های ناخودآگاه است. آنها بی معنی هستند ، به معنای واقعی کلمه هستند و کار می کنند.

جامعه هنجارهای خاصی از رفتار را به ما ارائه می دهد که به طور کامل توسط ذهن ما درک نمی شود: چه خوب و چه بد ، چه طبیعی ، چه زیبا ، چه صادقانه ، چه شرم آور ، چه درست ، چه بد ، چه چیزی ضروری است ، چه چیزی پذیرفته می شود ، چه آسان است ، چه مشکل است ، چه ساده است ، چه سخت است ، چه چیزی ترسناک است …

بیایید ساده شروع کنیم.

آیا موافقید: اگر در کشور دیگری متولد شده اید ، به عنوان مثال ، در یک کشور مسلمان ، جهان بینی شما - چگونه به جهان نگاه می کنید ، برای شما چیست ، افکار شما - چه خوب است ، چه درست است ، چگونه رفتار کنیم ، و غیره - بسیار متفاوت از آنچه اکنون هستید ، خواهد بود.

تا آنجا که افرادی که در فرهنگ متفاوتی بزرگ شده اند ، اساساً با تعامل نزدیک قابل درک نیستند. این امر به ویژه توسط گردشگرانی که از چنین کشوری دیدن کرده اند ، به وضوح دیده می شود و متوجه می شود ، افرادی که برای زندگی به آنجا نقل مکان کرده اند.

بیایید جلوتر برویم.

آیا توجه کرده اید که حتی زندگی در یک کشور ، در یک شهر ، ناحیه شهر - کودکانی که در خانواده های مختلف بزرگ شده اند: آنها از جهات مختلف به جهان نگاه می کنند ، ابتکار متفاوت دارند ، موفق هستند؟

کودکی که در خانواده ای بزرگ شده است که پدرش یک تاجر کوچک است ، وقتی بزرگتر می شود ، تمایل دارد نه برای عمویش ، بلکه برای خودش کار کند.

او در خانواده ای بزرگ شد که برای به دست آوردن پول بیشتر ، باید بتوانید متفاوت فکر کنید ، باید بتوانید به خوبی با مردم ارتباط برقرار کنید ، باید بتوانید از اقدامات ناموفق خود نتیجه گیری کنید ، تجزیه و تحلیل کنید و به دنبال راه حل باشید و تصمیمات غیر استاندارد بگیرید.

برای چنین کودکی: خطر یک هنجار است ، شکست یک هنجار است ، و فکر کردن به جای دیگران (قرار دادن خود به جای آنها) یک هنجار است.

توجه داشته باشید که خانواده والدین نیز محیط زندگی کودک را تشکیل می دهند: والدین دوستانی دارند که مشابه آنها هستند - در اینجا کارآفرینان ، در اینجا افراد رهبران و غیره هستند. این کودک ، چه در دوران کودکی و چه در دوره های بعدی ، با افرادی تماس گرفت که دارای اشکال خاصی هستند: بینش از جهان ، تفکر ، آرزوها ، اقدامات و غیره.

این کودک ممکن است مانند پدرش به یک تاجر کوچک تبدیل نشود ، اما مثلاً به عنوان مدیر به یک شرکت خوب برود و در آنجا کاملاً موفق شود ، یا ابتدا به عنوان یک کارمند معمولی در یک شرکت بزرگ کار کند و در نهایت به یک کارمند حرفه ای تبدیل شود. رهبر. این به این دلیل است که "هنجارهای" دریافتی از خانواده والدین به او کمک می کند تا از افراد عادی موفق تر باشد.

بیایید یک مثال دیگر بزنیم.

خانواده ای که پدرش سازنده است ، مادر حسابدار. پدر تمام عمر سازنده بود ، مادر حسابدار بود.

هر دو سخت و بسیار سخت کار می کنند ، آنها همچنین برای موفقیت تلاش می کنند. به طور طبیعی ، هر خانواده مفهوم "موفقیت" خود را دارد.

برای چنین والدینی ، موفقیت زمانی است که خانواده غذا داشته باشد ، لباسهای معمولی وجود داشته باشد ، آنها دارای نوعی مسکن برای خود هستند ، فرصتی برای تحصیل کودکان در دانشگاه وجود دارد ، سالی یک بار به دریا می روند و به طور کلی - بدتر از دیگران نباشد.

چنین کودکی ، مانند بیشتر ، لباسهای معمولی ، تلفن همراه مدرن دارد ، می فهمد که باید یاد بگیرد ، سخت کار کند تا به سطح خاصی در حرفه برسد و غیره.

دامنه تفکر چنین فردی ، اهداف زندگی او ، به طور کلی ، حول باورهای والدین و همچنین محیطی است که والدین با آن در تماس بوده اند و چنین شخصی اکنون در آن قرار دارد. او همچنین تلاش می کند تا در محل کار سخت کار کند ، در آنجا به عنوان یک کارمند خوب جایگاهی پیدا کند ، بتواند به طور متوسط حقوق ثابت داشته باشد ، که به شما امکان می دهد علاوه بر نیازهای ماهانه ، به تدریج برای یک آپارتمان پس انداز کنید و بتوانید در داخل سفر کنید. کشور 5 روز یکبار در سال

و اگر او به این امر دست یافت (یا کمی بهتر از والدینش) - این درک او از زندگی است ، "هنجار".

اگر این شخص هنوز به چنین سطحی نرسیده است (به عنوان مثال ، او در محل کار کار می کند ، جایی که زندگی کافی دارد ، اما به اندازه ای نیست که بتواند برای خانه خود پس انداز کند) ، پس با افکار و اعمال خود تلاش خواهد کرد:

- به طوری که مافوق او را در این کار به عنوان یک کارمند خوب و مهم می بیند.

- در نتیجه ، کار ، شایستگی ، تلاش ، قابلیت اطمینان - از نظر پولی به درستی مورد قدردانی قرار گرفت (آنها حقوق خود را افزایش دادند).

این درک او از موفقیت است ، راهی برای دستیابی به ثبات مالی ، و تلاش برای زندگی.

بیایید مثال سوم را بزنیم.

یک خانواده فقیر ، پدرم در سن 30 سالگی بر اثر تصادف فوت کرد ، مادرم تا آخر عمر نتوانست شریک زندگی خود را پیدا کند و خودش دو فرزند بزرگ کرد.

در کودکی ، پول همیشه برای غذا کافی نبود چه برسد به لباس یا چیز دیگری. مامان کار را پشت سر گذاشت و با گذشت زمان شغل قابل قبول تری برای بهتر زندگی کردن پیدا کرد ، به طوری که بچه ها تغذیه می شدند ، لباس می پوشیدند و همچنین - فرصتی برای آموزش کودکان فراهم می شد.

او همیشه کودکان را به رشد تشویق می کند ، به طوری که آنها به دنبال کاربرد استعدادهای خود هستند و شغل "خود" را پیدا می کنند.

پسر آموخت ، در مشاغل مختلف کار می کرد: به محض رسیدن به سقف از نظر حرفه ای یا حقوق ، شغل دیگری پیدا کرد که در آن فرصتی برای پیشرفت بیشتر در حرفه ای و همچنین حقوق وجود داشت.

در نتیجه ، او یک فرد موفق شد: او یک شریک زندگی پیدا کرد ، یک آپارتمان ، یک ماشین به دست آورد و همسرش سالی یک یا دو بار به کشورهای مختلف سفر می کند ، فرزندان آنها به محافل مختلف می روند.

به تاثیرات محیط توجه کنید. سالهای کودکی او در فقر سپری شد ، وضعیت مالی بسیار کمتر از متوسط خانواده بود.

اما سابقه خانوادگی که این شخص جذب کرده است:

- تلاش برای بهترین ؛

- به دنبال گزینه ها باشید ، به جلو نگاه کنید.

- از ریسک کردن نترسید - تغییر شغل ، حتی زمینه فعالیت

به او اجازه داد از فقر خارج شود ، سپس به سطح متوسط مالی برسد و کمی جلوتر برود.

به هر حال ، کسی که چنین قدم هایی بر می دارد ، دستاوردهای بیشتری دارد. برای او ، چنین تفکری ، چنین اقداماتی یک هنجار است.

خب حالا برگردیم سراغ ما.

موفقیت ما تا حدودی به محیطی که در آن زندگی می کنیم بستگی دارد.

و اگر آغاز زندگی ما باشد: خانواده والدین ، حلقه اجتماعی آنها - ما انتخاب نمی کنیم ، پس از آن ، هنگامی که ما در حال حاضر 18-20 ساله هستیم - ما فقط این فرصت را داریم که محیط را انتخاب کنیم.

با چه کسانی دوست هستیم ، با چه کسانی ارتباط برقرار می کنیم ، چه نوع محیط کاری (هنگام انتخاب شغل) ، چه نوع محیط تفریحی ، سرگرمی ها و غیره را انتخاب می کنیم ، سپس بر ما تأثیر می گذارد.

و منبع عظیمی در این انتخاب وجود دارد.

محیط می تواند ما را برای بهبود زندگی فعال کند یا برعکس - برای نشستن.

به عنوان مثال ، ما در خانواده ای بزرگ شدیم که نگرش های زیر بر آنها حاکم بود:

- برای داشتن پول بیشتر ، باید بیشتر تلاش کنید.

- برای موفقیت ، باید متخصص خوبی باشید.

- ثبات ، قابلیت اطمینان - این اصلی ترین چیز در زندگی است.

- افراد ثروتمند ناراضی هستند ، به آنها حسادت می کنند ، آنها هیچ دوست صمیمی واقعی ندارند ، می توانند برای پول کشته شوند ، می توانند به آنها خیانت کنند ، آنها باید همیشه نگران پول باشند - و این هدر دادن اعصاب بزرگ است.

این نظر والدین شما است و شما تا حدی اینطور فکر می کنید. و در محل کار کار می کنید ، سخت کار می کنید و 300 دلار دریافت می کنید. این برای شما عادی است.

و سپس در جایی در تعطیلات ، با شرکتی آشنا می شوید که احتمالاً اهل شهر شما هستند ، زمانی را با هم می گذرانید و پس از ورود به خانه شروع به تماس می کنید.

این افراد دارای افراد مختلف ، حرفه های مختلف هستند ، اما به طور کلی ، آنها موفق تر از شما هستند.

با گذشت زمان ، با برقراری ارتباط و گذراندن اوقات فراغت با این شرکت ، از بسیاری چیزها آگاهی پیدا کرده و در زندگی خود تجدید نظر می کنید.

معلوم می شود که برای کارهایی که در یک شغل انجام می دهید ، ساعات خاصی در ماه کار می کنید ، در کار دیگر ، می توانید همان مقدار را دریافت کنید ، اما به موقع یک و نیم کمتر کار کنید. و بنابراین شما کار دیگری را تغییر می دهید ، جایی که شما 300 دلار دریافت می کنید ، اما این شما را خیلی خسته نمی کند ، زیرا زمان کمتری در اینجا صرف می شود ، هیچ کار اضافی وجود ندارد ، نیاز به نشستن بعد از کار - برای اتمام کاری ، و همچنین رفتن برای تعطیلات آخر هفته وقتی نیاز به انجام کار فوری دارید.

بنابراین ، شما متوجه نگرش "پول بیشتر - شما باید بیشتر کار کنید" ، آن را دارید و همچنین این واقعیت ندارد.

با تغییر شغل خود می توانید به چنین چیزی دست پیدا کنید که به همان میزان دستمزد بگیرید و کمتر کار کنید.

علاوه بر این ، هنگام برقراری ارتباط با محیط ، متوجه می شوید که افراد شغل خود را تغییر می دهند و اغلب در مورد این که چگونه می توانید خود را به کارفرمایان معرفی کنید ، بحث می کنید.

شما درک می کنید که چه می شود اگر:

- تهیه رزومه با کیفیت بالا ؛

- بتوانید خود را در مصاحبه به مدیر منابع انسانی و سپس به سر نشان دهید

سپس می توانید شغلی را پیدا کنید که حتی بیشتر از آن دریافت خواهید کرد و همان کاری را که در شغل فعلی خود دارید انجام دهید.

و چه چیزی مانع از انجام این کار قبلاً شد:

- ترس از اینکه اگر شغل فعلی خود را ترک کنم و نتوانم شغل جدیدی پیدا کنم ، پس چگونه می توانم زندگی کنم.

- این نگرش که در محل کار با حقوق بالاتر باید بهترین ها را ارائه دهید ، اما برای این کار آمادگی ندارید ؛

- این باور که کار با حقوق بیشتر مسئولیت بیشتری است ، به این معنی که هیجان بیشتری دارد و برای شما ناراحت کننده است.

شما متوجه این موضوع در محیطی شده اید که چنین اسطوره هایی به راحتی افشا می شوند - من متفاوت کار می کنم:

- مشاغلی وجود دارد که در آنها باید بیشتر کار کنید ، تعهدات بیشتری داشته باشید ، مسئولیت بیشتری برای حقوق بیشتر ؛

- مشاغلی وجود دارد که آنها برای همان حجم فعالیتی که اکنون انجام می دهید ، مبلغ بیشتری می پردازند.

در محیط شما ، جایی که قبلاً بودید ، مرسوم است که در مورد موضوعات زیادی ارتباط برقرار کنید: اینکه همه چیز بد است ، همه چیز گران می شود ، مدیران بد هستند ، حقوق افزایش نمی یابد ، دولت مقصر است ، و غیره

و در مورد جدید پذیرفته شده است:

- اگر شغل برای شما مناسب نیست - گزینه هایی برای یافتن بهترین شغل پیدا کنید.

- از ریسک کردن نترسید ، زیرا کسی که ریسک می کند از زندگی بیشتر می گیرد.

- نه تنها از نظر حرفه ای رشد کنید ، بلکه بتوانید خود را ارائه دهید ، برای خود ارزش قائل شوید ، بتوانید روی حقوق پافشاری کنید ، بتوانید با مقامات ارتباط برقرار کنید.

و با گذشت زمان ، باورهای خود را که با شما "ادغام" شده بود ، برای دیگران تغییر می دهید.

و موفق تر می شوید.

در نتیجه می گویم.

اولین منبع جدی وجود دارد - روی خود کار کنید.

این منبع به بهبود زندگی شما در زمینه های مختلف کمک می کند - از روابط خانوادگی گرفته تا موفقیت مالی.

و یک منبع جدی دوم نیز وجود دارد - این محیطی است که ما در آن زندگی می کنیم ، ارتباط برقرار می کنیم ، کار می کنیم ، استراحت می کنیم. این کلیشه های خاصی از تفکر ، اشکال نگرش به جهان ، خود ، خانواده ، خودشناسی ، موفقیت را در بر دارد.

و این محیط تعامل ما - به طور قابل توجهی بر ما تأثیر می گذارد. قابل ملاحظه و IMPRINT.

پیشنهاد می کنم در مورد چنین منبعی فکر کنید.

می خواهم توجه داشته باشم که بودن در محیط نه تنها تأثیر ذهنی دارد - چه کسی چه کاری انجام می دهد ، تجزیه و تحلیل ، مقایسه و غیره. حتی برنامه های ناخودآگاهی که در خود ما هستند و با محیط منطبق هستند یا مطابقت ندارند ، تأثیر بیشتری بر ما می گذارند.

اگر برنامه های ناخودآگاه (نگرش ها ، باورها) با محیط منطبق باشد ، ما از آنها آگاه نیستیم. بنابراین ، ما به هیچ وجه نمی توانیم آن را تغییر دهیم!

در عین حال ، قرار گرفتن در محیطی موفق تر از آنچه که ما بزرگ شده ایم ، اجازه می دهد تا نگرش های ناخودآگاه ظاهر شود ، آنها را درک کرده و سپس آنها را به نگرش های مثبت تری برای ما تغییر دهد.

بنابراین ، اگر می خواهید موفق تر شوید باید:

1. آن را بخواهید! خیلی زیاد.

2. تصمیم بگیرید که چه ویژگی هایی را در خودم می خواهم پرورش دهم.

3. به این فکر کنید که چنین افرادی کجا هستند که من می خواهم در خودم رشد کنم.

4. فرصتی برای ورود به چنین محیطی ، برقراری ارتباط ، تماشا ، یادگیری از چنین افرادی پیدا کنید.

توجه داشته باشم که اغلب انرژی لازم برای موارد فوق وجود ندارد. با توجه به این واقعیت که محیط ارتباطی فعلی شما تمام انرژی شما را می گیرد.

و سپس باید یک نگاه خوب و متفکرانه به اطراف بیندازید و افرادی را که با آنها در ارتباط هستید مشخص کنید.

چقدر از وقت خود را صرف این یا آن فعالیت می کنید.

بعد از برقراری ارتباط با دوست ، دوست دخترتان چه رسوبی باقی می ماند. در مورد چه موضوعاتی صحبت می کنید ، با چه شرایطی روبرو هستید.

به عنوان مثال ، شما دوستی دارید که دوست دارید با او ملاقات کرده و در مورد همه چیز بد صحبت کنید ، نحوه انجام کار ، از رئیس خود ، شوهر / همسر خود شکایت کنید.

شما درک می کنید که این ، به طور کلی ، یک سرگرمی خوب نیست ، عادت به احساس ترحم ، محکومیت است - مطمئناً به شما انرژی نمی دهد تا به جلو حرکت کنید.

و در اینجا ، اگر شما حتی می خواهید تغییر دهید ، فکر می کنید ، خوب ، من کمی متفاوت فکر می کنم. به نحوی تنظیم کردیم ، کاری را شروع کردیم. اما در اینجا ما دوباره با یک دوست ملاقات می کنیم - و او دوباره از خلق و خوی ما ما را به سطح خود می رساند. سپس تصمیم گرفتید تغییر کنید ، او این کار را نکرد.

و تا زمانی که او تصمیم نگیرد ، نمی خواهد خودش را تغییر دهد ، زندگی او تغییر نخواهد کرد. شما واقعاً نمی توانید محیط را تغییر دهید. و اینجاست - به راحتی شما را به همان سطح می رساند ، طبیعی برای این محیط.

بنابراین تنها یک راه برای خروج از این راه وجود دارد - محدود کردن حلقه تماس با افرادی که نمی خواهند تغییر کنند و پیدا کردن آن حلقه دوستان که بالاتر از سطح فعلی شما است.

این محیط همچنین فرد را به سطحی می رساند که برای این محیط طبیعی است و تا جایی که این سطح از سطح فعلی شما بالاتر است ، به نفع شماست.

بله ، آسان نیست اینها آن دوستان و آشنایانی هستند که برای شما آشنا هستند. آنها همچنین ، در صورت امکان ، مانع تغییر شما می شوند (بنابراین اکنون زمان کمتری را با آنها خواهید گذراند) - این حق آنها است ، اما انتخاب شما این است که به جلو حرکت کنید یا یکجا بایستید.

این افراد هستند که شما را خواهند ترساند که شما به اندازه کافی خوب ، حرفه ای و آمادگی کافی برای موفقیت نیستید. آنها کسانی هستند که در مورد بحران و شرایط سخت به شما خواهند گفت. به حرف آنها گوش ندهید. فکر نکنید آنها عمداً برای شما آرزوی بیماری می کنند.

آنها به سادگی شما را در برابر سختی های دنیای موفقیت ، در برابر خطرات احتمالی محافظت می کنند. خطراتی که برای آنها ناراحت کننده است وحشتناک هستند و غیره.

اما می توانید افراد دیگری را بیابید ، با آنها آشنا شوید ، ارتباط برقرار کنید ، حتی با کسی دوست شوید. ما می توانیم افرادی را پیدا کنیم که نسبت به آغازهای جدید خوشبین هستند و از شما در تلاش برای بهترین ، برای پیشرفت خود معنوی ، شخصی و جسمی حمایت خواهند کرد.

خود را با افرادی احاطه کنید که می خواهید با آنها مثال بزنید ، آنچه را که می خواهید باشید ، محیطی را انتخاب کنید که در آن برای شما جالب تر و شادتر باشد.

بالاخره شما استاد زندگی خود هستید.

از منبعی مانند محیط استفاده کنید! به قدرت آن پی ببرید.

متوجه شوید که با کمک محیط خود می توانید در جنبه های مختلف زندگی - خانوادگی ، خلاق ، مالی - به طور مثر رشد کنید.

آرزو می کنم همه پیش بروند!

توصیه شده: