2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اغلب اوقات والدینی که از کودکی خود آسیب دیده اند با فرزندان خود متفاوت رفتار می کنند: یکی تمام لطف والدین ، همه امیدها ، تمام گرما را دریافت می کند ، در حالی که دیگری در اعماق روح پدر و مادر گیر می کند - پرخاشگری ، بی حوصلگی ، عصبانیت … اینگونه است که سناریوهای انسانی ، شادی یا ناراحتی بیشتر کودکان تربیت شده در خانواده های خاص را افزایش می دهد … با وجود انحصاری بودن داده های بیرونی و داخلی.
من به یک مثال مشهور اشاره می کنم که به طور گسترده توسط شرح حال نویسان این مرد پوشش داده شده است.
ما در مورد بازیگر زن معروف صحبت می کنیم که زیبایی الهی آنجلیکا را در فیلم توسط کارگردان فرانسوی برنارد بوردریس - میشل مرسیه - بازی کرد.
Jocelyn Yvonne Rene (نام واقعی میشل مرسیه) در خانواده ای از داروسازان اصلی نیس قبل از شروع جنگ جهانی دوم ، در سال 1939 متولد شد. والدین او رویای یک پسر را داشتند ، جانشین نام خانوادگی ، تجارت ، و تولد دختر آنها بسیار محدود بود. کمی بعد ، دختر دیگری در خانواده ظاهر شد - خواهر ژوسلین - میشل ، که والدینش او را به ویژه متمایز کردند و تمام توجه و مراقبت خود را به او نشان دادند. پدر و مادرش به جوسلین احترام نگذاشتند ، او متوسط و بی پروا تلقی می شد و به او حق نداد. مادر ژوسلین به خصوص از او متنفر بود (متأسفانه این اتفاق می افتد) ، آشکارا رد دخترش را نشان داد. در این هاله سرد و خاردار ، ستاره آینده بزرگ شد.
فکر می کنید این فیلمنامه کودکان چگونه در سرنوشت زیبایی فوق العاده منعکس شد؟ بگذارید بر اساس واقعیات به شما بگویم. داستان شخصی ژوسلین ، با وجود ظاهر کامل ، موفقیت فوق العاده بازیگری و شهرت جهانی ، عمیقا ناراضی بود. دختری روشن و پاک با تمام وجود برای عشق واقعی تلاش می کرد و رویای خانواده و فرزندان قوی و خوب را در سر می پروراند. اما همه مردان این مروارید به نوعی به او خیانت کردند: آنها تقلب کردند ، سرقت کردند ، کتک زدند و غیره. فقط یک بار ژوسلین با خوشحالی واقعی لبخند زد ، اما حتی در آن زمان نه چندان طولانی: معشوقش ، با امضای قرارداد با او ، به زودی فوت کرد و بستگان شوهرش او را از خانه بیرون کردند. بالای سرش انگار سنگ عمیق ترین بدبختی در عشق آویزان بود. او هرگز فرزندی به دنیا نیاورد. اکنون ژوزلین 80 ساله به تنهایی و بسیار متواضع و در خلوت کامل زندگی می کند.
و میشل چقدر شگفت انگیز زیبا بود. اجازه دهید دوباره تصویر او را لمس کنیم؟ در اینجا نمایی از فیلم معروف - "آنجلیکا ، مارکیز فرشتگان" است …
آیا می خواهید بدانید چرا چنین زیبایی موفقی شادی زن را ترتیب نداد؟ بیایید به دوران کودکی بازیگر بازگردیم … همانطور که به یاد دارید ، دختر در فضای طرد ، سرد رشد کرد. این فرمول ناگوار سرنوشت او شد. خطوط انسانی بیشتر در دوران کودکی تحریک می شوند. الگوریتم های سرنوشت با نگرش والدین مشروط می شوند. روح طرد شده ، در دوران کودکی مجروح شده ، به طور معمول "آشنا" را انتخاب می کند ، چیزی که به طور قابل توجهی گرانبها و عزیز است. البته به امید بهترین ها. اما طرح اولیه تغییر شکل یافته ، که در بزرگسالی تجسم یافته است ، شکست های منظمی را به همراه دارد. این مکانیسم دارای یک نام است - پدیده بازتولید مجدد یا ضربه مکرر ، هنگامی که فرد به طور ناخودآگاه ، بارها و بارها یک رویداد آسیب زا در گذشته را بازسازی می کند ، زیرا نمی تواند از دایره معیوب خارج شود. جلوه چسبناک. مشکل ماتریس که ، با این وجود ، با تلاش های درمانی بزرگ ، تا حدی یا به طور کامل بهبود می یابد. امید می دهد.
… من به ابتدای مقاله خود برمی گردم … "روزی روزگاری زنی بود و او دو دختر داشت: یکی معشوق ، دیگری نه …" خوانندگان عزیز ، مثالی را که ذکر کردم یادآوری کند شما مسئولیت بزرگی را که ما در قبال فرزندان خود ، یا بهتر بگوییم - قبل از آینده آنها ، قبل از خوشبختی یا ناراحتی ناشی از دوران کودکی بر عهده دارید …
توصیه شده:
من عشق می خواهم - من از عشق فرار می کنم
هر کاری را که یک شخص انجام می دهد برای دوست داشتن او انجام می دهد. از همان دوران کودکی شروع می شود. برای توسعه طبیعی ، فرد باید با موفقیت دو فرایند مهم را طی کند - ادغام و جداسازی [1]. با ظاهر شدن در جهان ، یک فرد کوچک کاملاً بی دفاع است ، به عنوان مثال بدون برقراری محبت با مادرش ، او زنده نخواهد ماند.
عشق درد نیست ، یا اینکه چرا ما از عشق بیمار هستیم. و نحوه درمان
والدینی که با درد در روح خود زندگی می کنند ، فقط درد را به فرزند خود منتقل می کنند. اما کودکان آن را به عنوان عشق درک می کنند. و از آن لحظه به بعد ، درد و عشق در آنها یکسان خواهد بود. مردان و زنان بالغ چنین والدینی شریکی را برای خود انتخاب می کنند که بتواند به آنها آسیب برساند ، زیرا در غیر این صورت آنها احساس عشق نمی کنند.
چگونه یک دختر خوب می تواند مادر یک پسر بد باشد؟ (برای والدین دختر نیز مفید است)
من اغلب در طول مشورت ها ، وقتی یک مادر و یک کودک نوجوان روبرویم نشسته اند ، به این فکر می کنم که در چه مرحله ای از رابطه آنها چیزی خراب شده است؟ از طرف "خورشید شیرین" و "فرشته بور" محبوب ، کودک به "هیولا" ، "
7 مجروح شدن دختر مادری بی عشق
در دوران کودکی ، دختر ابتدا می فهمد که کیست - در آینه ، که برای او چهره مادرش است. او می فهمد که دوستش دارد ، و این احساس - که او شایسته عشق و توجه است ، که دیده می شود و شنیده می شود - به او قدرت رشد و تبدیل شدن به یک فرد مستقل را می دهد. دختر یک مادر بی محبت - از نظر عاطفی جدا ، یا متزلزل ، یا بسیار انتقادی و ظالم - خیلی زود درس های دیگری از زندگی می آموزد.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.