2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در حفره ای تازه حفره نشسته بودم و منتظر آنتون بودم. آنتون از حیاط همسایه بود ، اما آنها فقط در محل ما به دنبال آب گرم بودند و سوراخ ها فقط در محل ما حفر شده بود. گودال قرمز ، خاکی بود و چند دیزی از قبل روی دیوارهای آن جوانه زده بود. آنتون آمد و به داخل گودال پرید. کمی با او صحبت کردیم. ناگهان یک عنکبوت کوچک و کوچک به سرعت در امتداد دیوار گودال خزید. من تا زمان جیغ کشیدن از عنکبوت می ترسم ، اما حدس می زنم این یک میلی متر بود. من قبلاً انگشت خود را برای خرد کردن آن بالا بردم (من غیر انسانی هستم) ، اما چیزی مانع از من شد.
- اوه ، - جیغ زدم ، - عنکبوت !! میترسم!!
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
نیازی به گفتن نیست که با چه تحسین صادقانه ای به او نگاه کردم؟
من سه ساله بودم ، او چهار ساله بود.
از بالای گودال ، مادربزرگم از ما مراقبت می کرد.
من تا آخر عمر این سیگنال توقف را که از هیچ جا به سراغم آمد به یاد می آورم. هنگامی که پسری در نزدیکی شما وجود دارد که قادر به یک کلیک مجلل است ، لازم نیست خودتان عنکبوت را بکشید.
اما او به ندرت آن را دنبال می کرد. زمانی بود که به نظر می رسید هیچ کس به جز من نمی تواند با عنکبوت های عظیم رنگ های مختلف من کنار بیاید. و با خودش کنار آمد
بیایید ببینیم چیست بیش فعالی زنان … اگر در سه سالگی این "توقف" باستانی را نشنیده بودم ، این برای من کاملاً اتفاق می افتاد.
عنکبوت ابتدا. "من خودم ، زیرا شما نمی توانید این کار را انجام دهید."
من به آنتون نگاه می کنم ، می فهمم که او بسیار ضعیف است ، او را از قبل تحقیر می کند ، من خود عنکبوت را می کشم ، به طور اتفاقی می گویم ، ببین ، من عنکبوت را کشتم. آنتون انگار که بر رویش گودال می کند بیرون می رود یا بدنبال جانور بزرگتری است تا چیزی را به من ثابت کند ، اما من به عنوان یک احمق به خودم افتخار می کنم ، زیرا از آنتون قوی تر هستم. خوب ، من به طور کلی شجاع هستم.
عنکبوت دوم. "من همیشه همه چیز را می دانم و به شما خواهم گفت"
آنتون یک عنکبوت را می کشد ، و من به او می گویم - آنتون ، شما حتی در مورد عنکبوت ها چه می دانید؟ آنها برای مثال هشت پا دارند ، می دانید؟
من به سرعت از گودال می پرم ، با عجله به خانه می روم ، برام را می گیرم و می روم تا همه چیز را با آنتون مطالعه کنم. آنتون در حال تلاش برای فرار است ، اما من گیج شده ام - چگونه می تواند به چنین چیزی علاقه ای نداشته باشد؟ چگونه می تواند بدون دریافت هیچ برنامه آموزشی در مورد هشت پا ، شجاعانه با عنکبوت مبارزه کند؟
مادربزرگ آنتونوف با تمام پاهای خود به گودال می دود. آنتون آزاد می شود و گریه می کند ، من ، تعظیمم را تکان می دهم ، قطعات را می خوانم.
عنکبوت سوم. "من همه چیز را بهتر از تو می دانم ، با من بحث نمی کنی"
آنتون یک عنکبوت را می کشد ، و من به او می گویم - آنتون ، شما حتی در مورد عنکبوت ها چه می دانید؟ آنها برای مثال هشت پا دارند ، می دانید؟
- من می دانم ، - آنتون مهم می گوید ، - من یک پدر بزرگ دارم که متخصص پرنده شناسی (یا چشم پزشک) است. هنوز نیش دارند.
- نه نیش ، بلکه فک پایین ، - من می خندم ، - ها -ها -ها !! نمی توان تفاوت بین نیش و فک پایین را تشخیص داد! بازاریابی از حق رای دادن! همین الان ، به شما می گویم ، - می گویم ، آنتون را روی تی شرت گرفته اید ، - نوسان چیست.
و با تکان دادن خوک های من ، چهل و پنج دقیقه صحبت می کنم. آنتون لنگ می رود.
مادربزرگ آنتون هر چه سریعتر به گودال می دود.
عنکبوت چهارم. "به سرعت ، به سرعت روابط را توسعه دهید!"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
نیازی به گفتن نیست که با چه تحسین صادقانه ای به او نگاه کردم؟
"من را ببوس ،" با زحمت زمزمه کردم ، چشم هایم را بستم و گونه ام را برگرداندم.
- من آماده نیستم ، - آنتون تردید می کند ، - من … فقط عنکبوت هستم در حالی که می توانم …
- نه ، حالا باید مرا ببوسی ، - پایم را می زنم ، - وگرنه همه اینها درست نخواهد بود! اگر عنکبوت را کشتید ، مرا دوست دارید!
- تا اینجا من فقط عنکبوت را کشتم ، - آنتون توجیه می کند ، - من باید احساساتم را مرتب کنم …
- نه ، به طور نمادین معنی زیادی دارد! شما قبلاً مسئولیت را بر عهده گرفته اید!
مادربزرگ آنتون هر چه سریعتر به گودال می دود.
عنکبوت پنجم. "من هم بدتر نیستم!"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
- هو هو! گریه کردم. - زیبا مزخرف است. من هم می توانم دوستت داشته باشم!
پس از آن ، در پنج دقیقه هشت برادر متوفی را پیدا می کنم و آنها را با ذوق و شوق در کنار گودال با انگشتم لکه می کنم.
آنتون از ترس تیره و تار یا حتی سکسکه می شود.
مادربزرگ آنتون هر چه سریعتر به گودال می دود.
عنکبوت ششم."در حال حاضر ، من به شما روحیه می دهم!"
بعد از اینکه آنتون عنکبوت را کشت ، من از شکرگزاری و روحیه خوب سرشار هستم. - من برای شما می خوانم ، - به آنتون می گویم ، و پایم را در صندل می گذارم ، چهل و پنج دقیقه می خوانم و می رقصم.
آنتون سعی می کند از سوراخ خارج شود ، اما من به او اجازه ورود نمی دهم ، زیرا من یک رپرتوار گسترده دارم.
مادربزرگ آنتون هر چه سریعتر به گودال می دود.
عنکبوت هفتم. "تو همه چیز را اشتباه انجام دادی ، من به تو نشان خواهم داد که چگونه باید باشد"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت.
با تحقیر نگاهش کردم.
گفتم: "شما او را به طور دقیق کشتید ،" و اکنون هشت پا در سراسر گودال قرار گرفته است. ببینید چگونه عنکبوت را از بین ببرید!
و سریع ، سریع ، با دست چپم ، هشت برادر متوفی را پیدا می کنم و می کشم. بقایا را به آرامی در یک کیسه جمع کنید.
آنتون از ترس سکسکه می کند.
مادربزرگ آنتون هر چه سریعتر به گودال می دود.
عنکبوت هشتم. "شما با من اینطور رفتار نمی کنید ، من به شما یاد می دهم که چگونه این کار را انجام دهید."
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
سرد نگاهش کردم.
"چی شده عزیزم؟" آنتون پرسید: - سکسکه ترسیده است.
با صدای بلند گفتم: "این چیزی نیست که تو گفتی." - آروم گفتی واضح صحبت کنید تا بتوانم هر کلمه ای را بشنوم! بعد من باورت می کنم!
- من خجالت می کشم ، - آنتون گفت.
- خجالت کشیدن در این مرحله از رابطه اشتباه است! - گفتم و دم خوکم را تکان دادم. - این مرحله دوم خواستگاری است ، به گفته گری ، شما باید همه چیز را به وضوح انجام دهید ، پیامهای خود را به وضوح به زن منتقل کنید! حالا شما دوباره به من می گویید ، و سپس ما می بوسیم! این یک هنجار و استاندارد خواهد بود!
… آنتون بالا می رود ، من با تحقیر یک راهپیمایی را در پشت او از طریق دندان شیری افتاده سوت می زنم ، مادر بزرگ آنتون به او دست می دهد و با هم تا آنجا که می توانند فرار می کنند.
عنکبوت نهم. "من بسیار مدرن و شوخ هستم"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
ترکیدم از خنده.
با خنده گفتم: "تو تصویری از یک شوالیه هستی ، مگر نمی بینی همه آنچه بین ما اتفاق افتاده خیلی خنده دار است؟"
- اوه … - آنتون گفت.
- خوب ، نگاه کنید ، همه این هنجارها ، استانداردها ، تعارفات ، همه اینها بسیار مبتذل است! مانند کتاب درسی روانشناسی. من بالاتر از اینم! عنکبوت قافیه ای احمقانه و باحال است ، مانند چوب شاه ماهی ، هان؟ آیا دانو خوانده اید؟ مزاحم نشو! هیچ چیز جدی بین ما وجود ندارد ، آرام باشید! عنکبوت شما را ملزم به هیچ کاری نمی کند! من حالا یک جوک در مورد عنکبوت ها به شما می گویم! فقط او مبتذل است ، گوش های خود را بپوشانید!
… مادر بزرگ آنتون با تمام پاهایش به گودال می دود.
عنکبوت ده. "من خودم را برایت توضیح خواهم داد"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
- چقدر خوب گفتی! - من تحسین می کنم. - و می دانید ، وقتی او را کشتید ، من احساس کردم در بینی من چنین قلقلکی وجود دارد … معمولاً قبل از اشک است … من ، می دانید ، عاشق گریه کردن هستم … شما گریه نکنید ، پسران گریه … و دختران گریه می کنند … من یک دختر هستم … من هر شب گریه می کنم … و من از عنکبوت ها بسیار می ترسم … من فکر می کنم که این یک میل سرکوب شده برای کشتن والدین است … فروید را بخوانید ، اما من آن را باور نداشتم - من ، می دانید ، در واقع ، بسیار باورنکردنی است … وقتی این را گفتید ، تقریباً دماغم را قلقلک داد. فکر کردم اگر او مرا دستکاری کند چه؟ اگر او این را عمدا بگوید تا من او را تحسین کنم چه؟ اما بعد فکر کردم اگر این را با روح پاک بگویید ، چه؟ برای من بسیار دشوار است که به یک روح پاک اعتقاد داشته باشم ، ناگهان آنها فریب می خورند … من هنوز فکر می کردم ، آنتون ، فقط نخندید ، اگر من بر شما تأثیر دافعه بگذارم چه می شود؟ نه نه! سپس دوباره فکر کردم و فهمیدم که این بعید است … زیرا شما آنطور به من نگاه کردید … و بینی من قلقلک داد … گاهی اوقات قبل از عطسه هنوز هم قلقلک می دهد ، اما این به وضوح نبود … بدیهی است که یک پیش آگاهی بود.. … پیش بینی یک چیز روشن که می تواند بین ما باشد … من در هر چیزی که به روابط مربوط می شود بسیار حساس هستم ، می دانید؟ آنتون؟ آنتون ، فردا می آیی بیرون؟ من هنوز باید در مورد نشت و حساسیت به شما بگویم ، این برای شما بسیار مهم است که بهتر بفهمید من چه هستم … لیدیا واسیلیونا ، او را آنطور از سوراخ بیرون نکشید ، یقه او را پاره می کنید … من خیلی نگران هستم وقتی چیزی خیلی سریع است … و بدون توضیح …. من همیشه بسیار نگران هستم ، می دانید …
عنکبوت یازدهم "ما اکنون به روشی جدید زندگی خواهیم کرد"
آنتون دستش را بلند کرد و عنکبوت را با یک کلیک مجلل کشت. و سپس غر زد که من زیباترین هستم و او واقعاً او را دوست دارد.
نیازی به گفتن نیست که با چه تحسین صادقانه ای به او نگاه کردم؟
- اسم مادرت چطور است؟ من پاک کردم
- نینا آندریونا ، - آنتون گفت.
- اوه ، بله ، او را در نزدیکی ورودی سوم دیدم. یک زن باشکوه ، اما ماکسی او اصلاً مناسب او نیست. من شماره تلفن خیاط مادرم را به شما می دهم ، به شما می دهم ، بگذارید او یک شماره مناسب بسازد. چند اتاق دارید؟
- خوب ، دو ، - آنتون گفت.
- بله … ام … هوم … اگر مشت بزنید به دیوار … هنوز این کار را نکرده اید؟ انجامش بده خوب میشه آیا فرش به دیوار آویزان است؟
- آره…
- فرش را بردارید ، حساسیت دارید. شما پنیر می خورید؟
- نه ، من از او متنفرم.
- شما باید غذا بخورید ، دندان های شیری شما تغییر می کند. من غذا می خورم - می بینید ، یک سوراخ - و غذاهای جدید خیلی سریع رشد می کنند. سوراخ را می بینید؟ اوه؟ یی؟ من روزانه یک بسته می خورم. شما هم بخورید ، خوب می شود. گربه داری؟
- خوب ، وجود دارد …
- گربه باید واکسینه شود. و شانه کنید یاد آوردن؟ به گربه پیوند دهید ، دیوار را بیرون بیاورید و پنیر خامه ای بزنید. اوه آره ، و مامان و فرش. این خوب خواهد بود. بعدا لیستی برای شما می نویسم آدرس ایمیل به من بدهید؟ اوه ، شما هنوز نمی توانید بخوانید؟ آنتون ، همین. فردا می آیی پیش من ، درس می خوانی. و همزمان با خوردن پنیر ، من ردیابی می کنم … آنتون ، با عنکبوت کشته شده چه می کنی؟ آیا سعی در زنده شدن دارید؟ لیدیا واسیلیفنا ، او فقط از خوردن پنیر امتناع کرد و انگشتان کثیف خود را در دهانش گذاشت ، فردا برای شما یک صابون ویژه در برابر میکروب ها ، ساعت هفت صبح ، می آورم تا همه بتوانند خود را بشویند … او گفت که من یک احمق ، اما من ناراحت نیستم ، شما یک پسر خوب و امیدوار دارید … این خوب خواهد بود….
توضیحات ضد علمی:
نقص عملکرد زمانی است که یک خانم همیشه در حال حمل است ، نمی تواند متوقف شود ، به طور مداوم صحبت می کند ، یا انجام می دهد ، یا می خواهد صحبت کند ، یا می خواهد انجام دهد. همه چیز را آنطور که باید می داند و به طور کلی همه چیز را می داند. او فعال ، مسئولیت پذیر ، اغلب طعنه آمیز است ، یا مدام شوخی می کند ، یا مبارزه می کند. او به خودش اجازه نمی دهد روی گلو پای بگذارد ، او همیشه آخرین کلمه را برای خودش می گذارد ، با موفقیت در همه جبهه ها با مرد می جنگد ، دراماتیک ، هنری ، شوخ طبع یا دائماً تحریک شده ، قادر به هیستریک و دلقک است و به طور کلی او کلمه ای نمی گوید ، او را رها نمی کند ، او به همه نشان می دهد و او ثابت می کند که با همه چیز کنار می آید و اسب سوزان را نجات می دهد. برای مردان در رابطه با چنین خانمی بسیار دشوار است که وقت انجام کاری ، شروع به کار یا حتی تمایل به انجام کاری را داشته باشند. در خانواده ای با چنین بانویی ، مردی آرام می شود و با گذشت سالها نامرئی ، نامفهوم ، گاهی اوقات مشروب ، تقریباً همیشه ناموفق و به طور معمول بسیار خسته می شود.
دخترا! یک دختر باید متواضع باشد. التماس می کنم - بیشتر سکوت کنید! یا حداقل به موقع سکوت کنید!
روزانه 14 هزار کلمه ، آهنگ ، رقص ، برام ، پنیر ، سازمان عصبی و غیره را عمدتاً با دوستان ، مادران و مادربزرگ ها مورد بحث قرار دهید.
این وصیت من به شماست.
@ روانشناس ، یولیا روبلوا
توصیه شده:
بوی درد شما چگونه است یا دو روش فوق العاده برای از بین بردن درد در 5 دقیقه
گاهی معجزات غیرقابل توصیفی در تمرین روانشناسی اتفاق می افتد. یکی از معجزات روانی را به شما توجه می کنم. پروفسور نیکولای دیمیتریویچ لیند در کار عملی خود روش بوی خیالی را در دهه 90 قرن گذشته توسعه داد. در ابتدا ، از این تکنیک برای تسکین درد قلب یا به عبارت بهتر علائم نورالژی بین دنده ای استفاده شد.
شما باید کنار دریا زندگی کنید ، مادر یک مونولوگ فوق العاده که در آن می توانید بی پایان الهام بگیرید
- دیگه چی بهت بگم؟ شما باید کنار دریا زندگی کنید ، مامان ، شما باید کاری را که دوست دارید انجام دهید و در صورت امکان ، هیچ چیز را پیچیده نکنید. این فقط یک انتخاب است ، مادر: برای ماه ها خود را بخاطر کارهایی که انجام نشده ، از دست داده و هدر داده اید بخورید - یا تصمیم بگیرید که بقیه عمر شما فقط کافی است تا همه کارها را به موقع انجام دهید و دست به کار شوید.
پدیدارشناسی فوق العاده قسمت 1
اغلب از من سال می شود که آیا دوست دارم سفر کنم؟ خوب ، چه کسی عاشق نیست؟ البته دوست دارم. اما من بیشتر به سفر داخلی علاقه دارم. عمیق در آگاهی ، در اعماق روح ، در عمق جهان درونی. در این جهان ، مانند جهان اطراف ما ، مطالب ناشناخته و هیجان انگیز زیادی وجود دارد.
احساسات دست دوم یا این دنیای شگفت انگیز فوق العاده
احساسات دست دوم یا این دنیای شگفت انگیز فوق العاده. می تواند ترسناک باشد. و بعد فرار می کنم. هر چقدر هم که دویدم ، باز هم سکون می کنم. این مکان نه سطح دارد و نه کج ، به سادگی برای زندگی روح آزادی مناسب نیست. البته ، می توانم بگویم داشتن کار زیاد و موفق بودن ، یا اصلا نداشتن شغل ، تقریباً یک چیز است ، اینکه چقدر غم انگیز است که در کار و موفقیت غرق شوم ، یا در بی حسی کامل و خروجی نمی بینم همینطور احساسات شما.
هدف فوق العاده با بیماری ها میوه می شود
سقراط گفت: "مهمترین چیز در زندگی سوفروسیونیت است." به نظر شما فیلسوف بزرگ چه چیزی را مهمترین دانست؟ … پاسخ صحیح: اعتدال … بودا راه ثروت و زهد را آموخت. او سقراط را تکرار کرد که راه سالم راه میانی است ، بدون افراط و تشنج. به قول معروف: