در مورد ارزش خود با استفاده از مثال 50 دلار

تصویری: در مورد ارزش خود با استفاده از مثال 50 دلار

تصویری: در مورد ارزش خود با استفاده از مثال 50 دلار
تصویری: شما هرگز با یک وانت پول در نمی آورید. چرا؟ ویدئویی عالی در مورد تجارت کامیون در ایالات متحده 2024, ممکن است
در مورد ارزش خود با استفاده از مثال 50 دلار
در مورد ارزش خود با استفاده از مثال 50 دلار
Anonim

مدتها پیش ، در یکی از آموزشهای رشد شخصی ، شاهد آزمایش زیر بودم.

- چه کسی این 50 دلار را می خواهد؟ - از مجری شرکت کنندگان در آموزش پرسید ، اسکناس جدید خالی 50 دلاری را بالای سر خود نگه داشته است.

حدود صد نفر دست خود را بلند کردند.

مجری برنامه را در دست گرفت و ادامه داد.

- و حالا ، وقتی این لایحه مچاله شده است؟ چه کسی می خواهد آن را بدست آورد؟

تعداد دستهای بالا رفته تغییر نکرد.

خوب ، اگر او را با چکمه ام کثیف کنم ، چطور؟

در لحظه بعد ، او پول را روی زمین انداخت ، پا گذاشت و انگشت پای چکمه اش را روی آن چرخاند. سپس اسکناس کثیف و مچاله شده را برداشت که تا همین اواخر تمیز و یکدست بود ، از حضار پرسید.

- آیا هنوز فکر می کنید این لایحه ارزشمند است؟ چند نفر از شما دوست دارید آن را بگیرید؟

دستهای کمتری در سالن وجود دارد ، اما زیاد نیست.

با وجود ظاهر اسکناس ، مردم همچنان به ارزش 50 دلار ادامه می دهند.

پول ارزش خود را از دست نداده است. به طور عینی. آنها ، مانند گذشته ، می توانند به همان میزان کالا بخرند و آنها را با همان میزان خدمات عوض کنند. بله ، آنها مانند قبل زیبا به نظر نمی رسیدند ، اما ارزش آن ثابت ماند. هر بانکی این را تأیید می کند.

- چه بلایی سرت اومده؟

افراد داخل سالن یخ زدند. چه از شگفتی ، یا از سردرگمی ، و یا از نتیجه گیری.

- وقتی تحت تأثیر سختی های زندگی احساس له شدن ، پایمال شدن می کنید ، ارزش شما کجا از بین می رود؟ آیا می توانید پس از شکست و شکست ، به طور مثبت بگویید که ارزش شما در هیچ کجا ناپدید نشده است ، از بین نرفته است؟ گفتن اینکه حتی اگر در انتقاد دیگران کثیف شده اید ، کثیف شده اید ، باز هم ارزشمند هستید ، خوب هستید؟ دستهای خود را بالا بگیرید ، چه کسی می تواند این را بگوید.

حتی یک دست بالا نیامد.

- چه بلایی سرت اومده؟ - مجری س repeatedال را تکرار کرد.

و سکوت کرد.

و با او کل سالن ساکت شد.

هرکدام به فکر خود بود.

به ارزش خودم فکر کردم.

درباره اینکه چگونه خود را در کنار همه اشتباهات نمی پذیریم ، خود را در یک حلقه معیوب رنج ، احساس حقارت می بینیم. با تبدیل شدن به یک زمینه ، معنای خود را از دست می دهیم.

مردم می خواهند احساس ارزش کنند ، در مورد آن به عنوان چیزی فکر می کنند که می خواهند آن را به خود اختصاص دهند. از زودگذر برای دریافت بتن ، از احساسات درونی برای دریافت آمادگی بیرونی.

"ابتدا ارزش خود را احساس می کنم ، و سپس آن را به جهان نشان خواهم داد."

گویی 1 دلار استدلال می کند: ابتدا ارزش خود را معادل 50 دلار احساس می کنم ، سپس به واقعیت تبدیل می شوم.

طبق تجربه من ، این روش متفاوت عمل می کند.

اول ، ما واقعیت خود را می پذیریم: حماقت ، پلیدی ، اشتباهات ، کبودی ها - یعنی. و سپس ، دیگر منتظر شرایط بهتر و یک تکنیک جادویی برای تنظیم ارزش خود نیستیم ، ما شروع به افزایش ارزش خود در اقدامات می کنیم. اول از همه ، برای خودتان.

عزت نفس انتخابی است که نیاز به هیچ بهانه ای ندارد.

انتخاب صحبت درباره خود ، حتی اگر ترسناک باشد. آنچه را که مناسب نیست رها کنید در نجات شرکت نکنید ، از آنچه دارید سپاسگزارم. با عواقب تصمیمات قبلی بدون بحث برخورد کنید. فقط در این صورت فرصتی برای رفع مشکل وجود دارد.

انتخاب برای گفتن به خودتان

زمین خوردم ، اشتباه کردم ، اما همه چیز برای من خوب است.

من خودم تصمیم می گیرم به نظر دیگران اهمیت زیادی بدهم. حالا من متفاوت انتخاب می کنم.

من در مورد منفی دیگران کثیف شدم ، اما وقت من بسیار ارزشمند است که نمی توان به طور نامحدود در یک قسمت منفی گیر کرد.

زندگی من بسیار ارزشمند است که آن را صرف انتظار برای حالات درونی مناسب کنم.

این را از کجا آوردم؟

من فقط این را انتخاب کردم

و من انتخاب خود را با عمل ثابت می کنم.

توصیه شده: