اتاق اسرار ریش آبی ، یا به سوال Unheimlich

فهرست مطالب:

تصویری: اتاق اسرار ریش آبی ، یا به سوال Unheimlich

تصویری: اتاق اسرار ریش آبی ، یا به سوال Unheimlich
تصویری: کتاب صوتی ریش آبی اثر آملی نوتوم 2024, ممکن است
اتاق اسرار ریش آبی ، یا به سوال Unheimlich
اتاق اسرار ریش آبی ، یا به سوال Unheimlich
Anonim

مقاله ای که در اینجا تکثیر شده ، یک فصل تجدید نظر شده از کتاب نویسنده افسانه گرگینه است. که در آن ریشه های تجاوز انسان با استفاده از نمونه هایی از افسانه های گرگینه ها که در فرهنگ های مختلف وجود داشت ، کاوش می شود. و ثابت شده است که برخی از این افراد کسانی بودند که در زمان ما قاتلان سریالی نامیده می شوند. افرادی که در اکثر موارد قریب به اتفاق افراد مبتلا به آسیب شناسی خودشیفته هستند.

ff48ca30-ba5f-416f-9d44-196f321a4e33
ff48ca30-ba5f-416f-9d44-196f321a4e33

در افسانه چارلز پرتو "ریش آبی" ، یک لحظه جالب و شاید جذاب ترین لحظه وجود دارد. هنگام خروج ، Bluebeard کلیدهای تمام اتاقهای قلعه را به همسر جوان خود می دهد ، اما در عین حال می گوید دری وجود دارد که تحت هیچ شرایطی باز نمی شود. این در را نشان می دهد و قفل را رها می کند و کلید در را به همسرش می سپارد. این لحظه مهمترین لحظه در کل تاریخ است. داستان مشابهی در داستانهای دیگر مردم وجود دارد.

در فرهنگ روسیه ، یک داستان افسانه ای درباره درب کمد ممنوعه یا اتاق ممنوعه نیز شناخته شده است. در برخی از افسانه ها ، کلید این اتاق روی دیوار آویزان است ، جدا از همه کلیدهای دسته ، اما کاملاً در دسترس است.

در همه افسانه ها ، ایده مشابهی اجرا می شود: چیزی وحشتناک و در عین حال جذاب ، در نوعی فضای محدود قفل شده است و می تواند به راحتی آزاد شود. یک نفر ممنوع است که این در را باز کند ، اما چنین فرصتی به او داده می شود. به عنوان یک قاعده ، کنجکاوی بر ممنوعیت غلبه می کند و قهرمان تصمیم می گیرد در را باز کند. شما می توانید تصور کنید که قهرمان یک افسانه چگونه نگران است ، در زیر سقف های طاق دار یک قلعه خالی قدم می زند و نمی داند که آیا او در را باز می کند یا در آخرین لحظه نظر خود را تغییر می دهد. همانطور که قدم های طنین در زیر طاق های سنگی با ضربان های قلب ادغام می شود ، و انتظار و مضطرب تر می شود. پس از نزدیک شدن به در ، و برداشتن کلید ، شک در باز یا باز نکردن درب ، مطالعه سوراخ کلید ، تلاش برای بررسی آن ، شخص به هر چیزی فکر می کند ، نه به این واقعیت که در آن طرف درب ، چیزی در حال مطالعه اوست … اگرچه نیچه در این باره حدس زد ، اما به افراد کنجکاو بیش از حد هشدار داد.

در این مرحله ، وقتی کلید وارد سوراخ کلید می شود ، ما طبق همه قوانین ژانر پلیسی ، باید مدتی وقفه را قطع کرده و قهرمان را در خانه بگذاریم و توجه خود را به قسمت دیگری از همان داستان منتقل کنیم. آنچه ما انجام خواهیم داد. معلوم می شود که در سنت های فرهنگ های مختلف داستانی درباره شر وجود دارد که در نوعی فضا بسته شده و می تواند به راحتی آزاد شود ، فقط برای نشان دادن کنجکاوی و نقض ممنوعیت کافی است. شاید یکی از مشهورترین داستانها در مورد جعبه پاندورا باشد. "پاندورا" از یونانی به معنی "هدیه به همه" است. از آنجا که او واقعاً سخاوتمندانه توسط خدایان هدیه شده بود. آفرودیت به او جذابیتی غیرقابل مقاومت بخشید ، هرمس یک ذهن مکار ، حیله گر ، فریب و فریب داد ، آتنا لباسهای زیبایی برای او بافت. این توسط هنرمند Hephaestus از زمین و آب به دستور زئوس ایجاد شده است.

418
418

پاندورا اسیر زیبایی خود برادر پرومتئوس - اپی متئوس شد و همسر او شد. اما علاوه بر تمام ویژگی های خود ، پاندورا دارای ویژگی برجسته دیگری بود - کنجکاوی. وقتی به خانه شوهرش رسید ، متوجه شد که یک کوزه در خانه وجود دارد (افسانه های بعدی می گویند که این جعبه بود) که هرگز باز نشد زیرا کاملاً ممنوع بود. تاریخ درباره مدت زمان تردید پاندورا ساکت است. فقط می دانیم که کنجکاوی برنده شد ، پاندورا آن را کشف کرد و انواع شرارت موجود در آن بین مردم پخش شد و در روح آنها مستقر شد. بنابراین زئوس از مردم به خاطر گستاخی پرومته ، که آتش را از آسمان به سرقت برد ، انتقام گرفت. او راه مستقیم را دنبال نکرد و همه بدبختی ها را از بالای المپ بر سر مردم ریخت ، اما به دلایلی این کار را با دست خود مردم و از طریق خانواده کسی که آتش را به مردم. داستان مشابهی در قاره آفریقا روایت می شود ، جایی که در مورد کدو تنبل گفته می شود که نیروهای شیطانی در آن زندانی بودند. و که با کنجکاوی زن آزاد شد.این داستان یک فاجعه در مقیاس جهانی است ، هنگامی که شر ، توسط شخصی از فضایی باز نشده ، به جهان نفوذ می کند. اما زمان آن فرا رسیده است که به تهدید فاجعه شخصی کسی که به درب خانه آمده و کلید را در سوراخ کلید گذاشته است ، بازگردیم.

نوبت کلید نیز یک نقطه عطف در خود تاریخ است. قهرمان داستان افسانه ای پررو از یافتن اجساد بریده شده زنان سابق ریش آبی وحشت می کند. در داستانهای عامیانه ، تصویر متنوع تر است ، اما نه کمتر ترسناک. در اتاق معلوم می شود: خون ، بدن های تکه تکه ، گاهی دیگ جوش با رزین ، پیرزنی که در خون غسل می کند یا مار زنجیری. اما در همه افسانه ها همیشه یک عنصر مهم وجود دارد. در اتاق ، بیشتر اوقات یک نفر زنده است ، یا شخص زنده بلافاصله پس از ورود قهرمان به این اتاق نشان داده می شود. وقتی در قدیمی باز می شود ، معلوم می شود که دیگ رزین در حال جوشیدن است ، پیرزن حمام می کند ، مار زنجیر شده زنده است ، اگرچه ضعیف شده است ، اگرچه فرض بر این است که مدتهاست در باز نشده است. به نظر می رسد که قهرمان مورد انتظار بود. لحظه احیای چهره ها ، تا آن زمان در نوعی رویا بی حال ماند ، عنصری است که به سادگی ترسناک را به چیزی وحشتناک تبدیل می کند.

_MG_0141_2
_MG_0141_2

تفاوت اساسی بین "وحشتناک" و "ترسناک" وجود دارد. فروید مقاله خود را به این امر اختصاص داد و آن را "Unheimlich" نامید که در ترجمه از آلمانی به معنی "ترسناک" است. اگر ترس دفع شود ، وهم آور یک ویژگی دیگر نیز دارد ، آن را به خود جذب می کند ، جذب می کند. این همان چیزی است که صاحب کلید آرزویی تجربه می کند ، که به معنای واقعی کلمه کشیده شده است تا در را باز کند. فروید معتقد بود که این اثری از لذت فریبنده ای است که در گذشته با او همراه بوده است. در زندگی معمولی انسان ، وهم آور ناگهان پدید می آید وقتی چیزی آشنا ، آنچه هر روز می بینید ، ناگهان به یک جنبه غیر منتظره تبدیل می شود. این لحظه ای است که درب شروع به باز شدن می کند. این احساس می تواند زمانی ظاهر شود که بی حرکت یا مرده ناگهان زنده می شود. گویی آنها زنده شدند و ناگهان عروسک ها شروع به حرکت کردند. یا گویی کسی روی چوبی که بارها روی آن نشسته بود نشسته بود و ناگهان شروع به حرکت کرد. استفن کینگ در مورد یک رویداد معمولی صحبت کرد که در دوران کودکی برای خواهرش اتفاق افتاد. هنگام خواندن کتاب ، آدامس جوید ، سپس آن را کنار گذاشت تا به خواندن ادامه دهد. بعد از مدتی دوباره آن را در دهانش گذاشت. او ندید که پروانه ای روی او نشسته باشد. و هنگامی که او از دهانش نصف شد ، بال زد ، دختر دچار شوک احساسی شد ، که استفن کینگ در طول زندگی خود در کتاب هایش سعی در انتقال آن داشت.

شاید تجربه مشابهی توسط بسیاری در کابوس ها تجربه شده باشد ، اما در رویا نیز وضعیت آینه ای وجود دارد که فرد ناگهان توانایی حرکت خود را از دست می دهد و نمی تواند بدود. در لحظه تجربه وهم آور ، آشنا ناگهان خطرناک می شود. در همان زمان ، ممکن است تهدید مستقیم و فوری وجود نداشته باشد ، اما چیزی از تاریکی و عمق با فرد صحبت می کند. فروید می نویسد که وهم آور آن چیزی است که قبلاً واقعیت روانی بود ، قبلاً آشنا ، حتی مطلوب ، اما اکنون به عنوان غیرقابل قبول سرکوب شده است.. به این ترتیب ، به نظر می رسد خدایانی که زنده بودند و مردم قبلاً آنها را می پرستیدند ، و اکنون به شکل شیاطین زنده شده اند. ملوخ ، که اکنون به عنوان بت خونخوار و بی رحم شناخته می شود ، به عنوان خدایی قدرتمند ، مورد عبادت ، یعنی احترام و عشق بود.

فروید معتقد بود که دو نوع وهم آور وجود دارد:

1. وهم آور ، مربوط به شیوه های باستانی ما برای درک جهان ، تفکر و تخیلات ، که به طور کامل برطرف نشده است ، اما در اعماق روان زندگی می کند و منتظر تأیید است. به این ترتیب بمب های منفجر نشده در انتظار جنگی است که مدتها پیش به پایان رسید.

2. وهم انگیز ناشی از مجتمع های کودکان سرکوب شده. این امر زمانی تجربه می شود که مجتمع سرکوب شده کودکان دوباره با برخی تصورات احیا می شود ، یا هنگامی که به نظر می رسد اعتقادات اولیه ای که بر آنها غلبه کرده است دوباره تأیید می شوند.

فروید برای تأیید فرض خود به معناشناسی کلمه "وحشتناک" اشاره می کند که در آلمانی "unheimlich" به نظر می رسد. و نشان می دهد که نه تنها متضاد کلمه "heimlich" "دنج" ، "خانه" است ، بلکه به معنای "پنهان" ، "پنهان" ، "مرموز" نیز عمل می کند. یعنی هر چیزی که باید پنهان شود ، اما بیرون بیاید ، وحشتناک می شود. همه آنچه بیگانه است روشن می شود. "Unheimlich" همچنین می تواند به عنوان "راحت نیست" ترجمه شود. که از عدم امکان پذیرش بخش سرکوب شده خود می گوید. "Heinlich" به معنی "اهلی کردن حیوانات" و نقطه مقابل آن "unheimlich" است که "جانور وحشی" است. گاهی اوقات به معنای کلمه "مخفی کردن" نیز استفاده می شود. در زبان عربی و عبری ، "macabre" مصادف با اهریمنی و وحشتناک است. در انگلیسی ، کلمه "وحشتناک" "عجیب" است ، مانند کلمه آلمانی unheimlich ، توسط ذره منفی "un" ، از can " -" to beable "،" محتاط "،" مراقب "،" ماهر " "،" دلپذیر. "یعنی چیزی در مقابل" احتیاط "،" چه می توان کرد. "در مقاله خود در مورد ترسناک ، فروید ، اگرچه به منابع کاملاً متکی است ، اما محتوای اتاق ممنوعه را بسیار دقیق توصیف می کند. گویی که او همراه قهرمان آنجا بوده است. "اندام ها را جدا کرده ، سر بریده ، دستی را از شانه جدا کرده اید ، مانند داستان های هاف ، پاها به تنهایی می رقصند …" آنها خودشان می رقصند. فروید مثالهای دیگری می زند به نظر می رسد خزنده یک حمله صرع یا یک جنون است ، به عنوان نشانه ای از چیزی که در داخل آن وجود دارد و در نتیجه از دست دادن کنترل ، شکستن تجسم. چیزی مذموم ، برعکس بدیهیات ، اما در همان زمان چیزی که در رویای آن بود ، اما محقق نشد. قابل درک است که دو نفر این کار را انجام می دهند. ظاهر دو نفر می تواند آنقدر ترسناک باشد که در سنت های بسیاری از مردم ، نشانه نزدیک شدن مرگ است.

در برخی از افسانه های روسی ، عنصر وهم آور تجزیه بدنها نرم می شود. دختری که وارد اتاق می شود ، دیگ رزین جوش را می بیند ، انگشت خود را در آنجا می گذارد ، "و او از او دور شد". برای افسانه های روسی در مورد اتاق ممنوعه ، مشخص است که صاحب اتاق یا یک جانور است یا سارقانی که در جنگل زندگی می کنند ، یعنی افراد وحشی که ممنوعیت ها را نقض می کنند. در افسانه Vyatka ، این یک خرس است که می گوید: "به دو اتاق بالا بروید و به اتاق سوم نروید - که با یک قفل بسته شده است."

به عنوان یک محصول ناخودآگاه ، خود داستان از منبع ایجاد کننده آن صحبت می کند. یعنی از محتوای خود ناخودآگاه صحبت می کند. در روایت داستان اتاق ممنوعه ، قصه گوهای بیشماری در مورد چنین اتاقهایی صحبت کردند که نمادی از چیزی است که در اعماق روان سرکوب شده است. معمولاً در افسانه ها ، اتاق ممنوعه در قلعه ای قرار دارد که دور از مکان های شلوغ قرار دارد یا در کلبه ای دزد پنهان در بیابان جنگل قرار دارد. که به خودی خود قابل توجه است. به هر حال ، تصاویر وحشتناکی که اتاق را پر کرده اند احتیاج دارند.

می توان فرض کرد که افسانه های این نوع از خواسته های ممنوعه برای برخی جاذبه های وحشی به ما می گویند. اما پیشنهاد این که داستان های اتاق های ممنوعه صرفاً از ممنوعیت تجاوزات وحشیانه و کهنسال صحبت می کنند ، نتیجه ای سطحی خواهد بود. به وضوح چیز دیگری در این داستانها وجود دارد. همانطور که در کاغذ روغنی قدیمی موجود در بایگانی های باستانی ، اغلب پاره یا خراب شده بود ، ما تنها بخشی از داستان را دیدیم. قطعه گمشده را می توان در قصه های دیگر اتاق ممنوعه یافت ، که توصیف می کند در برای چه باز می شود. پروپ ، با بررسی انگیزه اتاق ممنوعه ، می گوید که یاوران حیوانات وجود دارد. معمولاً اسب ، سگ ، عقاب یا زاغ است.

"یاور" یک کلمه خنثی است که در مورد ماهیت چیز کمی می گوید. اینها فقط یاور نیستند ، بلکه حیواناتی هستند که با کمک قدرت های جادویی ، قادر مطلق را فراهم می کنند.بیشتر اوقات در افسانه های روسی ، این یک اسب قهرمان است. جستجوی قدرت مطلق هدف کنجکاوان است. اگرچه اشاره دیگری در حضور حیوانات وجود دارد. و هنگامی که کلمه "حیوان" با کلمه "جانور" جایگزین می شود ، مشخص می شود. این نسخه از افسانه ها بر قدرت تأکید می کند و تخیلات مخرب را در سایه باقی می گذارد. آنها در مورد آنچه در سنت روسی "علم حیله گری" نامیده می شود ، صحبت می کنند. این جادو است. در یکی از داستانهای پرم ، پدری پسرش را برای تحصیل در خانه ای می آورد که پیرمردی 500 سال در آن زندگی کرده است. این خانه هفت اتاق دارد ، اما به اتاق هفتم دستور ورود داده نشده است. البته این ممنوعیت نقض می شود.

افسانه روسی "پیراهن شگفت انگیز" می گوید که چگونه قهرمان خود را در خانه ای در جنگل می بیند که در آن سه برادر به شکل حیوانات زندگی می کنند - عقاب ، شاهین و گنجشک ، که می توانند به همراهان خوبی تبدیل شوند. او را برای مال خود می برند. عقاب به او اجازه می دهد همه جا راه برود ، اما کلیدی را که به دیوار آویزان شده است ، نگیرد. پس از شکستن ممنوعیت ، قهرمان یک اسب قهرمان را در گنجه ممنوعه می بیند و بلافاصله به مدت یک سال به خواب می رود. این کار سه بار تکرار می شود. پس از آن او یک اسب به عنوان هدیه دریافت می کند.

اما حتی در این قصه ها ، عنصر خشونت و مرگ به شکل نهفته وجود دارد. به عنوان مثال ، یک رویا که یک سال طول بکشد و در آن قهرمان سقوط کند ، به وضوح نماد مرگ او است. حیواناتی که در این داستانها ظاهر می شوند ، بدیهی است که نمادی از نوعی حیوان هستند که بخشی وحشی از شخصیت است. شکار قدرت مطلق شامل خشونت است. این بر نسخه عربی داستان جین که از بطری رها می شود تأکید می کند. داستان پرو "ریش آبی" ، که اساس این مقاله است ، همچنین دارای یک عنصر جادویی در پس زمینه است. ریش بلند قهرمان داستان به او اشاره می کند.

معنای مو و به ویژه ریش در دستکاری های جادویی و نمادگرایی جهان دیگر در همه فرهنگ ها آنقدر واضح و گسترده است که ارزش ندارد در مورد آن با جزئیات بیشتر صحبت کنیم. رنگ این ریش نیاز به توضیح بیشتری دارد. به نظر می رسد که رنگ آبی در کل فرهنگ هند و اروپایی نیز با اصل مرگبار و قدرتهای جادویی مرتبط است. به عنوان مثال ، در حماسه های ایسلندی ، همه انتقام جویان و قاتلان لباس آبی می پوشند.

یک سنت رایج اروپایی وجود دارد که جادوگران را با لباس آبی به تصویر می کشد. خود مادر خدا به عنوان نمادی از اندوه ، لباس های آبی می پوشد. شیوا عنوان "Sineshey" را به عنوان نمادی از سم وحشتناکی که با آن جهان را در انتهای کالپا مسموم می کند ، حمل می کند. و بدن او آبی رنگ است. تقریباً همه خدایان ترسناک تبتی آبی رنگ هستند. در بسیاری از قبایل آمریکایی ، آبی به عنوان نماد مرگ شناخته می شود. در قبایل مایا ، قربانی قبل از قربانی را آبی رنگ می کردند. پروپ یکی از محققان را مثال می زند که معتقد است ریش آبی نماد مرگ است.

با مطالعه مقاله Z. فروید ، "وهم آور" ، می توانید تأییدی بر این ایده داشته باشید که هر دو نسخه از افسانه ها تقریباً یکسان هستند. فروید با ذکر مواردی که می تواند تاثیر وحشتناک را ایجاد کند ، می نویسد که می توان این وحشتناک را ایجاد کرد زیرا تمام خواسته های شما به روشی غیرقابل درک و جادویی برآورده می شود.

ملانی کلاین در کار خود "در زمینه توسعه فعالیت های ذهنی" می گوید که اجسام بسیار خطرناک به لایه های عمیق ناخودآگاه تقسیم می شوند ، توسط نفس پذیرفته نمی شوند و بدون مشارکت در شکل گیری ابر- دائماً بیرون رانده می شوند. نفس. علاوه بر این ، در میان آنها مواردی وجود دارد که به عنوان اجسام کشته و آسیب دیده تصور می شوند. بدیهی است که اینها اشیایی هستند که در قصه های اتاق ممنوعه شرح داده شده اند.

همانطور که می دانید ، تقویت نفس به دلیل ادغام با برخی قسمت های جدا شده یا پیش بینی شده از شخصیت رخ می دهد. در واقع ، این همان کاری است که روانکاوی انجام می دهد ، این هدف آن است. می توان با احتمال بالایی فرض کرد که بخشهایی از شخصیت وجود دارد که بسیار وحشتناک و ترسناک هستند و نمی توانند با روشهای روانشناسی معمولی ادغام شوند ، و نیازی به این نیست. از آنجا که آنها با تخیلات بسیار ترسناک همراه هستند. اما این قسمتها ، که در لایه های عمیق ناخودآگاه ذخیره شده اند و در آنجا خفته هستند ، بدیهی است که برای نفوذ به آگاهی تلاش می کنند.

بدیهی است که این امر می تواند از طریق برخی از مراسم جادویی اتفاق بیفتد ، که در طی آن با این تصاویر ، به عنوان مثال ، در فرقه های انواع شیطان پرستان ، همذات پنداری می شود. در انجام اقدامات مخرب نیز همین اتفاق می افتد. به عنوان مثال ، در درگیری های مسلحانه. برخی اختلالات روانی نیز به این پویایی کمک می کنند. اما شناسایی هنوز ادغام ایگو با شیء نیست. پس از ادغام قطعات با نفس ، همانطور که می دانید ، تقویت آن رخ می دهد. هنگام شناسایی ، بدیهی است که ما در مورد تقویت واقعی نفس صحبت نمی کنیم ، اما این احساس که چنین افزایشی در حال وقوع است به وضوح وجود دارد. در این مورد ، ما در مورد شناسایی درون گرا و تجربیات قدرت مطلق صحبت می کنیم.

برای چنین احساسات و تجربیاتی ، مراسم جادویی انجام شد. جادو همیشه جستجوی قدرت مطلق است. رویای قدرت ، رویای ابدی انسان است. بنابراین ، شناسایی با این تصاویر وهم آور ، که قوه قوت مطلق را می دهد ، علیرغم این واقعیت که می تواند منجر به سردرگمی بین خود و شیء شود ، برای گروه خاصی از افراد نیروی جذابی است. ما می توانیم تأیید این ایده را در مردم نگاری بیابیم. فروید در اثر خود "توتم و تابو" ، با توصیف تخیلات ناخودآگاه ، تمایل دارد فکر کند که در یک فرد اولیه ، فکر بلافاصله به عمل تبدیل می شود. و یک عمل جایگزین یک فکر برای او می شود. او با مهربانی مقاله خود را با این عبارت به پایان می رساند: "در ابتدا موردی وجود داشت." بنابراین ، به یاد داشته باشید مفید است که افسانه ها نیز آیینی را نشان می دهند که به معنای واقعی کلمه در دوران باستان انجام می شد.

بسیاری از قوم نگاران درباره اتاقهای مخفی واقعی و ارتباط آنها با مناسک آغازین می نویسند. اما به دلایل واضح ، اطلاعات کمی در مورد آنچه در این اتاقها وجود داشت ، در دست نیست. به عنوان مثال مشخص است که تصاویری از حیوانات وجود داشته است. همچنین شناخته شده است که مناسک شروع به جادوگران فرض مرگ نمادین قهرمان و "تکه تکه شدن" بدن او را به منظور "تجمع مجدد آن در ظرفیت متفاوت" است. پروپ از یک Voas خاص نقل می کند که در مورد شروع در قبیله Kwakiutl صحبت می کند ، که در یک اتاق مخفی انجام شد ، جایی که هیچ کس جز شروع کننده پذیرفته نشد. در همان زمان ، در یک آهنگ ویژه اجرا شده ، خوانده می شود: "شما به اتاق مخفی نزدیک می شوید ، جادوگر بزرگ ، شما داخل اتاق مخفی بودید …"

هرکسی که از آن دیدن کرده باشد دارای قدرت جادویی است. این هدف از بازدید است. از نظر روانکاوی ، ورود به اتاق مخفی برای تحقق تخیلات همه کاره است.

در این مرحله زمان آن است که دوباره به افسانه "ریش آبی" بازگردیم. بسیاری ، اگر نه همه ، خود داستان را می دانند ، اما بدیهی است تعداد کمی از مردم می دانند که "ریش آبی" یک شخص واقعی است. فقط در زندگی او نام کاملاً متفاوتی داشت. ژیل دو رایس ، مارشال فرانسه ، جنگجو و فرمانده بی باک ، به دلیل آن چندین قلعه گرفته شده ، قهرمان جنگ آزادی ، سرباز شخصی و دوست نزدیک و دستیار ژان دارک.

تنها فردی که با تیم خود جرات می کرد سعی کند او را از اسارت آزاد کند ، اما دیر کرد. و در عین حال یک قاتل بزرگ و یک سادیست. محکوم شد که توسط یک دادگاه سکولار به جرم قتل و یک دادگاه کلیسا به دلیل جادوگری در خطر سوزاندن قرار گیرد. زمینه جادویی و آیینی جنایات او با آسیب شناسی روانی شخصی او پیوندی ناگسستنی داشت. کلمات جادویی و جادویی در این داستان پیوند خورده اند ، زیرا آنها به همان لایه تاریخی موقتی تعلق دارند ، زمانی که مراسم جادویی با آیین های خونین همراه بود. این امر هم برای توسعه جامعه بشری صادق است ، هنگامی که چنین اقداماتی به معنای واقعی کلمه انجام می شد ، اما ، که برای ما بسیار مهم است ، برای توسعه فردی نیز صادق است. اگرچه در رشد فردی این تنها در سطح تخیل اتفاق می افتد. زمانی که کودک در سینه مادر می گذراند پر از غرایز تهاجمی با قدرت زیاد است. اما این زمانی است که کودک به طور انحصاری یا عمدتا با تفکر جادویی عمل می کند.دوره ای که شخص تقریباً کاملاً درمانده است پر از تخیلات قدرت مطلق است و جادو پاسخ این نیاز است. که ریشه در تخیلات همه کاره دارد. با برخی آسیب شناسی روانی ، این تجربیات کهنسال ، به نحوی ، در دسترس قرار می گیرند و به طور قوی حقوق خود را تأیید می کنند.

همانطور که در مورد ژیل دو ریس بود.

در تکامل فردی خود ، ما مرحله ای از ویژگی پویایی خلق های اولیه را تجربه کرده ایم. خاطرات زندگی او در گوشه و کنار شخصیت ما ، و تجربیات گاهی اوقات می توانند ناگهان از آنجا بیرون بروند ، و باعث ایجاد حس احیای چیزهایی که یخ زده اند ، وانمود می کنند که بی روح هستند.

اما کلیدی که در ممنوعه را باز می کند چیست؟

داستانهای متعددی در مورد اتاق ممنوعه و موارد مشابه از اهمیت زیاد عاملی مانند کنجکاوی صحبت می کند. بدیهی است ، این کیفیت ، اغلب در جامعه تشویق می شود ، در واقعیت ، همیشه به طور واضح در رنگهای روشن رنگ آمیزی نمی شود. و همچنین باید تحت کنترل باشد. برخی از انواع کنجکاوی وجود دارد که ضروری است بدون توجه به خواسته های خود شی ، بدانیم که در داخل شیء چیست. این چیزی است که اساس کنجکاوی کودکان را در بریدن بال پروانه ها تشکیل می دهد و طبق تحقیقات روانکاوان ، ممکن است زمینه ساز جنایات به اصطلاح بدون انگیزه باشد. که در واقع بسیار با انگیزه هستند ، با این تفاوت که انگیزه های آنها در ورطه ناخودآگاه پنهان شده است. در اصل ، این حتی کنجکاوی نیست ، بلکه نفوذ خودشیفته به شی است. همانطور که می دانید ، لئوناردو داوینچی ، که کنجکاوی کودک در مورد جهان را تا دوران پیری حفظ می کرد ، از اختراعات خود یک دستگاه برای بریدن پاها داشت. ما چیزی در مورد شخصیت Bluebeard نمی دانیم ، اما اطلاعاتی که داستان ژیل دو رایس برای ما به همراه داشت تأیید می کند که از دوران کودکی با یک ذهن بسیار کنجکاو متمایز شده است. اما با این وجود ، بعید است که کنجکاوی کلید باشد ، به احتمال زیاد حلقه ای است که این کلید روی آن آویزان شده است.

اگرچه کنجکاوی تقریباً در همه این داستانها ذکر می شود ، اما آنها همچنان برای مطلق قدرت وارد اتاق می شوند. حتی با وجود حوا کنجکاو ، عبارت شیطان باعث می شود که او ممنوعیت را زیر پا بگذارد: "شما مانند خدایان خواهید بود". جستجوی قدرت مطلق انگیزه اصلی است و بدیهی است کلید در ممنوعه. فرهنگ یک در و یک قفل است که هنوز با کلیدی به نام میل باز می شود. از جمله میل به قدرت مطلق. ژیل دو رئیس مرد تحصیل کرده و فرهیخته زمان خود بود. و حتی در جوانی ، مجموعه ای از نسخه های خطی کمیاب را در قلعه های خود جمع آوری کرد. اما در پایان عمر ، او مجموعه وهم آور دیگری را جمع آوری کرد ، که شاهدان در دادگاه در مورد آن صحبت کردند.

بدیهی است که خواسته های تهاجمی او قوی تر از ممنوعیت های فرهنگ بود. فروید در اثر خود "نارضایتی از فرهنگ" می نویسد که بزرگترین مانع بر سر راه فرهنگ ، تمایل به تجاوز فرد به یکدیگر است. و حتی این س questionال را درباره سرنوشت نوع بشر به این معنا می رساند که آیا فرهنگ قادر به مهار انگیزه اصلی تجاوز و تخریب خود خواهد بود یا خیر. او از خوش بین بودن در این باره بسیار دور است. و کار خود را با این جمله به پایان می رساند: "اما چه کسی می تواند نتیجه مبارزه را پیش بینی کند و پیش بینی کند که پیروزی از طرف کیست؟ "آنچه برای بشریت به طور کلی صادق است برای فرد اهمیت بیشتری دارد.

قصه های اتاقهای ممنوعه درباره خواسته های پرخاشگرانه ، بسیار قدیمی و هیولایی است تا توسط انسان مدرن محقق شود. به طور خاص ، ما در مورد تنها میل باستانی صحبت می کنیم که توسط فرهنگ مغلوب تلقی می شود - در مورد آدم خواری. و همچنین در مورد میل به قدرت مطلق ، که پشت در فرهنگ بسته شده اند. اما به راحتی می توان آنها را کشف کرد ، زیرا فرد دارای اراده آزاد است. در برخی از داستانهای روسی در مورد گنجه ممنوعه ، قهرمان مار را در آنجا می بیند که به دیوار زنجیر شده است. کسی که بسیار لاغر است و می خواهد بنوشد ، زیرا هزاران سال است که مشروب نخورده است.

اما اینکه ارزش برآورده ساختن این خواسته برای قهرمان را دارد یا خیر ، باید با دقت فکر کنید.بنابراین ، برای کسانی که به در ممنوعه می آیند و با کنجکاوی می لرزند ، خوب است بدانند که این دقیقاً لرزش اجسامی است که آماده زنده شدن هستند و یادآوری هشدار اف نیچه: او.

منابع

کلاین ام. "در مورد توسعه فعالیت ذهنی".

Propp V. Ya. "ریشه های تاریخی افسانه".

فروید Z. توتم و تابو.

فروید ز. "نارضایتی از فرهنگ".

فروید ز. "وحشتناک".

Hinshelwood R. فرهنگ روانکاوی کلینی.

توصیه شده: