افسردگی. برشی از کتاب "بس کن ، چه کسی رهبری می کند؟" نامزد جایزه "روشنگر" دیمیتری ژوکوف

فهرست مطالب:

تصویری: افسردگی. برشی از کتاب "بس کن ، چه کسی رهبری می کند؟" نامزد جایزه "روشنگر" دیمیتری ژوکوف

تصویری: افسردگی. برشی از کتاب
تصویری: ادامه بده، رفیق [SFM] 2024, ممکن است
افسردگی. برشی از کتاب "بس کن ، چه کسی رهبری می کند؟" نامزد جایزه "روشنگر" دیمیتری ژوکوف
افسردگی. برشی از کتاب "بس کن ، چه کسی رهبری می کند؟" نامزد جایزه "روشنگر" دیمیتری ژوکوف
Anonim

در آستانه بلوز پاییز ، به همراه انتشارات غیر داستانی آلپینا ، قسمتی از کتاب توقف می کنیم ، چه کسی رهبری می کند؟ زیست شناسی رفتار انسان و سایر حیوانات "نامزد جایزه" روشنگر "، دکتر علوم زیستی دیمیتری ژوکوف.

انسان متعلق به گونه ای بیولوژیکی است ، بنابراین از قوانین مشابه سایر نمایندگان پادشاهی حیوانات پیروی می کند. این نه تنها در مورد فرایندهایی که در سلول ها ، بافت ها و اندام های ما اتفاق می افتد ، بلکه در مورد رفتار ما - چه فردی و چه اجتماعی - صادق است. در کتاب ، نویسنده چنین موضوعاتی را در تقاطع زیست شناسی ، غدد درون ریز و روانشناسی تجزیه و تحلیل کرده و با نمونه هایی از پزشکی ، تاریخ ، ادبیات و نقاشی آنها را تأیید می کند.

اف نیچه می گوید: "هر چیزی که مرا نکشد من را قوی تر می کند." او اشتباه کرد: چنین تاثیری به عنوان یک موقعیت استرس زای کنترل نشده فوراً نمی کشد ، بلکه شخص را ضعیف و بیمار و به عبارت دیگر افسرده می کند.

افسردگی - شایع ترین روان پریشی به اصطلاح عمده (دو مورد دیگر اسکیزوفرنی و صرع است). بر این اساس ، شایع ترین حالت روانی که سازگاری فرد را بدتر می کند ، ظرفیت کار او را کاهش می دهد و از نظر ذهنی سخت ترین آن را تجربه می کند ، یک حالت افسردگی است.

مفهوم افسردگی به عنوان یک بیماری مستقل توسط روانپزشک بزرگ آلمانی امیل کراپلین مطرح شد. E. Kraepelin سه گانه علائم حالت افسردگی را توصیف کرد ، که ارزش تشخیصی را در زمان ما حفظ کرده است:

• خلق و خوی غم انگیز ، افسرده ؛

• بازدارندگی ذهنی و گفتاری ؛

• عقب ماندگی حرکتی.

به عبارت دیگر ، افسردگی با افسردگی عملکردهای عاطفی ، شناختی و حرکتی فرد مشخص می شود. برای شیدایی ، و در مقابل افسردگی ، این سه گانه معکوس است. شیدایی با خلق و خوی شاد و همچنین برانگیختگی ذهنی و گفتاری و حرکتی مشخص می شود. توجه داشته باشید که فعال سازی عملکردهای شناختی در حالت شیدایی شرایط مثبتی نیست. در همان زمان ، یک فکر "برای تغییر فکر دیگر عجله دارد" ، سخنرانی را نه نیم ساعت ، بلکه نیم ثانیه رها کرد. علاوه بر این ، افکار نه تنها از استدلال پیروی نمی کنند ، بلکه سریعاً بدون ارتباط منطقی بوجود می آیند و ناپدید می شوند.

برخلاف شیدایی ، سرخوشی با افزایش تأثیر ، یعنی خلق و خوی غیرمعقولانه خوب و همچنین کاهش عملکردهای حرکتی و شناختی مشخص می شود.

در اینجا توجه می کنیم که اصطلاح "شیدایی" اغلب به صورت غیرحرفه ای برای نشان دادن توهم استفاده می شود ، به عنوان مثال ، "مگالومنیا" ، "شیدایی آزار و اذیت". استفاده از این اصطلاح در این مورد نامناسب است ، همچنین استفاده از اصطلاحاتی مانند "جنون جنسی". بیماران در مرحله شیدایی بیش از حد جنسی هستند ، اما نه به دلیل انگیزه جنسی دردناک بالا ، بلکه در درجه دوم به دلیل افزایش عزت نفس. در طول یک دوره افسردگی ، عزت نفس فرد به طور همزمان کاهش می یابد.

E. Kraepelin بر نقش بزرگ عامل موروثی در ایجاد روان پریشی افسردگی تأکید کرد. حضور افراد بیمار در بین بستگان فرد به طور قابل توجهی این خطر را افزایش می دهد که حالتهای افسردگی مکرر چراغهای روان پریشی هستند ، یعنی با گذشت زمان ، آنها به یک بیماری جدی تبدیل می شوند. در عین حال ، مانند هر نشانه ای ، افسردگی تحت تأثیر ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی رخ می دهد. اصلی ترین عامل محیطی که بر شکل گیری افسردگی تأثیر می گذارد استرس کنترل نشده است.

افسردگی ، علائم آن برای اولین بار در "کد بقراط" شرح داده شد ، و هنوز نشان دهنده یک مشکل مهم روانپزشکی است. افسردگی بین 10 تا 20 درصد از جمعیت همه کشورها و فرهنگ ها را تحت تاثیر قرار می دهد و در حالت شدید که نیاز به بستری شدن دارد - از 3 تا 9 درصد.علاوه بر این ، حدود یک سوم بیماران نسبت به هر نوع درمانی مانند روان درمانی ، درمان دارویی و تشنجی ، محرومیت از خواب ، فتوتراپی و دیگر استفاده از لوبوتومی (جراحی مغز) حساس نیستند.

حالات افسردگی نشان دهنده یک گروه ناهمگن از اختلالات است. اما همه آنها با سه نشانه مشخص می شوند: خلق و خوی پایین ، عقب ماندگی شناختی و حرکتی. علاوه بر این ، علائم اضافی معمولاً وجود دارد: ائدونی (از دست دادن علاقه به همه یا تقریباً همه فعالیتهای معمول یا عدم لذت در آنها) ؛ کاهش میل جنسی ؛ اختلال اشتها (افزایش یا کاهش) ؛ تحریک یا مهار روان حرکتی ؛ اختلالات خواب؛ استنیا ؛ ایده های سرزنش خود با احساس بی فایده بودن از وجود ؛ افکار خودکشی

فوریت مشکل اضطراب با این واقعیت مشخص می شود که مصرف جهانی داروهای ضد اضطراب (والیوم ، سدوکسن ، تازپام ، فنازپام و غیره) در سالهای 1980-2000. قرن بیستم بعد از آسپرین دوم است. باید تأکید کرد که سندرم های افسردگی و اضطراب اغلب در ساختار بیماری های مختلف روانی یافت می شوند. بنابراین ، افسردگی مضطرب به عنوان یک بیماری مستقل وجود دارد و حالتهای افسردگی و اضطراب اغلب با بیماریهای جسمانی همراه هستند. علاوه بر این ، اختلالات عاطفی ، که میزان آنها به سطح روان پریشی نمی رسد ، به دلیل "استرس زندگی" به طور دوره ای در اکثر مردم ایجاد می شود.

طبقه بندی شرایط افسردگی

اصطلاحات "افسردگی" و "اضطراب" اغلب مترادف با استرس به کار می روند. درست نیست. تفاوت های قابل توجهی بین این مفاهیم وجود دارد

اضطراب - تأثیر ناشی از پیش بینی خطر نامشخص یا توسعه نامطلوب رویدادها.

افسردگی - سندرم که با ترکیبی از سه علامت مشخص می شود: خلق و خوی پایین ، مانع فعالیت های فکری و حرکتی ، یعنی کاهش سطح عملکردهای عاطفی ، شناختی و حرکتی فرد.

با افسردگی ناشی از رویدادهای گذشته ، فرد در حالتی غم انگیز غوطه ور می شود ، در حالی که با اضطراب زیاد ، توجه او به حوادث ناخوشایند یا خطرناکی که ممکن است در آینده رخ دهد ، جذب می شود (شکل 5.6). اضطراب با استرس همراه است و با آن همراه است و افسردگی نتیجه استرس مزمن است. بنابراین ، در مراحل خاصی از آسیب شناسی ، افزایش اضطراب اغلب با سندرم افسردگی همراه است.

افسردگی یک اختلال روانی بسیار شایع است که می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. اضطراب و سایر عوارض ممکن است در ساختار این بیماری وجود داشته باشد. به عنوان مثال ، "افسردگی عصبانی" وجود دارد. حتی افسردگی تحریک شده وجود دارد ، که در آن بیمار ، علیرغم خلق افسرده ، در آشفتگی حرکتی و ذهنی قرار دارد. بنابراین علامت اصلی افسردگی اختلال اشتیاق است - خلق و خوی پایین. توجه به فراوانی مترادف های حالت افسردگی جلب می شود: یأس ، مالیخولیا ، بلوز ، غم ، اندوه ، خشکی ، سوزش ، تنگی ، هیپوکندری ، مالیخولیا و طحال. چنین غنای واژگانی حاکی از شیوع این وضعیت و اهمیت آن در زندگی مردم روسیه است. قابل توجه است که رایج ترین کلمه - ناامیدی - دارای ریشه هندو اروپایی nau است که در کلمه قدیمی روسی nav - "مرده مرده" یافت می شود. بنابراین ، بدیهی است که در ذهن قدما ، حالات افسردگی با مرگ ارتباط تنگاتنگی دارد. این هست

با آمار خودکشی مدرن تایید شده است. اکثریت قریب به اتفاق تلاش های موفق برای خودکشی توسط افرادی انجام می شود که در حالت افسردگی قرار دارند.

برای درک بهتر ماهیت افسردگی ، اجازه دهید طبقه بندی حالات افسردگی را در نظر بگیریم.

افسردگی بر اساس معیارهای مختلف تقسیم می شوند. بنابراین ، اگر علت وقوع آن مشخص باشد ، افسردگی واکنشی جدا شده است.اگر قبل از یک اختلال روانی تحولاتی در زندگی شخصی ، بلایای طبیعی ، تصادفات جدی و غیره رخ داده باشد ، به احتمال زیاد علت بیماری در این رویداد است ، یعنی این بیماری یک واکنش (گاهی تأخیر) در برابر ضربه ناگهانی قوی بیشتر اوقات ، یک دوره افسردگی بدون دلیل مشخص ایجاد می شود ، یا دلیل آن ، که خود بیماران نشان می دهند ، یک رویداد بسیار ناچیز است. از آنجا که علت خارجی بیماری قابل تشخیص نیست ، چنین افسردگی درون زا نامیده می شود ، یعنی داشتن نوعی علت داخلی.

در واقع افسردگی درون زا علل بیرونی نیز دارد. توسعه آنها با تأثیرات استرس زای مزمن همراه است که دائماً روی فرد تأثیر می گذارد.

ممکن است او آگاه نباشد که در یک استرس غیرقابل کنترل قرار دارد. بسیاری از درام های روزمره ، که گاهی اوقات با قتل "بر اساس روابط خصمانه شخصی" به اوج خود می رسند ، موقعیت هایی خارج از کنترل یک یا همه طرف ها هستند. علاوه بر این ، بسیاری از رویدادهای کوچک استرس زا بدون توجه نمی مانند. اثر آنها تجمع می یابد و منجر به یک تصویر واضح از نظر بالینی می شود. این "پلانکتون استرس - … یک عالم کوچک از هیولاهای کوچک اما متعدد است ، جایی که نیش های ضعیف ، اما سمی به طور نامحسوس درخت زندگی را از بین می برد."

M. Zoshchenko ، که به طور گسترده ای به عنوان نویسنده داستانهای خنده دار ، هرچند بسیار غم انگیز شناخته می شود ، از روان پریشی افسردگی رنج می برد. علائم واضح بیماری در نویسنده مدتها قبل از انتشار "فرمان مجلات" زوزدا "و" لنینگراد "ظاهر شد ، در نتیجه وی از اتحادیه نویسندگان اخراج شد ، که البته این امر را تشدید کرد دوره بیماری ، اما علت آن نبوده است. در «قبل از طلوع آفتاب» ، که در سال 1944 تکمیل شد ، زوشچنکو وقایع زندگی خود را مرور می کند و سعی می کند حملات مکرر خلق و خوی بد را توضیح دهد. از جمله ، او خواستگاری خود را با زنی به یاد می آورد که تنها دو هفته در خیابان ها با او قدم زد و در حین پیاده روی به یک خیاط رفت و از او خواست در خارج منتظر بماند. پس از مدتی ، زن بیرون رفت و جوانان به راه رفتن ادامه دادند. پس از مدتی ، قهرمان رمان فهمید که این زن نه به یک خیاط ، بلکه به معشوق خود ملاقات می کند. در پاسخ به پرسش گیج شده ، زن پاسخ داد که او مقصر است (ما رفتار دختر را به عنوان فعالیت هدایت شده توصیف می کنیم ، به فصل 4 مراجعه کنید).

زوشچنکو با تجزیه و تحلیل چنین رویدادهایی ، سعی می کند خواننده (و خود) را متقاعد کند که این و بسیاری موارد مشابه دیگر ، چیزهای بی اهمیتی هستند و به هیچ وجه نمی توانند علت بیماری تقریباً دائمی بیمار و خلق و خوی بد او باشند. به عنوان اثبات ، نویسنده استدلال های مختلفی ارائه می دهد ، به مثالهای متعددی از استحکام اشاره می کند ، اطمینان می دهد که رفتار فرد با اراده و دلیل او توضیح داده می شود (اولین انتشار نسخه خلاصه رمان تحت عنوان "داستان ذهن" منتشر شد ")

علی رغم همه اینها ، از جمله عنوان نویسنده خوش بین رمان ، خود M. Zoshchenko نتوانست از طریق عقلانیت بر بیماری دائماً در حال پیشرفت خود غلبه کند. بنابراین ، حوادث ناخوشایند متعدد ، که هر کدام به خودی خود یک ضربه روحی قوی نیستند ، به دلیل تعداد زیاد و البته ترکیب ذهنی خاص شخصیت ، باعث افسردگی شدید می شوند.

یکی از استدلال ها در مورد این واقعیت که درماندگی آموخته شده در نتیجه استرس کنترل نشده ، مدل مناسبی از افسردگی درون زا است ، استرس کوتاه مدت مورد استفاده است. اگر از تحریک دردناک با جریان الکتریکی به عنوان یک عامل استرس زا استفاده شود - ساده ترین و بنابراین تحریک گسترده ، زمان قرار گرفتن در معرض از یک ساعت تجاوز نمی کند. ممکن است در این مورد در واقع مناسب تر باشد که تغییرات به دست آمده در رفتار و فیزیولوژی حیوانات را به عنوان یک مدل افسردگی واکنشی تفسیر کنیم.نوعی اختلال که در نتیجه قرار گرفتن در معرض کوتاه مدت اما قوی ایجاد می شود. برای اجتناب از این اعتراض عادلانه ، مدلهای اختلالات روانی حیوانات مدل افسردگی ناشی از استرس خفیف مزمن را ایجاد کرده اند.

تحت این استرس ، موش ها یا موش ها روزانه به مدت چهار هفته در معرض یکی از عوامل زیر قرار می گیرند:

• کمبود غذا؛

• کمبود آب؛

• کج شدن قفس.

• بستر مرطوب ؛

• شلوغی (تعداد حیوانات در قفس دو برابر است

معمول) ؛

• انزوای اجتماعی (یک حیوان در قفس) ؛

• وارونگی چرخه نور (چراغ در شب روشن می شود و صبح خاموش می شود).

هر هفته ترتیب استفاده از تأثیرات تغییر می کند.

اگر هر یک از این عوامل استرس زا به صورت جداگانه اعمال شوند ، یعنی اگر حیوانات روزانه تنها در یک محرومیت از آب قرار بگیرند یا با قایم کج شوند ، مطمئناً این باعث واکنش های استرس زا می شود. اما شاخص های رفتاری و فیزیولوژیکی حیوانات طی دو یا سه روز به حالت عادی برمی گردد. با این حال ، با استفاده از تأثیرات مزمن و به ترتیب غیرقابل پیش بینی ، حیوانات دچار یک درماندگی آموخته شده می شوند که می تواند

چند ماه

افسردگی درون زا اولیه نامیده می شود ، زیرا علت واضحی برای بیماری وجود ندارد ، به طور دقیق تر ، نمی توان آن را تشخیص داد. ثانوی

اشاره به افسردگی با علت مشخص دارد. این می تواند یک رویداد یا بیماری آسیب زا باشد. با هر بیماری ، روحیه کاهش می یابد. اگر به شدت کاهش یابد ، فرد از افسردگی ثانویه به بیماری جسمانی صحبت می کند.

تمایز بین افسردگی اولیه و ثانویه می تواند مشکل باشد ، به ویژه اگر تشخیص شوک شدید قبل از بیماری ممکن نباشد ، زیرا افسردگی اولیه اغلب با درد در قسمت های مختلف بدن همراه است. بر این اساس ، آنها در مورد ماسک های مختلف روانی افسردگی صحبت می کنند - از قلب و عروق گرفته تا پوست. اینها می توانند شکایت از درد و ناراحتی در غیاب تغییرات ارگانیک باشند: تنگی نفس روانی ؛ سردرد روانگردان ؛ سرگیجه روانگردان ، اختلالات حرکتی با منشا روانگردان ؛ شبه روماتیسم روانشناختی (شکایت از درد اسکلتی عضلانی) ؛ شکایت های مختلف از احساسات ناخوشایند و دردناک در مناطق مختلف منطقه

شکم ؛ اختلالات روانی در ناحیه کلیه و انواع اختلالات جنسی.

اصطلاح "هیپوکندری" ، که در حال حاضر به معنی تمرکز بر مسائل مربوط به سلامتی است ، از هیپوکندریون یونانی - hypochondrium آمده است. آناتومیست های قدیمی ، کندرو را سپتوم قفسه سینه و شکم می نامیدند و معتقد بودند که این غضروف است. نتیجه می گیریم که هیپوکندری های قدیمی عمدتا از احساسات دردناک مبهم در بالای شکم شکایت داشتند (شکل 5.7). توجه داشته باشید که "بلوز" روسی مشتق شده از "هیپوکندری" است.

فراوانی بالای چنین موضعی درد در افسردگی در ظهور چنین مترادفی برای آن به عنوان "طحال" منعکس شد. این نام انگلیسی طحال است که در هیپوکندریوم چپ قرار دارد. در سال 1606 یک انگلیسی کتابی توصیف کرد که افسردگی خود را توصیف می کرد و در آن به عنوان یک فعل طحال می کرد.

طحال همچنین با چنین اصطلاح گسترده ای مانند مالیخولیا همراه است ، که به معنی "ریختن صفرا سیاه" است. در مقابل طحال ، در هیپوکندری راست ، کبد نهاده شده است ، اندامی قهوه ای که صفرا را ترشح می کند ، که رنگ مشخصه را به مدفوع می بخشد. طحال رنگ قهوه ای تیره دارد و به قیاس با کبد ، راز آن "صفرا سیاه" نامیده می شد. حملات افسردگی با ریختن صفرا سیاه همراه بود. توجه داشته باشید که این یک مایع افسانه ای است: طحال هیچ گونه مایعی از خود ساطع نمی کند ، در این اندام گلبول های خونی شکل می گیرد.

جالب است که اسکوربوت ، چنین آفتی از مسافران عصر اکتشافات جغرافیایی بزرگ ، نیز یکی از تجلیات جسمانی (جسمانی) افسردگی است. در مدرسه به ما می آموزند که کمبود ویتامین C در غذا منجر به اسکوربوت می شود ، یک بیماری جدی که در آن دندان ها می افتند. به طور خاص ، اسکوربوت در بین اعضای اعزام ها بسیار رایج بود. این امر به ویژه وقتی در قرن پانزدهم مشهود شد. سفرهای طولانی اروپاییان به سایر قاره ها آغاز شد. سبزیجات و میوه های تازه - غذاهای غنی از ویتامین C - به سرعت تمام شد و اسکوربوت در طول ماه ها در اقیانوس آزاد بدون منابع تازه در بین خدمه ظاهر شد. یکی از پیشگامان ویتامین سازی پیشگیرانه ، کاپیتان جیمز کوک در نظر گرفته می شود ، که در سال 1768 کلم ترش را در سفری در سراسر جهان انجام داد ، که تصور می شود از ظهور اسکوربوت در خدمه جلوگیری کرده است.

در چنین داستانی ، تقریباً همه چیز درست است. در واقع ، ویتامین C ضروری است ، زیرا در بدن انسان سنتز نمی شود و باید با غذا تامین شود ، یعنی یک عامل غذایی حیاتی است. و ما با میل و رغبت کلم ترش ، لیمو با پرتقال ، پیاز سبز و مویز سیاه را حتی بدون تذکر پزشکان می خوریم. با این حال ، اسکوربوت نه به دلیل کمبود ویتامین C بلکه به دلیل نقض متابولیسم آن در بدن ایجاد می شود ، که باعث کاهش سنتز کلاژن - پروتئین بافت همبند و منجر به از دست دادن دندان می شود. اگر فرآیندهای متابولیک مختل شود ، حتی با وجود ویتامین C اضافی در رژیم غذایی ، اسکوربوت همچنان ایجاد می شود. و این اختلال متابولیک اغلب با افسردگی رخ می دهد.

در مورد کاپیتان کوک ، البته ، ما خدمات وی را در زمینه علوم جغرافیایی ، قایقرانی و تاج انگلیسی انکار نمی کنیم. اما توجه کنیم که در قرن هجدهم. سفرهای سراسر جهان دیگر اعزامی به ناشناخته ها نبود. همه قبلاً به خوبی می دانستند که چه مدت از اروپا به آمریکا ، از اروپا تا دماغه امید خوب ، از دماغه امید خوب تا مالابار و غیره قایقرانی کنید. سفرهای دریایی از وضعیتی غیرقابل كنترل برخوردار بودند ، كه برای اولین مسافران بود - واسکو دا گاما ، کلمبوس ، ماژلان. از آنجا که کنترل ناپذیری وضعیت به میزان قابل توجهی کاهش یافته است ، احتمال ابتلا به افسردگی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. به منظور درمان بیماری اسکوربوت به عنوان یک نشانگر بیولوژیکی افسردگی به جای کمبود ویتامین C ، به ویژه ، شیوع بالای این بیماری (با وجود مقدار کافی ویتامین C در رژیم غذایی) در افرادی که استرس طولانی مدت کنترل نشده را تجربه می کنند ، به عنوان مثال ، در میان زندانیان یا در بین شرکت کنندگان در سفرهای قطبی.

توجه داشته باشید که در آزمایشات ، نقض سنتز کلاژن به عنوان نشانگر بیولوژیکی افسردگی مورد استفاده قرار می گیرد ، بسیار قابل اطمینان تر از نتایج آزمایشات روانشناسی.

فراوانی تظاهرات جسمانی خاص افسردگی در گروه های مختلف اجتماعی متفاوت است و در طول زمان تغییر می کند. این به این دلیل است که علائم روان تنی ، مانند بسیاری از اختلالات روانی ، به دلیل تقلید ناخودآگاه ماهیتی همه گیر دارند.

اختلالات جسمانی در افسردگی بسیار متنوع است به طوری که یک افوریسم ایجاد شده است: "چه کسی درمانگاه افسردگی را می شناسد ، او پزشکی را می شناسد" ، مانند قصور پزشکی قرن 19: "چه کسی درمانگاه سفلیس را می شناسد ، او پزشکی را می شناسد." ماسک های طبیعی برای افسردگی نه تنها متنوع هستند ، بلکه بسیار گسترده هستند. به گفته محققان مختلف ، از یک سوم تا نیمی از بیمارانی که برای اولین بار به پزشک مراجعه می کنند باید حالت عاطفی خود را اصلاح کنند و قلب ، کبد ، کلیه ها و غیره را درمان نکنند. به عبارت دیگر ، احساسات دردناک در قسمت های مختلف بدني كه به آن شكايت مي كنند ، نتيجه بيماري اندامهاي واقع در آنجا نيست ، بلكه بازتاب يك حالت افسردگي اوليه است.

در همین حال ، از دیدگاه عملی ، تعیین علت افسردگی بیمار - نتیجه بیماری یا بروز علائم افسردگی اولیه ، درون زا ، بسیار مهم است. در مورد اول ، درمان برای یک اختلال جسمی خاص و در مورد دوم ، درمان ضد افسردگی تجویز می شود. آزمایشات هورمونی مختلف به طور م toثر برای تمایز بین افسردگی اولیه استفاده می شود (به پایین مراجعه کنید).

با توجه به شدت اختلال ، یعنی با توجه به شدت علائم بالینی ، افسردگی می تواند روان پریشی باشد یا در سطح یک اختلال عصبی باقی بماند. بدون پرداختن به پیچیدگیهای تعاریف مختلف روان رنجوری و روان پریشی ، فقط خواهیم گفت که مرز بین دو شکل بیماری در سطح اجتماعی شدن بیمار قرار دارد. با بیماری روان رنجوری ، او می تواند عملکردهای متعددی از اعضای جامعه را انجام دهد ، با افراد دیگر ارتباط برقرار کند و حتی کار کند ، اگرچه این کار به سختی به او داده می شود و مشکلات دیگری را ایجاد می کند. در روان پریشی ، بیمار از زندگی اجتماعی خارج شده و نیاز به بستری شدن دارد. در مورد افسردگی روان پریشی ، بیمار در رختخواب دراز می کشد و تقریباً به محرک های بیرونی و نیازهای داخلی پاسخ نمی دهد.

بر این اساس ، شدت اختلال در مورد اختلالات عاطفی ، در صورت بروز آنها ، و دیستیمیک ، اگر اختلالات خلقی ظریف یا گذرا هستند ، صحبت می کند. به عنوان مثال ، اختلالات دیستایمیک بیشتر در سندرم پیش از قاعدگی مشاهده می شود (به فصل 3 مراجعه کنید).

شدت بیماری ، به طور معمول ، با نوع دوره مطابقت دارد. در شدیدترین شکل افسردگی ، دوره های افول در حوزه عاطفی ، شناختی و حرکتی (دوره های افسردگی) با مراحل شیدایی دنبال می شود. در این زمان ، بیماران تغییر جهت مخالف را تجربه می کنند: افزایش خلق و خوی بدون انگیزه ، هیجان ذهنی و حرکتی وجود دارد. این بدان معنا نیست که چنین دوره ای برای فعالیت ذهنی مطلوب است. برای بیماران شیدایی ، هیجان گفتار مشخصه ، به عبارت دیگر ، پرحرفی. برانگیختگی ذهنی به این معنی است که بیماران نمی توانند روی یک موضوع یا فعالیت تمرکز کنند. افکار آنها می پرید ؛ پس از ظهور ، آنها وقت ندارند که شکل بگیرند و منطقی به پایان برسند ، زیرا موارد جدیدی جایگزین آنها می شود. تحریک مانیک بیمار برای دیگران بسیار دردناک است.

افسردگی تک قطبی ، که در آن فاصله های نوری تنها با دوره های افسردگی جایگزین می شوند ، معمولاً راحت تر از دوقطبی رخ می دهد ، که در آن شکاف های نور با مراحل افسردگی و شیدایی متناوب می شوند.

دوره های افسردگی در فواصل مختلف تکرار می شوند. اگر آنها منحصراً در دوره پاییز و زمستان رخ دهند ، پیش بینی مطلوب است. افسردگی پاییزی به راحتی اصلاح می شود و ، به عنوان یک قاعده ، از روان رنجوری خفیف فراتر نمی رود. اگر دوره های افسردگی خارج از ارتباط با تغییر نور طبیعی رخ دهد ، پیش آگهی مطلوب تر نیست.

در مورد اضطراب ، طبقه بندی آن ساده تر است. اضطراب اولیه متمایز است ، به اصطلاح سندرم پس از سانحه ، که در آن احساس اضطراب نشانه اصلی است. اضطراب ثانویه با بسیاری از اختلالات موقعیتی همراه است ، که طبیعی است ، زیرا یک فرد سالم برای ایجاد انگیزه به مقدار مشخصی از اضطراب نیاز دارد (به فصل 3 مراجعه کنید). به یاد بیاورید که تحت استرس ، اضطراب فرد یا حیوان را ترغیب می کند تا رفتار خود را با شرایط تغییر یافته سازگار کند.

از آنجا که افسردگی اغلب با افزایش اضطراب همراه است ، تشخیص صحیح اضطراب به عنوان اولیه یا ثانویه ، به عنوان بخشی از سندرم افسردگی بسیار مهم است. برای این منظور از آزمایش به اصطلاح دیازپام استفاده می شود. دیازپام یک داروی ضد اضطراب است که هیچگونه فعالیت ضد افسردگی ندارد. اگر پس از مصرف ، علائم یا شکایات بیمار کاهش یابد ، به این معنی است که آنها به دلیل اضطراب بوده اند.

دیمیتری ژوکوف

دکتر علوم زیستی ، دانشیار فیزیولوژی ، محقق ارشد آزمایشگاه ژنتیک مقایسه ای رفتار در موسسه فیزیولوژی. I. P. Pavlova RAS

غیر داستانی آلپینا

انتشارات متخصص در ادبیات علوم عامیانه روسی و خارجی

توصیه شده: