و در واقع آنچه که به طور قطع منجر به بهتر شده است

تصویری: و در واقع آنچه که به طور قطع منجر به بهتر شده است

تصویری: و در واقع آنچه که به طور قطع منجر به بهتر شده است
تصویری: AFRİKA'daki İLK EVİMDE Suyu Kuyulardan Taşıyoruz !! 2024, ممکن است
و در واقع آنچه که به طور قطع منجر به بهتر شده است
و در واقع آنچه که به طور قطع منجر به بهتر شده است
Anonim

ما نمی توانیم بدانیم فردا چه اتفاقی می افتد ، هر چقدر هم که خود را در همه کاره بودن و عقل گرایی متقاعد کنیم ، زندگی همیشه حق وقوع یک رویداد غیر منتظره را برای خود محفوظ می دارد. چرا اینطور است؟ بلکه: "برای چی؟" (ما یاد می گیریم که سوال را به درستی مطرح کنیم) - به منظور درک اینکه ما بخشی از یک برنامه مهم و بزرگ هستیم ، تا مدتی غیرقابل درک ، الهی. و هر چیزی که برای ما اتفاق می افتد منطقی است ، وظیفه خاصی را با هدف توسعه و رشد داخلی انجام می دهد. گاهی اوقات حوادث ، بیشتر اوقات ماهیت منفی ، زندگی ما را اصلاح می کند ، جهت حرکت را تغییر می دهد. بعداً ، با ایجاد یک زنجیره ای از آنچه اتفاق افتاده است ، برای ما روشن می شود: "اما آنچه اتفاق افتاد ، قطعاً منجر به بهترین شد!"

نشانگر آن پیرمردی است که هرگز از همه چیز شادی نمی کرد یا غمگین نبود. او فقیر بود و با پسرش زندگی می کرد ، زمانی اسب زیبا و اصیل به حیاط آنها میخکوب شده بود. همسایه ها پیشنهاد کردند اسب را بفروشند و با پول غذا بخرند. اما پیرمرد امتناع کرد و به فقر ادامه داد ، او و پسرش سعی کردند اسب را نیز تغذیه کنند. یکبار ، صبح که از خواب بیدار شد ، پیرمرد متوجه شد که او گم شده است ، همسایه ها او را به دلیل فروش نکردن این یافته مورد سرزنش قرار دادند ، و اکنون آن به سادگی به سرقت رفته است ، و نه پول و نه اسب وجود دارد. پیرمرد پاسخ داد: "من نمی دانم که این اتفاق خوب است یا بد ، من قضاوت نمی کنم." پس از مدتی ، اسب برگشت و حتی با یک اسب کوچک ، همسایه ها در ضرر بودند و تصمیم گرفتند که پیرمرد حکیم است! آنها خوشحال شدند ، اما پیرمرد آرام بود و همچنان ادعا کرد که نمی داند این رویداد ، خوب یا بد ، و بعداً به چه چیزی منجر می شود. و درست معلوم شد ، شادی تبدیل به غم شد ، گرد و غبار جوان را دور زد ، پسرش افتاد و پایش را به شدت مجروح کرد ، به حدی که نمی تواند بدون عصا راه برود. همسایه ها بار دیگر به قابلیت پیش بینی کلمات حکیم اشاره کردند. پیرمرد از دست دادن یک دستیار کامل ناراحت نبود و فقط گفت: "بیایید ببینیم بعد چه می شود ، هیچ کس نمی داند این کار به کجا می انجامد." زمان بسیار کمی گذشت و جنگی در کشور آغاز شد ، یک بسیج عمومی اعلام شد. همه مردان و پسران روستا را برای جنگ بردند. نبرد شدید بود و هیچ کس به خانه بازنگشت و پسر پیرمرد نه تنها زنده ماند ، بلکه حتی به دلیل نامناسب بودن به جنگ نرفت. همسایگان دوباره از خردمندی پیرمرد شگفت زده شدند ، برای مردگان غمگین شدند و برای پسرش شادی کردند ، که پیرمرد همواره پاسخ داد: "من نمی دانم این در آینده به کجا می انجامد ، بنابراین نه خوشحال خواهم شد و نه غمگین خواهم شد."

آیا می توان آرامش خود را حفظ کرد و سوار بر غلتک خوشبختی و اندوه نشد؟ شاید - در بودیسم ، به عنوان مثال ، همه رویدادها به صورت بی طرف درک می شوند ، و واقعیت پیرامون آن به عنوان یک رویا یا یک توهم تلقی می شود. به هر حال ، تماشای یک فیلم در سینما ، ما وقایع روی صفحه را خیلی جدی نمی گیریم ، در حالت عدم واکنش هستیم و غم یا شادی را از آنچه دیده ایم به زندگی منتقل نمی کنیم.

یک ابزار دیگر وجود دارد - برای یادگیری آگاهی ، توانایی "اینجا و اکنون" ، اینگونه است که اوشو در مورد آن نوشت: "شما یک گل زیبا در باغ می بینید و می گویید:" رز زیبا " - شما دیگر با آن نیستید این گل در این لحظه ؛ حافظه. هنگامی که یک گل وجود دارد و شما هستید ، و هر دوی شما برای یکدیگر حضور دارید ، چگونه می توانید فکر کنید؟ چه می توانید فکر کنید؟ چگونه تفکر ممکن است؟ جایی برای آن وجود ندارد. مکان بسیار باریک است - در واقع ، اصلاً جایی وجود ندارد - و شما با آن هستید شما نمی توانید به عنوان یک گل به عنوان دو نفر وجود داشته باشید ، زیرا فضای کافی برای دو نفر وجود ندارد ؛ فقط یک نفر می تواند وجود داشته باشد. به همین دلیل در حضور عمیق شما یک گل ، و یک گل تبدیل به شما شده است. وقتی تفکری وجود ندارد ، گل کیست و کسی که آن را مشاهده می کند؟ مرزها ناگهان از بین می روندناگهان شما نفوذ کرده اید ، به گل نفوذ کرده اید و گل به شما نفوذ کرده است. ناگهان شما دو نفر نیستید - یکی وجود دارد. اگر شروع به فکر کنید ، دوباره دو نفر هستید. اگر فکر نمی کنید ، این دوگانگی کجاست؟ وقتی شما با یک گل وجود دارید ، بدون فکر ، این گفت و گو دوگانه نیست ، بلکه یک دیالوگ است … وقتی در زمان حال هستید ، بدون فکر ، ابتدا روحانی می شوید. بعد جدیدی در حال باز شدن است - بعد آگاهی ".

هر روز اطلاعات جدید ، افکار و تضادهای جدید برای ما به ارمغان می آورد ، دیدن تجربه ارزشمند در همه جلوه های زندگی بسیار جالب است. هیچ اتفاقی برای ما اتفاقی نمی افتد ، همه رویدادها ، مردم ، جذب ما می شوند. بوداییان آن را قانون کارما یا به عبارت ساده تر ، "آنچه می کارید ، درو می کنید" می نامند. چگونه امکان به دست آوردن تجربه لازم ، مخصوصاً خودمان را به خود جلب می کنیم؟ این بسیار ساده است - ما با موج خاصی از ادراک هماهنگ شده ایم. به عنوان مثال ، اگر خود و دیگران را بیش از حد مکرر سرزنش کنیم ، دائماً آن تقصیر را خواهیم پرداخت. اگر از چیزی در افراد آزار می گیریم ، به این معنی است که این چیزی است که ما را در خود تحریک می کند ، و ما مطمئناً می خواهیم از این شر خلاص شویم ، ما در حال مبارزه هستیم. با این حال ، مبارزه به معنی رویارویی ، تنش و پر کردن ذهن با افکار غیر ضروری و مخرب است ، بنابراین بهتر است همه چیز را همانطور که هست درک کرده و بپذیرید ، و با مشت های خود بیهوده به دیوار خالی نکوبید.

نیازی به سر خوردن از شکست نیست و نیازی به مقاومت در برابر شرایط نیست. اگر ناگهان اتفاق ناخوشایندی روی دهد و ما نتوانیم روی آن تأثیر بگذاریم - ارزش رها کردن را دارد ، همه چیز بدون مشارکت ما پیش می رود ، زیرا Space می داند چگونه همه چیز را به بهترین شکل مرتب کند. متعاقباً ، ما از نبوغ او شگفت زده می شویم و شگفت زده می شویم ، بدون در نظر گرفتن قدرت ذخیره شده و اعصاب قوی. البته ، این بدان معنا نیست که ما همیشه باید فقط به اراده الهی تکیه کنیم و با جریان پیش برویم ، در برخی نقاط عطف باید تلاش کنیم ، و حتی گاهی اوقات مسیر سفر را اصلاح یا به طور کامل تغییر دهیم.

و با این حال ، آنچه باید از زندگی ما خارج شود ، مطمئناً می خواهیم ترک کنیم ، چه بخواهیم و چه نخواهیم ، بنابراین ناراحت نشوید ، جای خالی با بهترین ها برای ما پر می شود. هرگونه ملاقات با کسی تصادفی نیست ، هر فردی که برای یک دقیقه یا سالها وارد زندگی ما شده است وظیفه خاصی دارد ، اعم از اطلاعاتی یا فعال. بوداییان معتقدند افرادی که بر سرنوشت ما تأثیر می گذارند در تجسم قبلی با ما ملاقات کرده اند و اگر در این تجسم با این افراد رابطه داشته باشیم ، به این معنی است که این تجربه نهایی نشده است و باید اصلاح یا تصحیح شود. چندین مرحله از تشریک مساعی ، از روابط ابتدایی روزمره ، تا اجرای مأموریت جدی تعیین شده وجود دارد. سطح ارتباط چیست - می تواند با سطح آگاهی زوجین تعیین شود ، در هر صورت ، او مجبور است با هم کار کند. بنابراین ، شما باید مراقب هر فردی باشید که وارد زندگی ما می شود ، نه این که از فرصت کار در کارما برای خود محروم شوید و شاید به این طریق گره های قدیمی کارمی را باز کنید. به زندگی خود از دیدگاه مطالعه و تجربه نگاه کنید ، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد ، همه چیز پذیرفته شده است ، نه رد می شود. حتی رویدادهای منفی نوید بخش جدیدی از ماهیت ما را می دهد.

توصیه شده: