قوانین و موفقیت

فهرست مطالب:

تصویری: قوانین و موفقیت

تصویری: قوانین و موفقیت
تصویری: کتاب صوتی قوانین موفقیت از ناپلئون هیل - #موفقیت #انگیزه #تلاش 2024, ممکن است
قوانین و موفقیت
قوانین و موفقیت
Anonim

شش همسایه در یک شهر زندگی می کردند و آنها قانون برقراری ارتباط یک طرفه را داشتند. این قانون از کجا آمده است ، هیچ یک از آنها در حال حاضر به یاد نمی آورند ، اما آنها بسیار با جدیت به آن پایبند بوده و از اجرای آن عقب نشینی نکردند. هر یک از آنها در تجارت خود بسیار موفق بودند ، اما بیشتر از همه در رعایت این قانون به موفقیت دست یافتند

و این چنین به نظر می رسید: یکی از همسایگان که ارتباط با او آغاز شد ، کارمند شایسته یک نهاد دولتی ، به همسایه دیگر ، کشاورز که در کشت و فروش میوه و سبزیجات مشغول بود ، بسیار مشکوک بود. منشی معتقد بود که می خواهد در قالب آسیب جسمی به او آسیب برساند. در زماني ، منشي به برخي افراد خوش اخلاق و شرافتمندانه اعتماد كرد ، اما آنها به او حمله كردند و او در اين حادثه يك گوش خود را از دست داد. پس از آن ، او بسیار مراقب کسانی بود که مهربانی را منتشر می کنند و شبیه یک فرد شایسته هستند. او به همسایه خود گفت که به او نزدیک نشود ، زیرا او از طریق او می بیند و همه برنامه هایش را می داند. که همسایه فقط دستان خود را بالا انداخت ، زیرا نمی تواند در پاسخ چیزی بگوید. قانون اجازه چنین کاری را نمی داد.

او فقط یک فرصت داشت که این موضوع را به همسایه دیگر خود بگوید ، و آن وکیل زن بود که شرکت مشاوره حقوقی خصوصی خود را داشت و در این مورد بسیار موفق بود. و هنگام گفتن این داستان با یک کارمند همسایه ، او شکایت کرد که نمی فهمد چرا اینقدر به او مشکوک است ، نمی تواند از او بپرسد … بله ، و همه همسایگان دیگر در این مورد محدود هستند ، یک قانون وجود دارد … آه بله! یکی دیگر از همسایه های کشاورز این زن را بسیار دوست داشت ، او مدام از او خواستگاری می کرد ، اما پاسخی دریافت نکرد! این قانون در حال اجرا بود!

زن وکیل فقط یک کار داشت ، صحبت کردن در مورد آن با همسایه دیگر. او بسیار عصبانی و عصبانی بود که این قانون وجود دارد و لازم است به آن پایبند باشیم! اینکه او از این محدودیت خسته شده است ، اما نمی داند چگونه از این محدودیت عبور کند! دانش حقوقی حتی کمکی هم نمی کند. او نسبت به همسایه اش ، یک کشاورز احساس گناه می کند ، زیرا نمی تواند به او بگوید که دیگری دارد. و او باید این را در ادامه زنجیره ، به همسایه دیگری گزارش دهد که از ترس همه چیزهایی که در اطرافش و با او اتفاق می افتد بسیار ترسیده بود.

بله ، و مهم نیست که چقدر مسخره به نظر برسد ، چنین ترس به او کمک کرد. او تا زمانی که به همه چیز خوب فکر نکرده بود خود را برای انجام هر اقدامی مهار کرد و کاملاً ترسید. او از قانون ارتباطات در یک جهت کاملاً راضی بود ، بدون آنکه پاسخی به کسی که به او مراجعه کرده بود بدهد. به عنوان مثال ، با یک وکیل زن ، او از عصبانیت و ناامیدی او به اندازه کافی ترسیده بود و حتی می ترسید تصور کند که در عوض چیزی به او می گوید.

بنابراین او نشست و منتظر گذشت طوفان شد و به همسایه دو چهره خود روی آورد. با او در میان بگذارید که از یک وکیل زن می ترسد و چقدر عالی است که چنین قاعده ای برای ارتباطات یک طرفه وجود دارد. نام او فقط یک همسایه ترسناک بود.

همسایه بعدی دو چهره چه نام داشت؟ صورتش به دو نیمه تقسیم شد. یا از این طریق رنگ می زد ، یا از دو طریق به جهان واکنش نشان می داد ، اما به نظر می رسید که با نیمی از صورت خود زمان را پیگیری می کند و با آگاهی از محدودیت خود ، به تدریج پس از او می میرد. دیگری احساسات زندگی می کرد و هر لحظه زندگی خود را پر می کرد. با گوش دادن به همسایه وحشت زده ، بسیار متاسف بود که قادر به پاسخگویی نیست و از طرف دیگر نگران بود که این پاسخ بتواند همسایه را بسیار بترساند. اما او هنوز واقعاً می خواست نه تنها با همسایه ترسناک خود ، بلکه با سایر همسایگان نیز ارتباط برقرار کند. در مورد آن او با یک همسایه سالخورده ، آخرین نفر صحبت کرد ، که چیزی برای گفتن به کسی نداشت و فقط می توانست گوش دهد. قاعده کار کرد.

همسایه سالخورده به این قانون فکر کرد و سعی کرد همه چیز را به خاطر بسپارد ، کی ظاهر شد؟ چه فایده ای دارد؟ چه چیزی از شرکت کنندگان که به آن پایبند هستند محافظت می کند؟ و اصلا محافظت می کند؟ یا شاید محدودیت دارد؟ شاید یکبار مفید بود؟ و حالا؟ فعلا برای چیست؟ و چرا لغو ، پایبندی به آن بسیار دشوار است؟ همسایه سالخورده مدت زیادی به این موضوع فکر کرد و تصمیم گرفت که تنها در صورت لغو قانون امکان اطلاع از این امر وجود داشته باشد! اما چگونه این کار را انجام دهیم؟

او این قانون را در یک جعبه جمع آوری کرد. او را به جنگل بردند و دفن کردند.اظهار قدردانی از این واقعیت که در یک زمان ، که او به خاطر نمی آورد ، مردم را از چیزی محافظت می کرد ، که برای آن اختراع شد. اما اکنون یک قانون دیگر مهم است: تغییر قوانین به گونه ای که مطابق با شرایط زندگی باشد که در حال حاضر اتفاق می افتد. او تعظیم کرد و قول داد که بقیه برای تشکر از او می آیند و با او خداحافظی می کنند.

وقتی برگشت ، دید چگونه همسایه ها در سردرگمی سعی می کردند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. بسیار دقیق ، اما با شادی در چشم ها. البته ، هر کس اندوه خود را داشت ، که در ارتباط با لغو قانون ظاهر شد. منشی توانایی مشکوک شدن به کشاورز و لذت بردن از این واقعیت را از دست داده است که ممکن است حرف های دیگری را نشنود. در این قدرت و قدرت بر دیگری وجود داشت. او فهمید که آنقدرها هم که در مورد خودش می گوید دوستانه نیست. نحوه برخورد او با همسایه کاملاً تهاجمی بود و در واقع او با استفاده از مزایای محدود کردن دیگری ، به او حمله کرد.

کشاورز اکنون برای کارمند اهمیت کمتری داشت و این باعث ناراحتی او شد. از یک سو ، آنها به درستی به او شک نمی کنند ، اما از طرف دیگر می ترسند ، و این اهمیت او را افزایش داد. با شنیدن صدای یک وکیل زن مبنی بر داشتن فردی دیگر ، او غمگین شد. اما اکنون او می تواند از زن دیگری مراقبت کند. برای او مهم بود که پاسخی دریافت کند تا بتواند حرکت کند.

این وکیل زن که از زیر بار دوش گرفتن با یک کشاورز رهایی یافته بود احساس خالی بودن می کرد. جلب توجه یک مرد خوب است. اگرچه او یک مرد داشت ، اما هنوز …

همسایه کاملاً ترسیده از این موضوع خوشحال نبود ، اما بیشتر از آنچه در حال رخ دادن بود می ترسید ، اما سپس گفت که هرگز آنقدر نترسیده بود ، که اکنون دیگر نمی داند از چه چیزی باید بترسد. و سپس متوجه شد که می ترسد که از چیزی برای ترسیدن وجود نداشته باشد.

همسایه دو چهره هرگز فکر نمی کرد عصبانی شود. حالا هر یک از همسایه ها آمدند و پرسیدند صورتش چه مشکلی دارد و او مجبور شد توضیح دهد. قبلاً ، این کار امکان پذیر نبود و هیچ کس نمی توانست بپرسد …

همسایه سالخورده غمگین شد. حالا او فاقد این راز بود ، قانونی که مدام به آن فکر می کرد. که مرحله بعدی هم به پایان رسیده است. اما او مجذوب کنجکاوی شده بود و مرحله بعدی آن چگونه خواهد بود؟

بنابراین همسایگان دوست داشتنی این فرصت را پیدا کردند که هر طور که می خواستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در مورد چیزهای دیگر چیزی بیاموزید ، چیزی از خودتان به اشتراک بگذارید. و این قانون جدید آنها بود.

از Uv درمانگر حاملگی دیمیتری لنگرن

توصیه شده: