من دویدم ، ویتنکا ، من دویدم لیتل

تصویری: من دویدم ، ویتنکا ، من دویدم لیتل

تصویری: من دویدم ، ویتنکا ، من دویدم لیتل
تصویری: COCO Тайна Коко # Новинки Игрушки 2024, ممکن است
من دویدم ، ویتنکا ، من دویدم لیتل
من دویدم ، ویتنکا ، من دویدم لیتل
Anonim

سخت ترین باری که یک کودک می تواند تحمل کند زندگی بدون زندگی والدینش است.

کیلوگرم.

آن سریال از یرالش را با مادربزرگ بی قرار به خاطر بسپارید ، که با تمام وجود برای کمک به نوه اش ویتنکا می شتابد. این قطعاً خنده دار است ، اما در عین حال غم انگیز است. و نکته حتی در او نیست ، بلکه در تصویر جمعی یک زن است که پسری را برای خود به دنیا آورده است ، سعی می کند او را به یک "مرد واقعی" تبدیل کند. چنین مادری که خود را به دنیا آورده و با تمام ظاهر خود به همسرش نشان داده است "من به تو اهمیت نمی دهم" یا "تو هیچکس اینجا نیستی" ، در پسر خود شروع به درک خود می کند. تنها و محبوب.

همکار من ، که 48 ساله است ، اغلب داستانهایی از زندگی خود می گفت. او تنها با مادر و مادربزرگ است. پدر شایسته چنین الهه ای مانند مادرش نبود. بنابراین ، یک روز ، در شورای خانواده بعدی ، که البته شامل مادربزرگ و مادر بود ، همه جنبه های منفی پدر مورد توجه قرار گرفت. مادربزرگ با اطمینان ، واضح و فقط در مورد کاستی ها صحبت کرد. مامان بی سر و صدا از موضوع خارج شد. در نتیجه ، به اتفاق آرا تصمیم گیری شد - DAD مناسب نیست. از آن زمان ، زندگی پسر به مراقبت و عشق مستمر اقوام نزدیک تبدیل شد. همانطور که همکارم به خاطر آورد ، این عشق تا حد پوچی پیش رفت - گاهی اوقات در یرالاش شبیه نقشه بود - با پاک کردن چروک و کشیدن جوراب شلواری در سن 12 سالگی ، و گاهی اوقات تمام عشق بی ادعای یک مادر را از بین می برد. برای همسرش ، که به طور دوره ای به عنوان مجازات برای پسر با چوب بامبو برای کوچکترین تخلف می ترکید. دوستان برای پسر یک انتخاب دقیق را گذراندند و تقریباً همیشه حکمی صادر شد - مناسب نباشید. یا خانواده خوشحال نیستند ، یا نمرات وحشتناک هستند. ناگهان ، او کلمات کثیف و اقدامات ناگهانی ناخوشایند را آموزش می دهد. در مورد دختران اصلاً بحثی نبود. به سادگی هیچ فرد شایسته ای وجود ندارد. و هنگامی که قهرمان ما با این وجود تصمیم به ازدواج گرفت ، مادربزرگ ، که سنبل الطیب را در یک لیوان آب برای مادرش فرو کرد ، گفت: خوب ، ما همه چیز را به او خواهیم آموخت ، شما نگاه کنید و افرادی از خانم جوان وجود خواهند داشت. پایان داستان آشکار است - همسر جوان فرار کرد ، نتیجه ای نداشت که از او مرد بسازد. درست است ، قهرمان ما نیز از بستگان خود فرار کرد و مدت زیادی مخفی شد. یک پایان خوش واقعی ، زیرا آن مرد احمق نیست. او با مادر و مادربزرگ خود با درک رفتار کرد ، اما تصمیم گرفت زندگی خود را بسازد ، و اجازه نداد هیچ یک از آنها دخالت کند.

چرا این اتفاق می افتد؟

اگر به خاستگاه چنین داستانهایی برگردیم ، اغلب زنی را می بینیم که توسط یک زن پرورش یافته است ، در غیاب شانه قوی مرد. چنین زنی به سادگی نمی داند این مرد واقعاً چیست و همه ایده های او در مورد او ، به طور معمول ، از کتابها یا مجموعه های صابونی گرفته شده است. اگر او با این وجود مردی را در کنار خود مشاهده کرد ، به احتمال زیاد او نقشی ناچیز داشت و به طور کلی نامرئی بود. همه ایده های او در مورد یک مرد خوب واقعی از صدای محکم مادرش الهام گرفته شده است. و هنگامی که چنین دختری ازدواج می کند ، مادر مسلط و دانای مطلق او ، مطمئناً تعدادی کاستی پیدا می کند ، که داماد او حتی برای دختر محبوبش مناسب نیست. بنابراین داماد باید فوراً با تمام وسایل موجود کنار گذاشته شود. خوب ، میوه عشق عزیز ما است - هر چیزی که در آن خوب است فقط از آن ما است و به بابا حلال مربوط نمی شود. از این لحظه ، آموزش غم و اندوه آغاز می شود.

بنابراین ، او متولد شد - پسر زنی با زندگی شخصی ناراحت کننده. او تحت مراقبت و قیمومیت قدرتمندی قرار دارد. مرد کوچک زندگی می کند و می کند و غم نمی داند: آنها بوها را برای او پاک می کنند و شلوار را بالا می کشند و ساندویچ را به دهان او می کشند ، که قبلاً جویده شده است. کودک از چشم مادر به جهان نگاه می کند ، مانند یک مادر فکر می کند ، اما او حتی شک نمی کند که افکار خود او باید در ذهن او باشد. بالاخره چرا مادر یا مادربزرگ در این خانواده فکر می کنند. آنها همه چیز را می دانند و اگر چیزی توضیح دهند.غم انگیزترین چیز در چنین داستانهایی این است که نزدیکترین و نزدیکترین افراد حتی شک نمی کنند که در واقع این آنها هستند که زندگی پسر خود را خراب می کنند - او را به فردی کودکانه ، ناتوان و غیر مسئول تبدیل می کند. و او خوشحال است که سعی می کند - در نهایت ، پذیرش مراقبت بسیار دلپذیر است ، این بسیار دلپذیر است که برای هیچ چیزی پاسخ ندهید و مسئولیت را نپذیرید.

حکمت واقعی یک زن در این است که به فرزندش کمک کند تا به موقع از هم جدا شود ، بنابراین می توان گفت از نظر روانی و اجتماعی بالغ می شود. پیروی کورکورانه از فرقه مادر و حتی بیشتر نشان دادن آن ساده است. اما تبدیل شدن به یک قهرمان شجاع ، که فرزندش بخشی تمام عیار و مستقل از این جهان است ، چیزی است که واقعاً ارزشمند است!

فرزندان خود را مانند قهرمانان دوست داشته باشید!