آیا به کارمندان خود ضربه می زنید؟ و بچه ها؟

تصویری: آیا به کارمندان خود ضربه می زنید؟ و بچه ها؟

تصویری: آیا به کارمندان خود ضربه می زنید؟ و بچه ها؟
تصویری: از پوشک گرفتن کودکان و آموزش دستشویی رفتن به آنها 2024, ممکن است
آیا به کارمندان خود ضربه می زنید؟ و بچه ها؟
آیا به کارمندان خود ضربه می زنید؟ و بچه ها؟
Anonim

من به طور اتفاقی رادیو را روشن می کنم و با این جمله روبه رو می شوم: "آیا اگر شریک تجاری یا همکار کاری خود را به آنچه وعده داده است عمل نکرده است؟" و تماس های زیادی وجود دارد. یکی می گوید که به طور کلی او با خشونت در خدمت مخالف است ، اما اخیراً موردی رخ داده است: او نتوانست خود را مهار کند ، یکی را به نفع خود رها کرد: او نمی خواست پروژه جدیدی را شروع کند ، یک احمق ، اما چقدر با استعداد… دیگری می گوید که رئیسش ضرب و شتم - و هیچ ، اما او متخصص خوبی شد …

بگو: "نمی شود!"

اما "کودکان" را به جای "زیردستان" و "همکاران" وارد کنید ، و افسوس که چنین بحثی کاملاً امکان پذیر است.

آن روز این بدشانسی را داشتم که این را از رادیو محبوب بشنوم. مجریان ، شنوندگان و کارشناسان به طور جدی درباره قانونی بودن مجازات فیزیکی بحث کردند.

آنها شنبه ها برای شلاق صحبت نمی کردند ، اما آنها کاملاً اعتراف کردند که … مواردی وجود دارد … چیزی باقی نمانده است. و کارشناس (مدیر یکی از مراکز خدمات روانی مسکو) پاسخی قاطع به سوال مجری نداد: "چگونه از نظر روانشناسی علمی ، آیا می توان از تنبیه بدنی استفاده کرد؟" مچاله شده بود

من نمی دانم که آنها در مرکز شهر چگونه فکر می کنند ، اما واقعیت این است:: روسیه کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرده است. ماده 19: "کشورهای عضو باید کلیه اقدامات قانونی ، اداری ، اجتماعی و آموزشی لازم را برای حفاظت از کودک در برابر انواع خشونت های جسمی یا روانی ، سوء استفاده یا سوء استفاده ، غفلت یا غفلت ، سوءاستفاده یا استثمار ، از جمله سوء استفاده جنسی توسط والدین ، قانونی انجام دهند. سرپرستان یا هر شخص دیگری که از کودک مراقبت می کند."

و در روانشناسی علمی ، تنبیه بدنی مدتهاست که به عنوان راهی ممکن برای تأثیرگذاری بر کودک - حداقل 70 ساله - مورد بحث قرار نگرفته است ، این زمینه ای برای بحث علمی نیست. همه چیز روشن است: تنبیه بدنی کودکان غیرقابل قبول است. شما نمی توانید برای اهداف آموزشی ضرب و شتم کنید. زدن ، زدن ، سیلی زدن و هر وسیله دیگری برای ایجاد درد ممنوع است. و هیچ گونه تنوعی در نوع آن وجود ندارد: "به دنبال علت" ، "یکبار ضربه زدن".

لوید دی موز ، روانکاو و مدیر موسسه روانشناسی تاریخ در نیویورک ، نویسنده نظریه روانگردان تاریخ ، کل تاریخ بشر را تغییر مداوم در شیوه های فرزندپروری می داند. ایده او این است که تغییرات اقتصادی و سیاسی در جامعه به دنبال تغییر رویکردهای آموزشی است و جنگ ، مانند سایر انواع خشونت سیاسی ، شیوه تربیت کودکان را نشان می دهد. دانشمند معتقد است که زمان سبک "کمک" فرا رسیده است ، که با توجه به نیازهای کودک و عدم خشونت خانگی مشخص می شود. اما وی خاطرنشان می کند که اروپای شرقی ، از جمله روسیه ، در این زمینه بسیار از غرب عقب مانده است: "تا به امروز ، در بسیاری از جمهوری های شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی ، قمه زدن شدید ، ضرب و شتم منظم و کودک آزاری رایج است." این دانشمند می نویسد: "هرچه بیشتر از نظر روانشناسی تاریخ را مطالعه می کنم ، بیشتر متقاعد می شوم که همه جنگها منحرف هستند … آیین هایی که هدف آنها خلاص شدن از احساس غیرقابل تحمل است که آنها دوست ندارند شما ، نتیجه سنتهای قبلی تربیت فرزندان … من گمان می کنم که اهداف اقتصادی جنگ فقط یک بهانه منطقی است … اگر کابوس جنگ در یک کابوس کودکی آغاز شود ، ممکن است روح جدیدی از عشق و آزادی در خانواده ایجاد شود اروپا را از میدان جنگ ابدی به قاره ای در حال نزاع اما صلح آمیز تبدیل کنید."

لیودمیلا پترانوفسکایا ، روانشناس خانواده ، متخصص در محل نگهداری کودکان بی سرپرست ، نویسنده کتابهای روانشناسی خانواده و کودکان: "اگر در فرایند یادگیری کودک مجبور باشد به طور مداوم بر استرس طاقت فرسا غلبه کند ، اگر بتواند تحقیر شود ، توهین کند ، پس او این کار را انجام می دهد. درس نخواند او همیشه در تنش است. مغز ما اینگونه عمل می کند: اگر موقعیتی را خطرناک تلقی کند ، حالت نجات روشن می شود ، هورمون های استرس ترشح می شوند.تمام انرژی برای نجات از خطر است. و قشر مخ ، که بیشترین انرژی را در بدن مصرف می کند ، رژیم گرسنگی دارد و عملکرد خود را متوقف می کند. قسمتی از مغز که مسئول مرتب سازی اطلاعات و قرار دادن آنها در قفسه ها است ، شروع به کار به عنوان دکمه وحشت کرده و آژیر را روشن می کند. دانش آموز باید احساس امنیت کند ، سپس خوب درس می خواند. و اگر او تمام انرژی ذهنی خود را صرف ردیابی تهدیدات والدینی کند که در خانه با کمربند منتظر هستند ، هیچ آموزشی به دلایل صرفاً فیزیولوژیکی انجام نمی شود. و این نکته ای نیست که او ضعیف توضیح داده شود ، چیزی نفهمیده یا نمی خواهد تحصیل کند. این فقط فیزیولوژی است."

ماریا شاپیرو ، روانپزشک عصبی ، مدیر خدمات روانشناختی مرکز گفتار درمانی "منطقه گفتار" ، تصریح می کند: "اگر یک کودک دائماً در استرس و ترس زندگی کند ، این تقریباً به طور اجتناب ناپذیری منجر به شکل گیری مکانیسم های عصبی می شود. با کمک آنها ، روان از اضافه بار محافظت می شود. این به نوبه خود منجر به از بین رفتن همه عملکردها می شود. کودک نمی تواند تمرکز کند ، نمی تواند برنامه فعالیت خود را بسازد ، او شروع به اجتناب از همه چیز جدید به عنوان خطرناک می کند. یکی از رایج ترین داستانها در مشاوره روانشناسی: والدین شکایت دارند که کودک دارای مشکلات یادگیری است یا غیرقابل کنترل است. به نظر می رسد که وی در حوزه شناختی و شناختی مشکلی ندارد. اما روان او در یک وضعیت رو به وخامت است. و ، به طور معمول ، معلوم می شود که در خانه یا دائماً روی چنین کودکی فریاد می زنند ، یا مجازات شدید می شوند ، یا هر دو.

گاهی اوقات می توانید از بزرگسالان بشنوید: آنها می گویند ، هیچ چیز - آنها مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند ، و من به عنوان A تحصیل کردم ، و هیچ خستگی را به خاطر نمی آورم ، و به طور کلی من در همه چیز نفر اول بودم. اما اگر عمیق تر تحقیق کنید ، اغلب معلوم می شود که با وجود موفقیت ، چنین افرادی احساس خوشبختی نمی کنند ، استرس مداوم را تجربه می کنند و اغلب ، حتی اگر به موفقیت دست یافته اند ، آن را به عنوان خودشان احساس نمی کنند ، زیرا آنها عادت به تجسم دیگران دارند. خواسته ها ، توجه نکردن به خواسته های خود."

"تنبیه بدنی کودک نفرت انگیز است ، زیرا کودک کوچک است ، والدین خود را دوست دارد ، به آنها وابسته است. در حال حاضر این باید به اندازه کافی باشد تا این روش نفوذ را تمرین نکند و حتی در حالت اشتیاق خود را از آن دور نگه دارد. ناتالیا کدروا ، روان درمانگر کودک ، بزرگترین نماینده روانشناسی گشتالت روسیه و مادر پنج فرزند. - اما اگر در مورد عواقب وضع روانی کودک تنبیه بدنی صحبت کنیم ، وحشتناک است. تجربه ترس ، درد ، تجربه تحقیر مانع توسعه می شود ، فرد توانایی دفاع از خود را از دست می دهد و بیشتر اوقات از بین سه واکنش احتمالی در برابر استرس ، انجماد را انتخاب می کند - برای دفاع از خود ، دویدن یا یخ زدن. یادگیری برای چنین شخصی دشوار است ، انتخاب آن دشوار است. فردی که تحقیر شده است احساس می کند که باید عزت نفس خود را دوباره به دست آورد و اغلب کودکانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند نسبت به سایر کودکان ، به ویژه آنهایی که سن کمتری دارند ، پرخاشگری می کنند. و این به دوران کودکی ختم نمی شود. تجربه روبرو شدن با خشم درد دارد. فردی که در دوران کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است تمام زندگی خود را با این احساس می گذراند که چیزی در درون او وجود دارد که باید کشته شود ، او بسیار بد احساس می کند. در بزرگسالی ، چنین افرادی یا والدین بسیار ناامنی می شوند ، از احساسات خود نسبت به فرزند می ترسند ، یا از راه معمول پیش می روند و والدین خشن می شوند."

توصیه شده: