مرد ، زن ، چنگک

فهرست مطالب:

تصویری: مرد ، زن ، چنگک

تصویری: مرد ، زن ، چنگک
تصویری: دوبله قدیمی از سریال مرد شش میلیون دلاری 2024, سپتامبر
مرد ، زن ، چنگک
مرد ، زن ، چنگک
Anonim

خدای من بله همان چنگک است

در تاریکی نمی دید

دوباره بیا

بله آن ها

آیا تا به حال متوجه شده اید که رابطه شما با جنس مخالف طبق سناریوی مشابه در حال توسعه است؟ گویی هر بار که روی یک چنگک قدم می گذاریم.. تصور می شود که تحت کنترل سناریوی ناخودآگاهی هستیم که باعث می شود اشتباهات مکرر مرتکب شویم.

این به این دلیل است که چنین سناریویی در درون ما "ثبت" شده است. مهم نیست که چقدر شریک خود را تغییر می دهیم ، مهم نیست که چقدر با آنها یا با خودمان موافق هستیم ، که در حال حاضر رفتار متفاوتی خواهیم داشت ، سناریوی داخلی ما یکسان است. این بدان معناست که رابطه مانند گذشته قبلی در حال توسعه است. این امر تا زمانی که خود را از این سناریو رها نکنیم ادامه خواهد داشت. [یک]

این اسکریپت از کجا آمده و با آن چه باید کرد؟

هر کدام از ما کودکی داشتیم. و در دوران کودکی ما چیزی را از والدین خود دریافت کردیم ، اما چیزی دریافت نکردیم. دوران کودکی می تواند سخت یا نسبتاً آسان باشد ، اما هیچ کس آن را کامل نداشت.

و آنچه در دوران کودکی دریافت نکرده ایم ، اکنون می خواهیم از شرکای خود دریافت کنیم. این می تواند توجه ، مراقبت ، تماس فیزیکی ، راحتی خانه ، گرما ، ستایش باشد. ما می توانیم (ناخودآگاه) متکی باشیم که شریک به ما کمک می کند ، عزت نفس ما را افزایش می دهد ، اطاعت می کند یا برعکس ، قدرت را به دست خود می گیرد و ما را از نیاز به تصمیم گیری رهایی می دهد. گزینه های زیادی برای آنچه می توانید از یک شریک بخواهید وجود دارد.

خواسته های طبیعی انسان ، هیچ چیز ماوراء طبیعی ، درست است؟ من از همسرم گرما می خواهم. من می خواهم از شوهرم مراقبت کنم. آیا این یک چیز عادی است؟

و اکنون - مهمترین چیز!

روان به گونه ای تنظیم شده است که ما (ناخودآگاه!) فقط چنین افرادی را برای شرکای خود انتخاب می کنیم ، که به دست آوردن آنچه ما می خواهیم دشوار است. یعنی ما ابتدا همان موقعیتی را در دوران کودکی برای خود ایجاد می کنیم. و سپس با تلاش قهرمانانه سعی می کنیم از آن خارج شویم.

grabli_1
grabli_1

قره قاط

تصور کنید که به بازار آمده اید. فرض کنید برای قره قاط. وارد ردیف قره قاط شدیم. و شما کرن بری مورد نظر را می بینید ، اینجا این است ، درست جلوی شما. از فروشنده بپرسید چقدر:

- 10000 کیلوگرم

- چند تا؟! 10000؟!

- خب بله. 10000

- نه ، من با آن قیمت خرید نمی کنم. بریم 300؟

- خوب راهی نیست.

در عین حال ، فروشندگانی با کرن بری با سرعت 300 r / kg در نزدیکی ، 2 متر دورتر از شما ایستاده اند. اما شما آنها را نمی بینید. یا فکر می کنید قره قاط آنها متفاوت است. یا خرید از آنها خسته کننده است.

به هر حال ، در مورد خسته کننده. مشتریان اغلب به من مراجعه می کنند و می گویند در یک رابطه خسته شده اند. در واقع ، معلوم می شود که این اولین فرصت در زندگی آنها برای ایجاد یک رابطه سالم است. بدون هیستریک ، رسوایی و نارضایتی متقابل. اما این خسته کننده است:

- عزیزم ، قره قاط به من بده!

- لطفا.

کسالت. نه آدرنالین ، نه رانندگی. به نظر ما هیچ اشتیاقی وجود ندارد. اینکه این رابطه واقعی نیست.

ما با یک فروشنده سازش ناپذیر رنج می بریم و در نهایت عصبانی می شویم. راهی بازار دیگری می شویم. اما در مورد آن ما همین کار را می کنیم. ما فقط کسانی را می بینیم که یک میلیون کرن بری دارند.

grabli_2
grabli_2

از نو. منطق را دنبال کنید:

1. ما با این توهم زندگی می کنیم که چیزی را که در دوران کودکی از والدین خود دریافت نکرده ایم از طرف شریک خود دریافت می کنیم. [2]

2. ما شریکی را انتخاب می کنیم که شبیه والدین است. یعنی یکی که با آن به آنچه می خواهیم نمی رسیم.

3. ما به همان وضعیتی که در دوران کودکی با والدین رسیدگی می کنیم. این به ما این امکان را می دهد که خود را در آسیب های دوران کودکی خود غوطه ور کنیم.

4. ما در حال تلاش برای "خارج شدن" از این حالت هستیم. اما نه با بزرگ شدن. ما یاد نمی گیریم آنچه را که دریافت نکرده ایم به خود بدهیم. و به هزینه شریک. یعنی ما سعی می کنیم نگرش او را نسبت به خود تغییر دهیم.

5. واضح است که شریک نمی خواهد تغییر کند. درگیری بوجود می آید.

در نتیجه ، ما چندین مسیر داریم:

1. من نیازی به قره قاط ندارم! من نیازی به رابطه ندارم ما آنقدر ناامید هستیم که دیگر رابطه ای نداریم. یا ما شروع می کنیم ، اما ایمن و دور. یک گزینه موقت دیگر.

2. و سپس 10000! مبارزه قدرت. من یک کت خز خریدم - هیچ جنسی وجود نخواهد داشت. رابطه جنسی وجود نخواهد داشت - من قفسه را نمی زنم. من قفسه را میخکوب نکردم - سوپ روی میز بود … آن را پاک کنید!

3خوب ، شاید روزی او موافقت کند … ما فکر می کنیم که با قدرت عشق خود ، روزی شخصی را مجبور می کنیم که همان چیزی باشد که نمی تواند باشد. [3]

4. یاد بگیریم آنچه را که در دوران کودکی دریافت نکرده ایم به خود بدهیم. سپس ما به شریکی وابسته نیستیم. سپس ما آزاد هستیم. سپس ما اهمیتی نمی دهیم که او چقدر "کرن بری" خود را می فروشد. سپس ما خودمان چه داریم.

بدیهی است ، تنها گزینه ای که زندگی را بهبود می بخشد گزینه دوم است. بنابراین ، در یک رابطه ، وظیفه ما این است که آنچه را که می خواهیم ، نه در شریک زندگی ، بلکه در خودمان پیدا کنیم. بیاموزید که هر آنچه را که نیاز دارید برای خود تهیه کنید - به تنهایی. به عنوان بزرگسالان.

به عبارت دیگر ، دو مرحله ازدواج وجود دارد: نابالغ و بالغ. در مرحله نابالغ ، ما شریک را برای نیازهای خود مسئول می دانیم. در واقع ، این همان چنگک است. در مرحله بالغ شدن ، خودمان نیازهای خود را برآورده می کنیم. اگر شریک کمک کرد - خوب ، نه - من خودم می توانم آن را اداره کنم. از روی تجربه ، این وضعیت ازدواج های دوم و بعدی است.

من روی چنگک قدم نمی گذارم

خیلی وقت پیش برخورد کرد

اکنون به آنها مسلح شده است

راه را شانه کردن

@ژانا تبیوا

برای همه کسانی که علاقه بیشتری به موضوع دارند ، توصیه می کنم بخوانید:

1. اریک برن «افرادی که بازی می کنند. روانشناسی سرنوشت انسان"

2. جیمز هالیس «رویاهای عدن. در جستجوی جادوگر مهربان"

3. رابین نوروود "زنانی که بیش از حد دوست دارند"

توصیه شده: