"گل در اتاق زیر شیروانی" نوشته ویرجینیا اندروز و خودشیفتگی مادر

تصویری: "گل در اتاق زیر شیروانی" نوشته ویرجینیا اندروز و خودشیفتگی مادر

تصویری:
تصویری: فیلم درام Flowers In the Attic 2014 Lifetime 2024, ممکن است
"گل در اتاق زیر شیروانی" نوشته ویرجینیا اندروز و خودشیفتگی مادر
"گل در اتاق زیر شیروانی" نوشته ویرجینیا اندروز و خودشیفتگی مادر
Anonim

وقتی شروع به خواندن این کتاب می کنید ، بلافاصله در سعادت گرم یک بت پرست خانوادگی فرو می روید. حسی که همه دختران هنگام تلاش برای ازدواج رویای آن را دارند. خانه یک کاسه کامل است ، بچه های شایان ستایش با ظاهری شبیه عروسک ، یک همسر زیبا یک مهماندار ایده آل است و یک شوهر سرپرست واقعی خانواده است. و هنگامی که این جهان ایده آل با مرگ پدر دولنگدژر فرو می پاشد ، اتفاقات کاملاً متفاوتی در مقابل ما ظاهر می شود و یکی پس از دیگری اسرار وحشتناک خانوادگی ظاهر می شود.

بسیاری از منتقدان این کتاب (بله ، و فیلمی با همین نام) ثروتی را که باعث همه وقایع و سرنوشت های شرح داده شده در کتاب شده است ، سرزنش می کنند. و "هیولاهای" اصلی درام آشکار ، سرپرست خانواده فوکسورث و همسرش را تشکیل می دهند. همه این عوامل و قهرمانان ، البته ، قابل تخفیف نیستند. اما این ، به نظر من ، از مهمترین چیز در خط داستانی رمان فاصله دارد.

برای من بسیار مهمتر بود پاسخ این س findال را پیدا کنم که چرا یک زن و مادر دوست داشتنی ناگهان به یک هیولا تبدیل می شود ، که سالها فرزندان خود را در اتاق زیر شیروانی حبس کرده و در نهایت سعی می کند آنها را با موش مسموم کند. سم؟ چه ویژگی های شخصیتی باید به وضوح آشکار می شد و به مادر اجازه می داد که او را در واقع ، مشکلات مادی را به طرز وحشیانه ای حل کند؟

گل در اتاق زیر شیروانی
گل در اتاق زیر شیروانی

بنابراین ، بدیهی است که آسیب شناسی شخصیت اغلب می تواند برای مدت طولانی پنهان بماند. نویسنده رمان موفق شد این را به درستی متوجه شود. اما در دوره های بحرانی زندگی ، ساختار واقعی شخصیت فرد ، به طور معمول ، به وضوح قابل مشاهده است. من فکر می کنم که دقیقاً نداشتن یک تصویر واضح از خود به عنوان یک مادر در مادر فرزندان دولنگدزرز بود که به او اجازه داد تصمیماتی برای آنها کشنده باشد. هویت پراکنده او با پدیده ای که نشان می دهد او یک فرد خودشیفته است پیچیده می شود - آسیب شناسی که دارای ویژگی های بزرگی است که به او به عنوان یک مادر معمولی (حتی به قیمت رفاه خودش) اجازه مراقبت نمی دهد. از فرزندانش او به راحتی انتخابی را به نفع گزینه ای که به او ارائه شده است - برای پنهان کردن کودکان در اتاق زیر شیروانی ، انجام می دهد. با این حال ، بسیار محتمل است که او خود این روش را اختراع کند ، زیرا در دوران کودکی خود او اغلب در یک اتاق زیر شیروانی نگهداری می شد.

بستن چهار فرزندش به مدت 4 سال برای یک زن زیبا ، اصلاً بر دوش آن سنگین نبود (و اگر بچه ها فرار نمی کردند ، این نتیجه گیری می توانست به هیچ وجه چهار سال طول نکشد). با همه اینها ، او خودش کاملاً با آرامش و خوشبختی زندگی اشرافی کامل دارد ، عملاً از فرزندان نگون بخت خود دیدن نمی کند و آنها را تنها زمانی به یاد می آورد که با افشای جنایت خود روبرو شود. او ازدواج می کند ، مسافرت می کند ، در شایعات کل جهان چشمک می زند ، یک سبک زندگی سکولار را پیش می برد و احساس خوشبختی می کند و کاملاً نسبت به رنج فرزندان خود بی احساس است ، زیرا می داند که در تابستان اتاق زیر شیروانی به طرز غیرقابل تحملی گرم است و در زمستان سرمای غیر انسانی ، این که کودکان بدون آفتاب از بین می روند ، نور و هوای تازه و گاهی اوقات آنها به سادگی فراموش می کنند (!) حداقل یک تکه نان کهنه را به آنها بدهند. و پس از مرگ یک پسر کوچک - پسرش ، که او خود او را مسموم می کند ، جسد او در جاده ای روستایی در برف پرتاب می شود.

گل در اتاق زیر شیروانی1
گل در اتاق زیر شیروانی1

چه چیزی می تواند به زن -مادر اجازه دهد که نسبت به فرزندان خود - مهمترین افراد زندگی اش - بی احساس بماند؟

در ابتدای توصیف مادر فرزندان دولنگدزرز ، این شبهه وجود دارد که شاید او به شخصیت های کودکانه اشاره می کند - شاید به این دلیل که او ابتدا به شوهرش و سپس مادرش "گیر کرده" به نظر می رسد. و ما شروع به تصور یک بدشانس ، اما باشکوه در زیبایی عروسک خود ، قربانی شرایط می کنیم.با این حال ، با مطالعه دقیق تر ، مشخص می شود که این زن یک فرد نسبتاً بالغ است و با بزرگسالان مهم خود - مادر یا شوهر جدید - کاملاً ناشناس است. و تمام تصمیماتی که می گیرد تصمیمات اوست.

غلبه دفاع های بدوی در ساختار شخصیتی این زن آشکار می شود - کاهش ارزش (سلامت و زندگی فرزندان خود ، ارزش های اخلاقی و اخلاقی) و قدرت مطلق (به او اجازه می دهد به راحتی سرنوشت دیگران را تعیین کند). در نتیجه ، ما در رمان توصیف شخصیت کلاسیک خودشیفته را با علائم واضح عدم ادغام کافی تصاویر دیگران و نقض هویت مشاهده می کنیم. همه اینها در حوزه ارزشهای او ، احساس وظیفه داخلی و البته رفتارهای اجتماعی که تاج این تاریخ غم انگیز خانواده را نشان می دهد ، خود را نشان می دهد.

اما به همان اندازه که داستان خانواده دولنگدگر-فاکسورث وحشتناک است ، خواندن این رمان جالب است. مخصوصاً روانشناسان.

توصیه شده: