2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یکبار یکی از آشنایان از فرزندش شکایت کرد. پسر به مهد کودک رفت و بچه ای بسیار فعال بود. والدینش اغلب او را سرزنش می کردند. و اکنون یکی از آشنایان با خشم داستان دیگری را بیان کرد. از آنجا که فعالیت کودک از جنبه های مختلف مربوط به ویژگی های سنی بود ، من به والدین توصیه کردم که کتاب "روانشناسی سن" را بخرند و پسرش را کمتر سرزنش کنند.
همه والدین از ویژگی های سنی مطلع نیستند ، اما مربیان مهد کودک اغلب "آتش را به آتش می زنند". به نظر من ، آنها باید به والدین کمک کنند و توضیح دهند که چه اتفاقی برای کودک می افتد. در واقع ، آنها یاد گرفتند که این کار را انجام دهند. صادقانه بگویم ، من از واکنش آنها شگفت زده شدم. به هر حال ، یک متخصص باتجربه یا حداقل کسی که در فرآیند آموزش ادبیات می خواند ، ویژگی های سنی کودکان را می داند. در مورد مهد کودک ها ، چیزهای زیادی برای یادگیری وجود ندارد ، فقط سن از 3 تا 6 سال است.
بنابراین ، بسیاری می تواند به رفتار صحیح مربی ، چه در یک دوره سنی خاص از کودک ، و چه واکنشها و درک او در آینده بستگی داشته باشد.
به لطف داستان دوست من ، من خودم نوشتم ، که برای بسیاری از والدین جوان مفید خواهد بود.
داستان 1
دختر بچه در جعبه ماسه بازی می کرد. او کاملاً خوشحال بود. او همه چیز را که می خواست داشت. این ماسه ، بیل ، چنگک ، سطل ، مجسمه هایی برای مدل سازی. او همچنین آب داشت تا ماسه را خیس کند و تفاوت آن با خشک را امتحان کند.
یک روروک مخصوص بچه ها در کنار جعبه شن وجود داشت. او خودش او را انتخاب کرد او واقعاً او را دوست داشت.
و مادرم هم همین حوالی بود. و بعد بابا میاد
با این حال ، این تنها چیزی نبود که او را خوشحال کرد. والدینش کنجکاوی او را برآورده کردند. به او اجازه دادند دختری را که هست به آنها نشان دهد. آنها او را می شناختند.
اما مهمترین چیز در این مورد ، دختر دنیای خودش را برای خودش کشف کرد. هنوز تمیز و بدون قوانین ، هنجارها ، کلیشه ها و الگوهای اجتماعی …
داستان 2
پسر کوچک در مهد کودک بسیار کنجکاو بود. او همیشه علاقه مند بود ببیند آیا دختر مانند او است یا نه. او بسیار معاشرت می کرد ، در ساعات آرام ، با دختران و پسران دیگر مذاکره می کرد تا کنجکاوی خود را برآورده کند. هیچ چیز غیر عادی نیست ، همه کودکان این بازی ها را انجام می دهند. این به دلیل ویژگی های سنی آنها ضروری است.
بنابراین ، آنها بازی کردند ، آنها بازی کردند تا اینکه معلم متوجه آنها شد. و چگونه او بر همه فریاد می زد. بچه ها پسر را گرفتند و به عنوان محرک اصلی به او اشاره کردند. به هر حال ، آنها بسیار ترسیده بودند. و سپس بچه ها به والدین خود گفتند ، زیرا به آنها گفته شد که بازی در چنین بازی های "افتضاح" و "وحشیانه" اشتباه است.
پدر پسر به شدت او را سرزنش کرد. او حتی در مورد مجازات در صورت تکرار شرایط صحبت کرد. و او تکرار کرد ، زیرا کنجکاوی و فعالیت از نظم و انضباط قوی تر بود …
پسر بزرگ شد ، به یک جوان بالغ تبدیل شد ، یک مرد. او با دختران وارد رابطه شد. و وقتی صحبت از صمیمیت شد ، چیزی ناخوشایند در درون او شلیک می کرد. به نظر می رسید همه چیز خوب است ، اما او لذت مورد انتظار را دریافت نکرد.
اگر والدین (اول از همه) ، مربیان و پرستار بچه ها در مهد کودک روانشناسی سن را بخوانند ، می فهمند که بچه ها به سادگی دنیا را آموخته اند. در این سن ، بازی کردن درست ، معمولی است. سپس پسر به همراه بقیه بچه های گروه کنجکاوی خود را برآورده می کند و در بزرگسالی این آسیب را با درمانگر خود درمان نمی کند.
آرزو می کنم که هر والدینی فرایندهای روانی فرزند خود را درک کند.
توصیه شده:
سندرم فرسودگی شغلی: چگونه بدون افتادن از قفس متوقف شویم؟ 8 عملی که مطمئناً به شما کمک خواهد کرد
دیر یا زود لحظه ای فرا می رسد که می بینید زندگی به سرعت در حال گذر است. من می خواهم متوقف شوم ، اما شما نمی توانید ، اهداف بلندپروازانه دارید. و بدون اینکه به خود حق استراحت بدهید به دویدن ادامه می دهید. احساس می کنید بسیار خسته شده اید ، اما به بازی در نقش یک فرد موفق ادامه می دهید ، زیرا واقعاً موفق هستید - از نظر ظاهری ، اما درون شما خالی است.
یک داستان درمانی درباره دختری که فکر می کرد یکی می خواهد ، اما واقعاً خودش را می خواهد 😍؛ 😍؛
دختری در شهری زیبا و دور زندگی می کرد. از بیرون ، زندگی او به نظر می رسید و فقط بی نقص بود! دختر بسیار زیبا ، جذاب و باهوش بود. او یک کار فوق العاده و جالب داشت ، او توسط دریایی از دوستان احاطه شده بود ، که همیشه با آنها سرگرم کننده و هیجان انگیز بود.
چگونه فرزندان کاملی تربیت کنیم؟
امروزه می توان گفت که این والدین نیستند که بچه دارند ، بلکه برعکس. کودک می شود فرقه : حتی قبل از تولد او ، داستانی اختراع می شود ، زمان و شرایط تصور و حتی جنسیت و نام تعیین می شود. والدین سعی می کنند تمام قوانین مادران و پدران ایده آل را رعایت کنند ، "
هزینه کمک چقدر است؟ آیا می توان به دشمن کمک کرد؟
هزینه کمک چقدر است؟ آیا می توان به دشمن کمک کرد؟ به طور خلاصه ، بله. این امر توسط رواندرمانگر آمریکایی M. Seligman هنگام کشف ثابت شد درماندگی آموخت … او ابتدا روی سگها و سپس به مردم نشان داد که عدم تمایل به تغییر چیزی در زندگی او ، خلق و خوی منفعلانه ویژگیهای ذاتی نیستند ، بلکه عادات اکتسابی هستند.
توهم در درمان: "من تغییر خواهم کرد و جهان تغییر خواهد کرد"
جایی در درمان این افسانه مطرح شد که اگر "تمرین کنم" و تغییر کنم ، کل جهان اطرافم تغییر خواهد کرد و همه چیز در زندگی من به خودی خود به خود خوب می شود. حقیقتی در این مورد وجود دارد ، اما همه چیز آنطور که بسیاری فکر می کنند نیست. این انتظارات در استعاره چگونه به نظر می رسد: