از چشم انتقام

فهرست مطالب:

تصویری: از چشم انتقام

تصویری: از چشم انتقام
تصویری: Ustad Sarahang. Gharaz az chashm agar rafte (mafeli) مرحو استاد سرآهنگ غزض از چشم اگر رفتی 2024, ممکن است
از چشم انتقام
از چشم انتقام
Anonim

چشم ها می توانند چیزهای زیادی را ببینند. روده های روح ، گوشه های آشکار قلب ، نیات ، قدرت ، نیازها و درد نیست. و آنها آثار احساسات ، حرکات را مشاهده می کنند ، روند زندگی را مشاهده می کنند ، ثابت می کنند ، تحقیق می کنند. و اگر تصور کنیم احساسات و احساسات ما نیز چشم دارند ، تا بتوانند درباره ما بگویند؟ آزمایش ؟! آره. دو نفر ، دو جفت چشم ، منشور متفاوت. نگاهی دیگر ، نگاهی با چشم انتقام متفاوت

انتقام ، به عنوان نجات ، رهایی ، پیدا کردن معنا برای زندگی ، همان ظاهر. ما حرف خود را برای انتقام می گذاریم ، نگاه او به شما:

من همیشه در قلب تو جایی دارم. فکر کردی نه؟ و بیهوده … من انرژی ، قدرت ، طعم ، فلفل شرایط زندگی شما هستم

شما با طعم و مزه من به من پایبند هستید و من به شما خدمت می کنم و وجود را با معنی پر می کنم. من هیجان و انگیزه شما هستم. من شما را به پیروزی های خود می رسانم ، که شما آنها را فقط به پشتکار نسبت می دهید. تو کی هستی بدون من؟ سازمان بهداشت جهانی؟ گوزن سفید ، چمن را نوش می دهد و در علفزار زندگی می وزد …

من دندان های شما هستم ، گوشت آنچه را که اتفاق می افتد می جوید. من و عصبانیت شما را سرپا نگه می داریم. تظاهر به فقر نکنید. نقش بازی نکن

من توسط شما برای خود به دنیا آمدم ، به عنوان نجات. متولد قدرت شماست ، که به وسیله من می توانید آن را نشان دهید

انتقام زندگی نیست بلکه مرگ است. کسی که به عنوان یک وسواس شخصی را تصاحب می کند. و معنای بیشتری در آن وجود دارد تا خود زندگی. او چه می گوید

هیچ کس تا به حال من را ندیده است. اما تقریباً همه چیز احساس می شد. من هرگز تنها نمی روم ، همیشه بعد از یک جرم می آیم. یا ناامیدی از من می خواهد عدالت را بازگردانم.

اما اگر مرا می دیدند …

من فکر می کنم زیبا هستم. من با لباس سفید هستم به سرعت حرکت می کنم و آهنگ های تیز و بدون ابهام به جا می گذارم. فهمیدم که آنقدر سفید و مغرورم که کور شده ام. و آنقدر سبک می شود که من دیده نمی شوم. و سپس مردم همه کارها را انجام می دهند. فقط مردم. و آنها می گویند که مرد در حال انتقام است. بله ، من کسی را نمی گیرم. من می خواهم خودم را نشان دهم ، این درست است.

من موسیقی ای هستم که تنها زمانی شنیده می شود که نوازنده ای به ساز خود دست می زند. صدای بلند و هولناکی دارم خوب ، من زیبا نیستم؟

در غیر این صورت ، چرا پس از حضور من در صحنه زندگی همه چیز و همه چیز آرام می شود و فقط خالی باقی می ماند؟! حتی کف زدن هم صدا ندارد. هرگز. من آنقدر از خود اطمینان دارم که به نظرات دیگران علاقه ای ندارم.

آخرین خروجی من! انتقام اعلیحضرت

گاهی اوقات اعتراف به احساسات قوی به خودتان ترسناک است. اگر آنها را بهتر بشناسید چه اتفاقی می افتد؟ یا به جهان و خود از طریق چشم آنها نگاه کنید؟

توصیه شده: