2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چرا می خواهید رابطه خود را با سابق خود تمدید کنید؟ به چه جنبه هایی باید توجه کنید تا بتوانید تصمیم درستی برای خود بگیرید - همگرایی داشته باشید یا نه؟
بنابراین ، اولین دلیل این است که در گذشته به خود نگاه کنید ، به خصوص اگر اکنون تنها هستید ، به نظر می رسد که در آن زمان همه چیز در یک رابطه زیبا و عاشقانه بود (بغل کرده ، بوسیدید ، راه رفتید و غیره) ، بنابراین همه را فراموش می کنید منفی این پدیده کاملاً متداول است. بر این اساس ، اکنون مطمئن هستید که شریک زندگی شما فوق العاده بوده است و باید رابطه را تجدید کنید.
دلیل بعدی این است که شما امید دارید آنچه اشتباه بوده را اصلاح کنید و مهمتر از همه ، برای تغییر خود در این رابطه ، می توانید خود را از دیدگاه بهتری نشان دهید. این یک احساس عصبی بسیار عمیق است ، اغلب ناخودآگاه و بر اساس نوعی احساس گناه یا شرمندگی برای رفتار آنها در روابط قبلی است. علاوه بر این ، بسیاری از افراد مستعد تجاوز خودکار و اتهام خودکار هستند ("ما از هم جدا شدیم زیرا من اشتباه گفتم ، کار اشتباهی انجام دادم ، راه اشتباه را نگاه کردم و به طور کلی این ارزش گفتن را نداشت! شما می توانستید سکوت کنید در پاسخ! ") … به طور متعارف ، اگر زندگی شما را به "تکرار" دوباره دعوت کند ، سعی می کنید کل داستان را به گونه ای متفاوت بازی کنید تا شریک زندگی شما باقی بماند (به این ترتیب می توانید به خودتان ثابت کنید که ارزش چیزی را دارید). این رفتار ریشه های بسیار عمیقی دارد ، این یک میل عصبی از اوایل کودکی (3-5 سالگی و حتی زودتر!) است.
ما از دوران کودکی معتقدیم که جهان پیرامون ما حول ما می چرخد. بچه های کوچک اغلب می گویند: "مادربزرگ ، ما را صبح کرد!" چگونه؟ چشمامو باز کردم صبح رسید! در واقع ، از دوران کودکی ، همه ما معتقد بودیم که اگر پدر و مادر با هم خوب برخورد نکنند ، مادر عصبانی می شود و روحیه بدی دارد ، تقصیر کاملاً با ما است. با افزایش سن ، باید بدانید که ما در همه چیز مقصر نیستیم ، ما توانایی کنترل همه چیز در زندگی را نداریم. با این حال ، اگر این آگاهی در روان انسان ادغام نشود ، او تمایل دارد به جایی بازگردد که در آن اشتباه کرده یا اشتباه کرده است ("به این ترتیب من می توانم همه چیز را تغییر دهم و به خودم ثابت کنم که یک فرد خوب هستم!") این رفتار معمولاً برای افرادی مضطرب است که تمایل دارند زندگی خود را کنترل کنند. اعتراف به اینکه همه چیز در زندگی می تواند ناپایدار باشد و جهان در هر لحظه ممکن است فروپاشی کند ، برای آنها بسیار ترسناک است. و احساس ترس آنقدر قوی است که باید به خود ثابت کنید - "من همه چیز را کنترل می کنم! همه چیز در دست من است! ".
وقتی می خواهیم رابطه خود را با همسر سابق خود تمدید کنیم ، چه ترس هایی داریم؟ ناامیدی و درد. بیشتر اوقات به ما یاد داده نمی شود که این احساسات را تجربه کنیم. اگر در آستانه مرگ ناامیدی و درد را تجربه می کنید ، جلسات روان درمانی را در نظر بگیرید.
به طور کلی ، زندگی شامل لحظات دردناکی است. تنها تفاوت این است که کسی یاد گرفته است که در رابطه با شریک خود درد را تجربه کند ، نه اینکه خود را کاملاً در بدن و روح ، با تمام روان و قلب غرق کند ، به طوری که احساسات دردناک پاره و غیرقابل تحمل می شوند. برای دیگران ، این مرحله نسبتاً دشوار است. در حالت دوم ، فرد ترجیح می دهد از رابطه اجتناب کند یا آن را "از قبل" ، در حاشیه قطع کند ("درد نزدیک است شروع شود ، بنابراین بهتر است اکنون فرار کنم و کنترل کنم که دقیقاً چه موقع این درد رخ می دهد!") وضعیت اضطراب و کنترل نیز مشابه است. چرا این اتفاق می افتد؟ در کودکی به ما آموختند که در درد و ناامیدی زندگی کنیم ، مادران ، پدران ، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها خود نمی دانستند با یک کودک گریان چه کنند ، او را در اتاق بستند (آرام باشید - شما خواهید آمد) یا او را سرزنش کردند اشک ("فووو ، پسرا گریه نکن!" ، "فووو ، تو دختر هستی! چرا در جمع عمومی اینطور رفتار می کنی؟"). بر این اساس ، شما هنوز نمی دانید چگونه با این احساسات عمیق کنار بیایید.چه باید کرد؟ یاد بگیرید که چگونه درد را تجربه کنید ، در درون خود نوعی منبع ایجاد کنید که به شما امکان می دهد با احساسات دردناک کنار بیایید. اغلب این آرامش روانی است - زندگی به این ترتیب است ، جای نگرانی نیست. من درد دارم ، به این معنی که من زندگی می کنم ، رشد می کنم و … البته ، این درد را متوقف نمی کند ، اما گذر از لحظات دردناک ناخوشایند برای شما آسان تر خواهد بود.
چگونه تصمیم نهایی را می گیرید - آیا ارزش دوست داشتن دوست پسر یا دوست دختر سابق خود را دارد؟
- آنچه را که در مورد همسر سابق شما ارزشمند بود تجزیه و تحلیل کنید. فکر کنید اگر واقعاً نمی توانید چنین ویژگی هایی را در شخص دیگری پیدا کنید؟ آیا این فقط ویژگی اوست یا ویژگی ارتباط مستقیم شما؟
- در حالی که غم از دست دادن یک عزیز را تجربه می کنید ، سعی کنید این توهم را از بین ببرید ("بله ، من چنین ویژگی هایی را در هیچ کس دیگری پیدا نمی کنم!"). در این مرحله ، بازگشت می تواند "در یک دایره اجرا شود". اگر این مرحله را پشت سر گذاشته اید ، می فهمید که ویژگی های مورد نظر را می توان در شخص دیگری پیدا کرد ، اما در شریک سابق که هنوز می خواهید مخاطب را بررسی کنید ، دوباره امتحان کنید (مخصوصاً اگر ارتباط عمیقی داشتید).
- از خود بپرسید - آیا با این توهم رابطه دارید که مطمئناً همه چیز خوب خواهد بود؟ و به این سوال صادقانه پاسخ دهید! اگر چنین توهمی وجود داشته باشد ، ما در مورد روان رنجوری صحبت می کنیم.
-
به این فکر کنید که آیا هنوز به سابق خود اعتماد و احترام دارید؟ غالباً افراد روابط خود را تجدید می کنند ، اما دیگر اعتماد و احترامی در این زوج وجود ندارد ، و بلکه تلاش مشکوکی است که اعتماد را از بین می برد ("خوب ، به من ثابت کن که تو شایسته ای!") ، اما این داستان بیشتر در مورد انتقام است ("شما صدمه دیده اید / صدمه دیده اید ، اکنون آن را ثابت کنید ، به من آرامش دهید ، آرامم کنید ، همه کارها را انجام دهید تا احساس بهتری داشته باشم! اکنون شما به من مدیون هستید!"). در مورد احساسات ناخودآگاه خشم و نفرت ، وقتی که از یک طرف "من بد هستم" و اکنون باید همه کارها را درست انجام دهم ، و از سوی دیگر ، "شما هیچ کاری را آنطور که من می خواهم انجام نمی دهید!" ، بعید است که چیزی ارزشمند به دست خواهد آمد
اگر هنوز احساساتی دارید ، حتماً آنها را با شریک و درمانگر خود در میان بگذارید و سپس سعی کنید آنها را درک کنید. حتی اگر این احساسات پرخاشگری و عصبانیت باشد ، می تواند به شکل کلامی زیبایی نیز تحقق یابد ("بله ، شما آن وقت به من صدمه زدید. چگونه می توانستید این کار را انجام دهید؟ واقعاً برای من سخت بود!"). احساسات خود را نه با اتهام و حمله ("چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟!") ، بلکه با تمایل صادقانه به درک شریک زندگی خود ، و فهمیدن اینکه چه چیزی او را در موقعیت دردناک برای شما برانگیخته است بیان کنید. اگر به دنبال انجام برخی از تاریخچه های اولیه خود نیستید ، چنین رابطه ای احتمال وجود دارد.
توصیه شده:
چگونه خود را از سابق خود انتخاب کنید
نویسنده: الیزاوتا موساتووا گاهی اوقات شرم آور است که دکمه روشن / خاموش برای حواس ما وجود ندارد. تجربیات و واقعیت عینی گاهی در زندگی های جداگانه ای زندگی می کنند. حتی تمبر رسمی "رابطه تمام شد" به این معنا نیست که تمام شده است. اتفاق می افتد که اوراق تهیه شده و به دوستان هشدار داده شده و آنها جدا شده اند ، حتی یک شریک جدید ظاهر شده است.
من سابق می خواهم رابطه جنسی با سابق
این روابط صمیمی است که هدف و معنای رابطه عاشقانه بین زن و مرد است. البته ، کسی می تواند با من بحث کند و استدلال کند که صمیمیت در مقایسه با "نزدیکی معنوی" یا وجود اهداف مشترک در زندگی و غیره یک امر ثانویه است. من بحث نمی کنم. من فقط توجه می کنم که رابطه بین زن و مرد ، فقط بر اساس صمیمیت معنوی ، اما شامل روابط صمیمی نیست ، عشق نیست:
چه چیزی را انتخاب کنم: آیا باید یا باید؟
اغلب ، وقتی به ما می گویند: "باید …" ، خشم و اعتراض بلافاصله در ما افزایش می یابد: "من نمی خواهم" ، "من نمی خواهم" ، "من دوست ندارم که آنها مورد توجه قرار می گیرند اجباری.” "شما باید" اجبار است.
آیا باید شریک زندگی خود را ترک کنم؟ همیشه در موردش فکر میکنم. دلایل و چکار باید کرد؟ روانشناسی رابطه و روانشناسی شخصیت
چرا یکی از شرکا می تواند بین انتخاب ترک شریک یا ماندن عجله کند؟ در این صورت چه باید کرد؟ در واقع ، این پدیده غیر معمول نیست - بسیاری از افراد با درخواست مشابهی به مشورت شخصی می آیند. و در اینجا ارزش درک جزئیات بیشتر را دارد. گاهی اوقات یک فرد می تواند چندین شریک خود را تغییر دهد ، اما مدام روی یک چنگک یکسان قدم بگذارد ، او دائماً در یک رابطه بسیار ناراحت می شود.
یک گوه با گوه برداشته نمی شود یا اینکه آیا لازم است به تخت خنک نشده بروید
گاهی اوقات ، وقتی بعضی از درها بسته می شوند و شما فقط می خواهید درهای دیگر را فوراً باز کنید … جدایی ، طلاق ، خروج یکی از عزیزان همیشه یک ضرر است. هرگونه تغییری که در زندگی ما ایجاد می شود (انتقال به شغل جدید ، انتقال کودکان به خانه خود ، جدایی از شریک زندگی) - از دست دادن آنچه قبلاً بود ، از دست دادن سازگاری های قبلی ، ایده هایی در مورد خود و زندگی.