داستان روانشناسی "ماسک و کرم شب تاب". درباره خودشیفته و قربانی او

فهرست مطالب:

تصویری: داستان روانشناسی "ماسک و کرم شب تاب". درباره خودشیفته و قربانی او

تصویری: داستان روانشناسی
تصویری: آینده - ماسک خاموش (ریمیکس زیبایی) 2024, ممکن است
داستان روانشناسی "ماسک و کرم شب تاب". درباره خودشیفته و قربانی او
داستان روانشناسی "ماسک و کرم شب تاب". درباره خودشیفته و قربانی او
Anonim

روزی روزگاری کرم شب تاب بود. هوایی ، کوچک ، رایگان - هیچ کس را آزار نمی دهد. فقط در لحظه مناسب روشن شد ، تبدیل به یک معجزه شگفت انگیز و زیبا شد ، و تبدیل به یک ستاره افسونگر شد.

یک بار ماسک قهرمان مرموز عزیز او گذشت. حواسم را جمع کردم. من فکر کردم: چه پدیده ای - یک تیغ نامحسوس از چمن ، اما می درخشد و می درخشد. شاید بازی بدی نباشد ؛ من آن را تعیین می کنم و او برای تسخیر شتافت …

این ماسک یک قهرمان خاص است. او واقعاً چه کسی بود - هیچ کس نمی داند. شاید هیچکس. اما او تأثیر گذاشت. اطمینان مخاطب از شایستگی های فوق العاده آنها. ریختن گرد و غبار براق.

همه فریاد می زدند: "جذاب!" "براوو!" "بیس!" چسبیده به قلاب بازی ماهرانه اش. و بعد؟ بله ، به طرق مختلف. ما الان در این مورد صحبت نمی کنیم …

ماسک از شادی عمومی راضی بود. ماندن بر تخت عمومی او خود را یک نابغه می دانست ، تصور می کرد که یک ستاره است. و ستاره کوچک به خوبی برای او مناسب بود.

او در مورد کرم شب تاب فکر کرد ، "بگذار به آن آرام آرامش بدهم. و برای این؟ باشد که او به تنهایی تسلیم من شود: هم روز و هم شب می درخشند - برای همیشه! " و با بازی در تظاهر به عشق شروع به بازی کرد. او می دانست چگونه رفتار کند!

کرم شب تاب خلع سلاح شد. بدون شوخی ، چنین قهرمانی ، ماسک به او احساس فوق العاده ای داد. سرش می چرخد. سر او در ابرها - آسمان آبی است. بله ، او آنجا ماند.

درخششی که کرم شب تاب در زمان رابطه با ماسک نشان داد ، او هرگز از خود ساطع نکرد - نه قبل و نه بعد از اتحاد.

متحد شدن آنها ، طبق معمول در پشت ماسک ها ، با سر و صدا ، غوغا ، پاتوس عمومی ، گروه کر همراه بود. بنابراین با یک دنیای کوچک ، یک خوک ، اما برای عروسی. کرم شب تاب ازدواج کرد. و پس از آن چه؟ به نظر شما نصیحت و عشق است؟ وقت بگذارید ، بیشتر به من گوش دهید …

… ماسک قرار نبود بیشتر برای همسرش عمل کند: برای چه؟ - قبلاً فتح شده است! و او نمی تواند زمان حال را پخش کند ، زیرا قادر نبود. و از آنجا شروع شد. نه عشق ، بلکه یک کیمرا واقعی است. تحریف شده. یک نقص.

"مکان خود را بشناس ، حشره کوچک. تو کی هستی تو این زندگی؟ ای شپش بدبخت و بی اهمیت! و من؟ نگاه کن! یک ماسک عظیم و رسا! نور کم نور و کم نور شما برای من کوچک است! من به نورافکن و شهرت احتیاج دارم! تو اون نیستی! خسته شدم ازش!"

ماسک ازدواج را دوست نداشت. همیشه در همه جا از او استقبال می شد. و خودش را تنها دوست داشت. اینجاست که بت واقعی واقعی است! و کرم شب تاب منتظر مسئولیت ، مراقبت بود. هلن ، می بینی ، پرخوری … آیا در این کار لذت و افتخاری وجود دارد؟ بالاخره این زنان احمق هستند! احمقهای ناسپاس و تاریک!

"دور ، حقیر! من برم بهتر ببینم! " و در جستجوی شکوه و عظمت به راه افتاد …

و کرم شب تاب ، پس از جدا شدن از ماسک محبوب و محبوبش ، صد بار کاهش یافت و تقریباً درخشش خود را متوقف کرد.

شما درک می کنید: فقط ستاره های بال دار می درخشند ، اما هرگز یک شپش …

این برای همه کسانی که برای عشق واقعی وام گیر گرفته اند بسیار ناراحت کننده است. عشق به ماسک یک توهم ، یک سراب ، یک شبح ، یک مسمومیت خطرناک و فریبنده است ، بی نهایت دور از حقیقت روشن.

یک افسانه دروغ است ، اما یک اشاره در آن وجود دارد ، یک درس برای همه خوانندگان

هنگامی که ماسک های براق و زیبا چیزی را به طرز قانع کننده ای نشان می دهند ، در هر صورت ، بررسی کنید که پشت فویل چه چیزی دارند: آیا محتوا وجود دارد و چه چیزی پر می شود

از نویسنده: تقدیم به دوست محبوبم - ماریا بی.

/ نویسنده این نشریه یک روانشناس حرفه ای آلنا ویکتوروونا بلوشچنکو است. /

توصیه شده: