خودپنداره آگاهانه و ناخودآگاه

فهرست مطالب:

تصویری: خودپنداره آگاهانه و ناخودآگاه

تصویری: خودپنداره آگاهانه و ناخودآگاه
تصویری: ذهن خودآگاه زیگموند فروید، ضمیر ناخودآگاه و ضمیر ناخودآگاه! (قیاس کوه یخ) 2024, ممکن است
خودپنداره آگاهانه و ناخودآگاه
خودپنداره آگاهانه و ناخودآگاه
Anonim

من فکر می کنم همه موافقند که عزت نفس به طور قابل توجهی بر اجرای ما در جهان تأثیر می گذارد.

نحوه تعامل ما با محیط و نحوه ارتباط محیط با ما. همه اینها با عزت نفس ارتباط تنگاتنگی دارد

حوزه روابط ، حوزه تحقق حرفه ای ، حوزه موفقیت شخصی ، مالی ، به عنوان یک مرد / زن ، همسر / همسر ، دوست ، کارمند و غیره.

خودارزیابی را می توان به اجزای زیر تقسیم کرد:

- دانستن درباره خود: من کی هستم؟ چه می توانم ، چه نمی توانم. آنچه برای من دشوار است ، این است که می دانم چه کاری می توانم انجام دهم و غیره (این سطح ذهن منطقی است).

- احساس: من چی هستم؟ طبیعت من چیست؟ چه احساسی دارم؟ (سطح احساسات ، احساس خودم ، ناخودآگاه).

- شناسایی خود: که با آن خودم را شناسایی می کنم

به عنوان مثال: من بدن فیزیکی + ذهن هستم. من افکارم هستم + بدنم. من احساسات خودم هستم من اعمال خودم هستم. من افکار و احساساتم هستم. و غیره.

(سطح باورها و نگرشهای ناخودآگاه).

اکنون جزئیات بیشتر در مورد دو مورد اول

1) درباره خود بدانید

این اطلاعات مربوط به ما است که قبلاً در روند زندگی جمع آوری کرده ایم و هر روز + تغییر می کنیم. بخشی که به سرعت در حال انباشتن و تغییر سریع است.

ما رانندگی با ماشین را یاد گرفتیم - بلافاصله به خودمان فکر می کنیم که می توانیم ماشین سوار شویم. ما همچنین برای رانندگی رفتیم - ما بلافاصله فکر می کنیم که ما قبلاً می دانیم چگونه به طور عادی رانندگی کنیم ، اما هنوز خیلی با تجربه نیستیم. ما اطلاعات جدیدی آموختیم و اگر آنها را پذیرفتیم ، بلافاصله با این اطلاعات در افکار خود کار می کنیم.

هر آنچه را که می خوانیم ، تماشا می کنیم ، یاد می گیریم ، درک می کنیم.

بنابراین این سطح ذهن منطقی است. این همان چیزی است که ما به خود فکر می کنیم.

2) احساس خود

اینها آن احساسات ، احساسات ، احساسات است - ما چگونه خود را احساس می کنیم. من قوی هستم ، اعتماد به نفس دارم ، ضعیف هستم ، مداوم هستم ، ساکت هستم ، فروتن هستم ، مهربان هستم ، باز هستم و غیره.

این در سطح احساسات شکل می گیرد - در شرایطی که ما احساسات و احساسات قوی را تجربه کردیم.

80 درصد حسی بین تولد و 16 سال ایجاد می شود.

این سطح ناخودآگاه است. شکل گیری آن دشوار است: اقدامات معمولی بر سطح حسی تأثیر نمی گذارد ، فقط موقعیتهای بسیار قوی از نظر احساسی در زندگی ، و همچنین وضوح متوسط - اغلب تکرار می شود.

احساس ناخودآگاه داخلی - من چه هستم؟

تعداد زیادی از آنها وجود دارد ، هر شخص مختص به خود است ، من برخی از احساسات ناخودآگاه مشترک را خواهم نوشت.

به عنوان مثال ، اگر در تعدادی از شرایط کودکی احساس می کنیم که والدین متروکه را دوست داریم:

- از نظر جسمی (زمانی که ما به شدت به آنها نیاز داشتیم ، آنها در اطراف ما نبودند - آنها ما را برای مدت طولانی ترک کردند ، طلاق رخ داد و یکی از والدین خانواده را ترک کرد و غیره) ؛

- از نظر احساسی (والدین سرد ، سخت گیر بودند ، ما فاقد گرمای احساسی ، حمایت) بودیم.

ما احساس کردیم که لازم نیست ، شگفت انگیز است:

در برخی شرایط ، هنگامی که توجه کافی به ما وجود نداشت و نیازهای ما را درک نمی کردند - والدین مشغول مشاغل خود بودند ، سوالات ، درخواستها ، خواسته های ما را نادیده می گرفتند ، برای ما ، والدین باید ، ضروری استفاده کنند.

ما در شرایطی که والدین ما ما را آنگونه که هستند قبول نداشتند احساس می کردیم: ما اینگونه راه نمی رویم ، ما این گونه به نظر نمی رسیم ، ما شبیه این نیستیم ، آنچه را که انجام می دهیم انجام نمی دهیم ، فکر نمی کنیم بنابراین ، ما با چیزی مطابقت نداریم.

در شرایطی که نیاز مبرمی به گرمی والدین داشتیم ، احساس می کردیم که از عشق عاجز هستیم و آنها آن را در بخشهایی به ما دادند. به عنوان مثال ، تنها زمانی که ما کاری را که آنها می خواستند برای آنها انجام دادیم.

سطح حسی عمیق است. این به طور کامل از ذهن ما آگاه نیست. این سطح ناخودآگاه است. او در درون ما نشسته است.

در طول زندگی بزرگسالی ، عزت نفس منطقی خود را تا حد زیادی بهبود بخشیدیم: یاد گرفتیم ، مهارت های زیادی را به دست آوردیم ، در زندگی بیشتر درک کردیم ، قادر به انجام کارهای بیشتر ، کسب درآمد بیشتر ، معنا و غیره بودیم.

در عین حال ، با این همه تغییر منطقی در عزت نفس ، قسمت ناخودآگاه و حسی در این مدت بسیار کمی تغییر کرد. زیرا ناخودآگاه بی اثر است.

در دوران بزرگسالی ، تجربه ، شکست و موفقیت - زمان بزرگسالی ، ما نوک کوه یخ عزت نفس را حک کرده ایم.

بله ، قسمت زیرین کوه یخ عملاً نامرئی است ، اما در ما زندگی می کند-و بر زندگی ما تأثیر می گذارد ، و تأثیر عزت نفس ناخودآگاه بسیار جهانی تر از عزت نفس منطقی (ذهنی) است.

سطح ذهن با سطح ناخودآگاه متفاوت است

شاید شما هنوز از والدین خود و سایر افراد از حلقه داخلی کودکی ما رنجش و عصبانیت زیادی دارید.

یا شاید در ذهن باقی نمانده باشد - در سطح ذهن ، ما آنها را بسیار بخشیدیم و پذیرفتیم که بله ، آنها والدین ایده آل نبودند ، اما با این وجود آنها تلاش کردند و بسیار انجام دادند ، به بهترین نحو ، بهترین کار را کردند. آنها می توانند ، همانطور که فهمیده اند

و شاید اکنون شما رابطه خوبی با والدین خود دارید ، اما … در سطح احساسات ، بسیاری از دوران کودکی هنوز در ما است.

به عنوان مثال ، اگر در کودکی دچار آشفتگی های احساسی شدید شده اید که به شما احساس می دهد رها شده ، سپس در بزرگسالی به طور ناخودآگاه (و شاید هم آگاهانه) - برای چنین روابطی تلاش کنید تا با احساس تنهایی ، رها شدن روبرو نشوید. و در عین حال ، می توان با افرادی ارتباط برقرار کرد که در سایر زمینه های زندگی با آنها احساس بدی دارید ، اما احساس می کنید روابط, UNITS با چنین شخصی - به ضرر همه چیز دیگر ، او را نگه دارید.

مثالی دیگر.

اگر در کودکی دچار آشفتگی های احساسی شدید شده اید که در آن احساس کرده اید نالایق یا هیچ چیزی سپس در زندگی دارید و به آن می رسید بسیار کمتر از آنها می توانند ، زیرا در اعماق وجود شما هنوز این احساس را دارید.

همانطور که احساس می کردید بی ارزش از عشق - در بزرگسالی ، طوری رفتار می کنید که شخصی که برای شما عزیز است دائماً چیزی (اغلب به ضرر خود) می دهد. این کار به صورت ناخودآگاه انجام می شود ، زیرا در درون خود احساس نا شایستگی می کنید. احساس کنید توجه مردم به خودتان مورد نیاز است سزاوار.

احساس می کنید می توانید باشید فقط برای چیزی عشق بورزید. محال است که شما را به این شکل دوست داشته باشید - فقط به این دلیل که در زندگی یک فرد هستید. تو لیاقتشو نداری

در نتیجه ، در محل کار مانند گاو شخم می زنید ، در روابط بسیاری از کارهای خود را انجام می دهید - همیشه سزاوار. مردم با احساس شما درگیر می شوند - و با شما در بازی شما بازی می کنند - توجه ، گرما و غیره را جلب می کنند. وقتی لیاقت داری و ندادن - وقتی نمی دهی. در واقع شما ناآگاهانه خود را با چنین افرادی احاطه کرده اید. ذهن شما یک چیز می خواهد ، اما ضمیر ناخودآگاه شما منجر به موقعیت های دیگر ، افراد ، انواع روابط می شود.

ضمیر ناخودآگاه برای ما به طور نامحسوس کار می کند ، اما من مطمئن هستم که شما متوجه برخی از احساسات ناخودآگاه می شوید ، در تعدادی از شرایط ناخوشایند در زندگی با آنها روبرو می شوید.

تأثیر ضمیر ناخودآگاه آنقدر زیاد است که از عزت نفس آگاهانه بیشتر است.

با تغییر تعدادی از احساسات ناخودآگاه قوی خود ، زندگی در همه زمینه ها به طور قابل توجهی بهبود می یابد: روابط با زن و شوهر به طور قابل توجهی به سمت بهتر تغییر می کند ، مسائل مالی در مقیاس وسیع شروع می شود ، چیزهایی که قبلاً به سختی قابل درک بودند حل می شوند. به سادگی

اسویاتوسلاو استتسنکو ، 2015-08-07

توصیه شده: